بسم الله الرحمن الرحیم
هیئت بسیجیان پایگاه حضرت ابوالفضل العباس(ع)این هفته چهارشنبه بعد از نماز مغرب و عشاء در منزل برادر فرهادیه برگزار میگردد.
بسم الله الرحمن الرحیم
هیئت بسیجیان پایگاه حضرت ابوالفضل العباس(ع)این هفته چهارشنبه بعد از نماز مغرب و عشاء در منزل برادر فرهادیه برگزار میگردد.
بسم الله الرحمن الرحیم
کرسی آزاد اندیشی پایگاه حضرت ابوالفضل العباس (ع)
با حضور استاد حوزه حجت السلام والمسلمین قضاوی با حضور پر شور مردم برگزار شد.
خدا کند که جوانان زحقّ جدا نشوند
به صحبت بد و بدخواه مبتلا نشوند
سر عقيده خود پاى فشارند چو کوه
بسان کاه زهر باد جابجا نشوند
روز جوان مبارکخدا کند که جوانان زحقّ جدا نشوند
حضرت آیتالله خامنهای در این دیدار، هدف نهایی از حفظ و تلاوت قرآن را «فهم و عمل» به آن و «انس با کلام الهی» خواندند و با بیان اینکه «هدایت الهی» و «فهم معیارهای اساسی قرآن در مسائل حساسی نظیر شناخت دشمن» در گروی انس با قرآن کریم است، خاطرنشان کردند: انس با قرآن و تدبر و تعمق در معانی و مفاهیم آن، عزت وعده داده شده از سوی خدای متعال را برای امت اسلامی به ارمغان خواهد آورد.
حضرت آيه الله خامنه اى ( رئيس جمهور وقت ) كه خود از شاگردان امام خمينى سلام الله عليه و از چهره هاى درخشان انقلاب اسلامى و از ياوران قيام 15 خرداد بود و در تمام دوران نهضت امام در همه فراز و نشيبها در جمع ديگر ياوران انقلاب
در روز بيستم جمادى الثانى 1320 هجرى قمرى مطابق با 30 شهريـور 1281 هجرى شمسى ( 24 سپتامپر 1902 ميلادى) در شهرستان خمين از توابع استان مركزى ايران در خانواده اى اهل علـم و هجرت و جهاد و در خـانـدانـى از سلاله زهـراى اطـهـر سلام الله عليها, روح الـلـه المـوسـوى الخمينـى پـاى بـر خـاكدان طبيعت نهاد .
چهارمین اخترفروزان آسمان امامت و ولایت، حضرت علی بن الحسین علیه السلام معروف به سجاد، نمادی از کمالات و ارزش های انسانی، زینت بندگان پاک سیرت و پیام آور کربلا بود.
حضرت ابوالفضل نخستين فرزند از چنين بانوى با معرفت و حق شناسى بود تولد وى، خانه على(عليه السلام) و دل مولا را غرق نور و سرور ساخت وقتى كه به دنيا آمد حضرت على(عليه السلام) در گوش او اذان و اقامه گفت نام خدا و رسول خدا را بر گوش وى خواند و نام او را عباس قرار داد.
به روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت (1) دومین فرزند برومند حضرت على و فاطمه، كه درود خدا بر ایشان باد، در خانه ى وحى و ولایت، چشم به جهان گشود.
آنچه مهم است، این است که هر جا هستیم - چه شما، چه این حقیر، چه بقیّهى مسئولین - توجّه داشته باشیم که آنچه در اختیار ما است امانت است، اداى این امانت هم واجب قطعى و شرعى است. و خداى متعال از ما سؤال خواهد کرد؛ هم دربارهى آنچه کردیم، هم دربارهى آنچه نکردیم؛ باید به این توجّه داشته باشیم.
یا محمد ای خرد پابست تو / ای چراغ مهر و مه در دست تو
هر زمان گلواژه هایت تازه تر / بلکه از هستی بلند آوازه تر
ختم شد بر قامتت پیغمبری / این ترا باشد دلیل برتری . . .
یک آدمى که فقط مسأله مىگوید، کارى به حکومت و مبارزهى سیاسى ندارد که زیر چنین فشارهایى قرار نمىگیرد . ...ما خیال مىکنیم موسىبنجعفر علیه السلام، یک آقاى مظلوم بى سر و صداى سر به زیرى در مدینه بود و
در ساعت 2 بعد از ظهر روز سوم خرداد 1361 پس از 24 روز رزم بيامان، خرمشهر به طور كامل از اشغال نظاميان عراق خارج شد و عمليات پيروزمند بيتالمقدس كه در دهم ارديبهشت اين سال آغاز شده بود، با اين آزادسازي به پايان رسيد.
بسم الله الرحمن الرحیم
"فرصتی طلایی برای مطالعه"
کادر علمی پژوهشی پایگاه ابوالفضل العباس(ع)جهت ارتقاء سطح علمی بسیجیان پایگاه اقدام به راه اندازی سالن مطالعه ی شهدا ی پایگاه نموده است.
ساعت استفاده از سالن مطالعه:همه روزه از ساعت ۸:۰۰صبح الی ۲۲:۰۰
البته عموم مردم نیز میتوانند از این سالن استفاده نمایند.
در پی قهرمانی مقتدرانهی تیم ملی کشتی فرنگی ایران در رقابتهای جام جهانی کشتی فرنگی تهران، حضرت آیتالله خامنهای با صدور پیامی از قهرمانان تیم ملی تشکر کردند.
اعتکاف پرورش جسم و جان است، انسان آمیزه ای است از این دو و نیازمند پرورش در ابعاد وجودی خود؛ انسان به دنبال سعادت و کمال است، روح انسان نیازمند نیایش است، مناجاتی شیرین و زیبا، هم کلامی موجودی ضعیف با منشأ قدرتها. از آغاز خلقت تا صحنه رستاخیز، راز و نیاز زیباترین هنر آدمی است.
همزمان با سیزدهم رجب و خجسته سالروز میلاد مولی الموحدین حضرت علی (ع)، هزاران نفر از قشرهای مختلف مردم بویژه مردم استان ایلام امروز در حسینیه امام خمینی (ره) با حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی دیدار کردند.
اى آنكه حريم كعبه كاشانه تست
بطحا صدف گوهر يكدانه تست
گر مولد تو بكعبه آمد چه عجب
اى نجل خليل خانه خود خانه تست
بسم رب الشهداء والصدیقین
پایگاه حضرت ابوالفضل العباس(ع)مراسم بزرگداشتی به مناسبت سالروز عروج آسمانی بسیجی پاسدار شهیدابراهیم مقصودی در تاریخ ۱۸ اردیبهشت برگزار کرد.
سخنران این مراسم بسیجی هشت سال دفاع مقدس سردارعبدالمحمود محمودی موضوع خود رادرس هایی مکتب از شهدا قرار داد.
بسم رب الشهداء والصدیقین
"شما هم دعوتید"
پایگاه حضرت ابوالفضل العباس(س) در نظر دارد به عنوان سالروز عروج آسمانی
پاسدار بسیجی شهید ابراهیم مقصودی مراسم یادبودی برگزار نماید.
این مراسم با سخنرانی رزمنده هشت سال دفاع مقدس سردار عبد المحمود محمودی برگزار میگردد.
مکان:گلستان شهدا،قطعه وداع ،در کنار آرامگاه ملکوتی آن شهید بزرگوار
چهارشنبه صبح زود راه افتادیم سمت کرج به مقصد شرکت مپنا. هم روز کارگر بود هم ولادت امام محمد باقر علیهالسلام. یاد بازدید نوروزی آقا از نمایشگاه صنعت خودرو بودم که چهار سال قبل در یکی از سولههای شرکت ایران خودرو برگزار شد.
مسأله حجاب در سيره حضرت زهرا (س)
اشاره: بدون ترديد پوشش اسلامي براي زنان، از ضروريّات دين مقدّس اسلام است، چنان كه آيات متعدّدي از قرآن بر اين مطلب دلالت دارند.1 از طرفي مسأله حجاب يكي از جنجاليترين مسائل دنياي ديروز و امروز است، به ويژه طرفداران اعلاميّه حقوق بشر، كه با عنوان كردن «تساوي حقوق زن و مرد»، پوشش را براي زن دست و پاگير دانسته، و آن را برخلاف آزادي قلمداد و به عنوان حمايت از حقوق زن، مطرح مينمايند، اين مسأله را بسيار حسّاس نموده است، در صورتي كه پوشش اسلامي را بايد در مجموع ابعادش مورد تجزيه و تحليل قرار داد، كه با توجّه به مجموع، به نفع زن و جامعه است، و نه تنها دست و پا گير نيست و تضادّي با آزادي ندارد، بلكه زنان در عين حفظ پوشش اسلامي، ميتوانند برترين فعاليّتهاي اجتماعي را داشته باشند، و در چارچوب آزاديهاي صحيح و مقبول، از حق آزادي خود بهرهمند گردند، زيرا حجاب در اسلام به معناي پرده نشيني نيست، بلكه به معناي پوششي معقول براي جلوگيري از فساد، و حفظ كرامت زن است، و ما امروز در جمهوري اسلامي ايران ميبينيم كه زنان در همه صحنهها و عرصهها، از مجلس قانونگذاري گرفته تا آموزش و پرورش و بيمارستانها و ادارات، ميتوانند در چهارچوب حفظ پوشش اسلامي، به كار و تلاش بپردازند، بي آنكه حجاب اسلامي براي تلاشهاي آنان، مشكلي ايجاد كند، و حقّ آزادي صحيح آنها را تضييع نمايد.
استاد شهيد علاّمه مطهّري مينويسد: «وظيفه پوششي كه اسلام براي زنان مقرّر كرده است، به اين معني نيست كه آنها از خانه بيرون نروند، زنداني كردن و حبس زن در اسلام مطرح نيست... پوشش زن در اسلام اين است كه زن در معاشرت خود با مردان، بدن و موي خود را بپوشاند، و به جلوهگري و خودنمايي نپردازد، آيات مربوطه همين معني را ذكر ميكند، و فتواي فقهاء هم مؤيّد همين مطلب است».2
و در فراز ديگر مينويسد: «حجاب در اسلام از يك مسأله كلّيتر و اساسيتري ريشه ميگيرد، و آن اين است كه اسلام ميخواهد انواع التذاذهاي جنسي، چه بصري و لمسي و چه نوع ديگر به محيط خانوادگي و در كادر ازدواج قانوني، اختصاص يابد، اجتماع منحصرا براي كار و فعّاليت باشد، برخلاف سيستم غربي عصر حاضر، كه كار و فعّاليت را با لذّتجوييهاي جنسي به هم ميآميزد، اسلام ميخواهد اين دو محيط را كاملاً از يكديگر تفكيك كند».3
علاّمه اقبال لاهوري در اشعار نغز خود در اين رابطه، چنين ميسرايد:
بايد اين اقوام را تنقيد غرب شرق را از خود برد تقليد غرب
ني زرقص دختران بيحجاب قوّت مغرب نه از چنگ و رباب
ني زعريان ساق و ني از قطع موست ني زسحر ساحران لاله روست
از همين آتش چراغش روشن است قوّت افرنگ از علم و فن است
مغز ميبايد نه ملبوس فرنگ علم و فن را اي جوان شوخ و شنگ
با اين بيان، به سيره ارجمند حضرت زهرا(س) در زمينه پوشش اسلامي نگاهي ميافكنيم. آن بانوي بسيار بزرگ جهان، با اين كه حريم عفاف و حجاب را به طور
كامل رعايت ميكرد، در عين حال، در بحرانيترين حوادث سياسي و اجتماعي، حضور و ظهور داشت. براي روشن شدن مطلب نظر شما را به مطالب زير جلب ميكنم:
حجاب از ديدگاه حضرت زهرا(س)
روزي مرد نابينايي با كسب اجازه به محضر حضرت زهرا(س) آمد. حضرت از او فاصله گرفت و خود را پوشانيد، پيامبر اكرم(ص) كه در آن جا حضور داشت از حضرت زهرا(س) پرسيد: «با اين كه اين مرد نابيناست و تو را نميبيند، چرا خود را پوشاندي»؟ حضرت زهرا(س) در پاسخ فرمود: «اگر او مرا نميبيند، من كه او را ميبينم، وانگهي او بو را استشمام ميكند». پيامبر(ص) (به نشانه تأييد شيوه و گفتار حضرت زهرا«س») فرمود: «أَشْهَدُ اَنَّكِ بَضْعَةٌ مِنّي؛4 گواهي ميدهم كه تو پاره تن من هستي».
اميرمؤمنان علي(ع) فرمود: روزي همراه گروهي در محضر رسول خدا(ص) نشسته بوديم. آن حضرت به ما رو كرد و فرمود: «بهترين كار براي زنان چيست؟» هيچ كدام از حاضران نتوانستند جواب صحيح بدهند. هنگامي كه متفرّق شدند، من به خانه بازگشتم، و همين موضوع را از حضرت زهرا(س) پرسيدم، و ماجراي سؤال پيامبر(ص) و پاسخ صحيح ندادن اصحاب را براي حضرت زهرا(س) تعريف كردم، و گفتم هيچ يك از ما نتوانستيم پاسخ صحيح بدهيم. حضرت زهرا(س) فرمود: ولي من پاسخ به اين سؤال را ميدانم، و آن اين است كه: «خَيْرٌ لِلنِّساءِ اَنْ لايَرِينَ الرِّجالَ وَلايَراهُنَّ الرِّجالُ؛ صلاح زنان در آن است كه آنها مردان نامحرم را نبينند، و مردان نامحرم آنها را نبينند».
* حجاب در اسلام به معناي پرده نشيني نيست، بلكه به معناي پوششي معقول براي جلوگيري از فساد، و حفظ كرامت زن است.
من به محضر رسول خدا(ص) بازگشتم و عرض كردم: «اي رسول خدا! از ما پرسيدي كه چه كار براي زنان برتر است، پاسخش اين است كه برترين كار براي زنان اين است كه آنها مردان نامحرم را نبينند، و مردان نامحرم آنها را نبينند».
پيامبر(ص) فرمود: «چه كسي به تو چنين خبر داد، تو كه اينجا بودي و پاسخي نگفتي؟» علي(ع) عرض كرد: «فاطمه(س) چنين فرمود».
پيامبر(ص) از اين پاسخ خشنود شد، و سخن فاطمه(س) را پسنديد و به نشانه تأييد او فرمود: «اِنَّ فاطِمَةُ بضْعَةٌ مِنّي؛5 همانا فاطمه، پاره تن من است».
نيز روايت شده: روزي جابر بن عبدالله انصاري همراه رسول خدا(ص) به سوي خانه فاطمه(س) رهسپار شدند. وقتي كه به در خانه رسيدند، پيامبر(ص) اجازه ورود طلبيد. فاطمه(س) اجازه داد، پيامبر(ص) فرمود: شخصي همراه من است، آيا اجازه هست با او وارد خانه شويم؟ فاطمه(س) عرض كرد: «اي رسول خدا «قِناع» (يعني مقنعه و روسري) ندارم.» پيامبر(ص) فرمود: «يا فاطِمَةُ خُذِي فَضْلَ مَلْحَفَتِك فَقِنِعِي بِهِ رأسَكِ؛ اي فاطمه! زيادي لباس بلند روپوش خود را بگير و سرت را با آن بپوشان».
حضرت فاطمه(س) همين كار را كرد، آن گاه پيامبر(ص) و جابر، با كسب اجازه وارد خانه شدند.6
تلاشهاي سياسي و اجتماعي حضرت زهرا(س)
حضرت زهرا(س) در عين آن كه حجاب كامل را رعايت ميكرد، حجاب را پردهنشيني و انزواي زنان نميدانست، بلكه شواهد بسياري وجود دارد كه آن حضرت حجاب را هرگز دست و پاگير و مانع تلاشهاي اجتماعي و سياسي نميدانست. از اين رو، در عرصههاي مختلف اجتماعي و سياسي شركت فعّال داشت، به عنوان نمونه:
1ـ محدّثين نقل ميكنند: شخص پيامبر(ص) دست فاطمه(س) را گرفت، و به ميان مردم آمد و خطاب به مردم فرمود: «هر كس كه فاطمه(س) را شناخت كه شناخت، و هر كس كه او را نشناخته بداند كه فاطمه(س) دختر محمّد(ص) است. او پاره تن من است. او قلب و جان من است. هر كس او را بيازارد مرا آزرده، و هر كس مرا بيازارد، قطعا خدا را آزرده است».7 بنابراين، حجاب در سيره فاطمه(س) پرده نشيني نيست.
2ـ در مكّه قبل از هجرت، مشركان به تحريك ابوجهل به پيامبر(ص) آزار ميرساندند، يكي از آنها به نام «ابن زبعري» شكمبه گوسفندي را برداشت، و به طرف پيامبر(ص) انداخت، به طوري كه سر و صورت آن حضرت را آلوده نمود، ابوطالب(ع) به دفاع از آن حضرت پرداخت،
* پوشش زن در اسلام اين است كه زن در معاشرت خود با مردان، بدن و موي خود را بپوشاند، و به جلوهگري و خودنمايي نپردازد، آيات مربوطه همين معني را ذكر ميكند، و فتواي فقهاء هم مؤيّد همين مطلب است».
در اين هنگام حضرت زهرا(س) كه در آن وقت خردسال بود با آب نزد پدر آمد، و سر و صورت آن حضرت را شست و شو داد.8
روز ديگري فاطمه(س) گروهي از مشركان را در كنار كعبه ديد كه جلسه محرمانهاي دارند. دريافت كه در انديشه توطئه بر ضد پيامبر(ص) هستند، هشيارانه با شتاب به حضور پيامبر(ص) آمد و توطئه آنها را به پدر بزرگوارش خبر داد.9
و در مورد ديگر با كمال شجاعت و صلابت نزد مشركان آمد و رگبار سرزنشش را بر ابوجهل و پيروانش فرو ريخت، و بر آن ستمگران نفرين كرد.10
حضرت زهرا(س) پس از هجرت از مكّه به مدينه نيز تلاشهايي اين چنين در حمايت از اسلام و سپاه اسلام مينمود، و در عرصههاي مختلف حضور و نظارت داشت.
حضور حضرت زهرا(س) در پشت جبهه، و حتّي گاهي سركشي به رزمندگان اسلام و غذا رساني به آنها در صف اول جبهه نيز در روايات و تاريخ نقل شده است، چنان كه اين موضوع در جنگ خندق و فتح مكّه، رخ داده است.11
در ماجراي «مباهله» كه يك حادثه بسيار مهم سياسي و اجتماعي و عقيدتي بود و در سال دهم هجرت بين پيامبر(ص) و هيأت بلندپايه مسيحيان نماينده «نجران» رخ داد، هزاران نفر از مهاجر و انصار در صحراي مدينه اجتماع كرده بودند تا از نزديك نظارهگر صحنه باشند، ناگاه ديدند پيامبر(ص) با فاطمه(س) و علي(ع)
و حسن و حسين(ع) براي مباهله به سوي صحرا ميآيند... پيامبر(ص) مطابق آيه 61 آل عمران (آيه مباهله) فاطمه(س) را همراه خود، در چنين همايش سياسي ديني، شركت داد.12 بنابراين، حجاب زنان هرگز مانع آنها براي شركت در اجتماعات سياسي و ديني نخواهد شد.
تلاشهاي سياسي حضرت زهرا(س) پس از رحلتپيامبر(ص)
پس از رحلت پيامبر اسلام(ص) و پديدار شدن ماجراي سقيفه بنيساعده، و بيعت با ابوبكر به عنوان خليفه رسول خدا(ص) و كنار زدن اميرمؤمنان علي(ع) از مقام رهبري، كه حق مسلّم آن حضرت بود، حضرت زهرا(س) در موارد مختلف وارد صحنه شد، و به دفاع از حريم ولايت پرداخت. در ملأ عام در مسجد با خطبه غرّا، غاصبان را محكوم كرد، بيعت كنندگان را سرزنش نمود، و جانش را در اين راه گذاشت، و آن چنان فعّال و جدّي به صحنه آمد، كه سرانجام به شهادت رسيد، و اينها و دهها نمونه ديگر نشان دهنده آن است كه مسأله پوشش اسلامي، زنان را در پشت پرده محبوس نكرده كه به طور كلّي از صحنه تلاشهاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي فاصله بگيرند، اگر چنين بود، هرگز حضرت زهرا(س) از پشت پرده حجاب بيرون نميآمد.
چگونگي خطبه خواندن حضرت زهرا(س) در مسجدالنّبي
يكي از امور مهمّي كه در زندگي حضرت زهرا(س) همواره ميدرخشد، خطبه غرّاي او در مسجدالنّبي پس از رحلت پيامبر(ص) در ازدحام مردم است، كه او با اين خطبه غاصبان و خطاكاران را به محاكمه كشيد و آنان را قاطعانه محكوم كرد، و از حريم ولايت و رهبري اميرمؤمنان علي(ع) به دفاع برخاست. چگونگي حركت حضرت زهرا(س) از خانهاش (كه مجاور مسجد بود) به مسجد، در رابطه با مراعات حفظ حريم حجاب به قدري دقيق و ظريف است، كه جدّا سزاوار است همگان در اين مورد با نظر دقيق بنگرند، و نكتهها را دريابند، و سپس خطبه غرّاي او را در آن اجتماع و جوّ حاكم مورد بررسي قرار دهند. به راستي كه منظره خطبه خواندن حضرت زهرا(س) تابلو گويا و بسيار روشن درباره حفظ حريم حجاب، و در عين حال شركت كامل در صحنه براي سخنراني و دفاع از حريم حق است و اين همان راه اعتدال است كه اسلام در همه جا به آن سفارش نموده است.
* حضرت زهرا(س) در عين آن كه حجاب كامل را رعايت ميكرد، حجاب را پردهنشيني و انزواي زنان نميدانست، بلكه شواهد بسياري وجود دارد كه آن حضرت حجاب را هرگز دست و پاگير و مانع تلاشهاي اجتماعي و سياسي نميدانست.
* حضور حضرت زهرا(س) در پشت جبهه، و حتّي گاهي سركشي به رزمندگان اسلام و غذا رساني به آنها در صف اول جبهه نيز در روايات و تاريخ نقل شده است، چنان كه اين موضوع در جنگ خندق و فتح مكّه، رخ داده است.
ما در اين جا چگونگي حركت آن حضرت براي القاي خطبه را شرح ميدهيم، تا مسأله مهم حجاب را از مكتب زهراي اطهر(س) بياموزيم، و هم باور كنيم كه زن ميتواند در عين حفظ حريم حجاب، از پردهنشيني خارج گردد، و به عنوان نيمي از جامعه انساني، رسالت خود را به انجام رساند. شرح اين چگونگي، نيز ميتواند
جواب دندانشكني به آن افرادي باشد كه حجاب اسلامي را كمرنگ گرفته، و خطبه خواندن حضرت زهرا(س) در مسجد را به عنوان شاهد عقيده ناصحيح خود ميآورند، غافل از آن كه شش دليل و شاهد محكم در مقدّمه خطبه وجود دارد، كه هر كدام نشان دهنده اهميّت حجاب از نظر حضرت زهرا(س) است. اينك شرح مطلب:
عبدالله بن حسن (نوه امام حسن مجتبي عليه السلام) از پدران خود نقل ميكند، هنگامي كه مسأله غصب فدك رخ داد، و اين خبر به حضرت زهرا(س) رسيد، در اين هنگام حضرت زهرا(س) تصميم گرفت به مسجد برود و در آن جا به عنوان حمايت از حق، سخنراني كند، چگونگي حركت حضرت زهرا(س) در متن عبارت چنين آمده:
«لاثَتْ خِمارَها عَلي رَأسِها، وَاشْتَمَلَتْ بِجِلْبابِها وَ اَقْبَلَتْ في لُمَّةٍ مِنْ حَفَدَتِها وَ نِساء قَوْمِها، تَطَأُ ذُيُولَها، ماتَخْرُمُ مِشْيَتِها مِشْيَةِ رَسُولِ الله حتّي دَخَلَتْ عَلي اَبِي بَكْرٍ وَ هُوَ في حَشْدٍ مِنَ الْمُهاجِرِينَ وَالاَنْصارِ وَ فِي غَيْرِهِمْ فَنِيطَتْ دوُنَها مُلائةً فَجَلَسَتْ، ثُمَّ أنَّتْ اَنَّةً اَجْهَشَ الْقَوْمُ لَها بِالْبُكاء، فَارْتَجَّ الَمجْلِسَ، ثُمّ اَمْهَلَتْ هَنِيئةً حَتّي اَسْكَنَ نَشِيَجَ القَوْمِ، وَ هَدَأَتْ فَوْرَتُهُمْ، اِفْتَتَحَتِ الكَلامَ...؛ حضرت زهرا(س) روسري خود را بر سرش پيچيد13 و عباي خود را (كه روپوشي وسيع بود) به سر نمود، و ميان گروهي از ياران و زنان خويشاوندش (به سوي مسجد) حركت كرد، آن حضرت هنگام راه رفتن (بر اثر شتاب يا بلندي لباس) به قسمت پايين لباسش پا
ميگذاشت (در نهايت پوشيدگي راه ميرفت) شيوه راه رفتن او (در متانت و وقار) هم چون شيوه راه رفتن رسول خدا(ص) بود، تا اين كه بر ابوبكر وارد شد، ابوبكر در ميان ازدحام مسلمانان قرار گرفته بود، در اين هنگام ميان آن حضرت و مردم، پردهاي نصب شد، حضرت زهرا(س) نشست، سپس ناله جانسوزي نمود كه بر اثر آن، صداي همه حاضران به گريه بلند شد، به گونهاي كه گويي از صداي گريه، مسجد به لرزه درآمد، سپس حضرت زهرا(س) اندكي سكوت كرد، تا مردم آرام شدند، و جوش و خروششان بر اثر گريه، فرونشست، آن گاه خطبه را شروع كرد».14
تجزيه و تحليل عبارت فوق
در اين عبارت، در رابطه با حفظ حريم حجاب و عفاف در عين شركت در يك صحنه پرشور سياسي و اجتماعي، شش نكته است كه هر كدام از جهتي بيانگر اهميّت و عظمت مقام حجاب در سيره حضرت زهرا(س) است، كه به اختصار بدان اشاره ميشود:
1ـ آن حضرت روسري خود را كه به طور كامل سر و گردن و سينهاش را ميپوشانيد، بر سر گرفت، تعبير واژه «لاثتْ» (پيچيد) حاكي است كه روسري به طور كامل و چسبان به سر و گردن گرفته شده بود، نه به طور سبك و وارفته كه با اندكي تكان دادن از سر رد شود و موي سر آشكار گردد؛
2ـ حضرت زهرا(س) علاوه بر آن روسري، لباس روي لباسهايش مانند عبا را بر سر و تن خود پوشانده بود (وَاشْتَمَلَتْ بِجِلْبابِها)؛
3 ـ لباسي كه بر تنش بود به قدري بلند بود كه در راه رفتن، گاهي قسمت پايين لباس زير پاي حضرت زهرا(س) قرار ميگرفت: (تَطَأُ ذُيُولَها)؛
4ـ آن حضرت همانند رسول خدا(ص) با متانت و وقار حركت ميكرد، يعني هيچ گونه حركات نامناسب و دور از نزاكت در حركت او ديده نميشد؛
5 ـ علاوه بر اين ها در مسجد پردهاي به احترام او نصب كردند، و آن حضرت در پشت آن پرده خطبه خواند.
6ـ دوستان و زنان خويشانش، اطرافش را گرفته بودند. (وَاَقْبَلَتْ في لُمَّةٍ ـ اي: جماعة ـ مِنْ حَفَدَتِها وَ نِساء قَوْمِها).
به اين ترتيب نتيجه ميگيريم، حضرت زهرا(س) در عين آن كه در همايش پرشكوه و پرجنجال شركت نمود، همه نمادهاي حريم حجاب و عفاف را رعايت نموده است.
پي نوشت ها :
1 ) نور (24) آيه 30 و 32و 33؛ احزاب(33) آيه 32، 33 و 59.
2 ) مرتضي مطهّري، مسأله حجاب، چاپ جديد، ص79.
3 ) همان، ص83.
4 ) علاّمه مجلسي، بحار، ج43، ص91.
5 ) علاّمه علي بن عيسي (اِرْبِلي، كشف الغمّه، ج2، ص23 و 24.
7 ) علاّمه علي بن عيسي اِرْبِلي، كشف الغمّه، ج2، ص24.
8 ) علاّمه سروي، مناقب آل ابيطالب، ج1، ص60.
9 ) همان، ص71.
10 ) صحيح بخاري، ج5، ص8.
11 ) علاّمه طبرسي، مجمع البيان، ج9، ص52، اعلام الوري، ص17؛ شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج16، ص249.
12 ) قاضي نورالله شوشتري، احقاق الحق، ج3، ص47 و 48 ـ تفسير المنار، ذيل آيه 61 آل عمران.
13 ) خِمار به معناي روسري معمول آن زمان است كه زنان با آن، سر و گردن و سينه خود را ميپوشاندند.
14 ) علاّمه طبرسي، احتجاج طبرسي، ج1، ص131 و 132.
سجؙ g��@��گند ياد کرد:«قسم به يزدان از در مسجد کنار نمي روم تا پسرعمويم را با چشمان خودم سالم ببينم.»
امام صادق(ع)از زبان سلمان فارسي روايت مي کند:فاطمه کنار قبر رسول خدا(ص)آمد و فرمود:پسرعمويم را رها کنيد؛ قسم به کسي که محمد را به راستي به پيامبري برانگيخت، اگر رهايش نکنيد، موهايم را[در جمع بانوان]پريشان مي کنم، پيراهن فرستاده ي خدا را بر سرم مي گذارم و به آستانه ي الهي مويه[و شما را ...نفرين]خواهم کرد.
سلمان مي گويد:سوگند به خداوند ديدم ديوارهاي مسجد[پيامبر]چنان از بنيان برکنده شدند که آدمي مي توانست از زير آن رد شود!پس نزديکش رفتم و گفتم:سرورم!خداوند پدرت را به مهرباني برانگيخت، پس شما انتقام گير نباش [گر چه اين مردمان سست پيمان سزاوار آن هستند]. ديوارها چنان در جاي خود قرار گرفتند که غبارهاي بنيان آن ها پراکنده گشتند و در بيني هاي ما وارد شدند.
درباره ي عدم سازگاري برخي از اصحاب با همسر معصومش مي فرمود:
واي بر آنان...چرا از ابالحسن انتقام مي گيرند؟ سوگند به پروردگار! به خاطر سوزش شمشيرش [در نبردهاي جاهليت]و بي اعتنايي اش به مرگ و پايداري اش از او انتقام مي گيرند؛ آن ها مي بينند که وي چگونه بر آنان مي تازد و با دشمنان خدا نمي ساطد و کيفرشان مي دهد.
در همان شب نخست زندگي مشترک، با سرودن شعري به ستايش از همسرش پرداخت:
افتخار و شکوهي والا، از آنِ ما شد.
و ما در ميان فرزندان«عدنان»سرفراز شديم
تو به بزرگي و برتري رسيدي و از همه ي آفريدگان فرازتر شدي
و جنيان و انسان ها، از شکوهِ تو بازماندند
منظورم «علي»است؛ بهترين کسي که گام بر خاک نهاده است
بزرگوار و نيکوکار
والايي هاي اخلاقي و بزرگي از آن اوست
تا آن گاه که مرغان بر شاخساران به ترنم مشغول اند.
او با هدف بر هم نخوردن فضاي عادي زندگي همسرش[و فرزندانش]، شکستگي دنده، فرو رفتن ميخ به سينه و سياهي بدن از ضربه را تا زماني که زنده بود، از همسرش پنهان داشت.
آن چه تا کنون خوانده ايد، موضع زهرا بود در برابر همسر-که سراسر مهرباني بود و فروتني و از خودگذشتگي-اما اين سکه، روي ديگري هم دارد. و اين همه فداکاري،آشنا و عامل به وظايف خويش. بنابراين، براي انصاف ورزي و پيش گيري از هر گونه «يک طرفه قاضي رفتن» که «راضي برگشتن»را در پي دارد، نگاهي داريم به آن روي ديگر سکه؛ زهرا در چشم علي(ع):
[جز رسول خدا (ص)]امام کسي را در اين کره ي خاکي بيش از فاطمه دوست نمي داشت.
در نامه اي خطاب به معاويه، به همسرش افتخار مي کند و مي نويسد:
«از شما، همسر ابوجهل است و از ما[فاطمه]بهترين بانوي بانوان جهان.»
امام راستگو و بي گزافه در خطابي به او مي گويد:پدر ومادرم فدايت باد!
آن جا که ايشان به امام فرموده بود:پسرعمو!در سال هاي زندگي مشترک نه دروغي به تو گفتم؛ نه خيانتي کردم و نه از فرمانت سرپيچي کردم، امام پاسخ دادند: پناه برخدا! تو خداشناس تر، نيکوکارتر، پارساتر، بزرگوارتر و خداترس تر از آن هستي که تو را به مخالفت با خودم ملامتت کنم.
هنگامي که حضرت در مسجد بود و به وي خبر ارتحال بانو را دادند، از شدت فاجعه بيهوش شد. چون از امام خواسته بود:«مرا بعد از مرگ فراموش نکن و به ديدنم بيا»، حضرت هر روز بر سر قبرش مي رفت.
امام سخنان ديگري هم در هجران ايشان دارد که در پايان کتاب با عنوان«سوگ سرود»خواهيم آورد و تنها به اين جمله از حضرت در سوگ همسرش بسنده مي کنيم که :«[زهرا براي من]دوستي بود که هيچ دوستي جاي او را نگرفت.»
پي نوشت:
اين مقاله بخشي از پژوهشي است که براي آن، حدود پانصد منبع ديده شد که تنها نام برخي از آن ها آورده مي شود:
1ـ اتحاف السائل بما لفاطمة من المناقب و الفضائل، محمد بن عبدالله الأکسراوي القلشقندي الشافعي، تحقيق محمد کاظم الموسوي، المجمع العالمي للتقريب بين المذاهب الاسلامية. الطبعة الاولي، 1427ق-2006م، طهران.
2ـ الاحاد و المثاني، ابن ابي عاصم(الضحاک)،وفات:287ق، تحقيق:باسم فيصل احمد الجوابرة،1411ق، دار الدراية للطباعة و النشر و التوزيع، الطبعة الاولي،1411ق، مسعودية رياض.
3ـ الاحتجاج، ابي منصور احمد بن علي بن ابي طالب طبرسي، وفات:548ق، تحقيق و تعليق، سيد محمد باقر الخراسان، دارالنعمان للطباعة و النشر،1386ق، نجف اشرف.
4ـ الادب المفرد، امام محمد بن اسماعيل بخاري، وفات:256ق، مؤسسة الکتب الثافية،406ق، بيروت، لبنان.
5ـ الاربعين (محمد طاهر قمي شيرازي) في امامه الائمة الطاهرين ، محمد طاهر بن محمد حسين شيرازي نجفي قمي، وفات:1098ق، تحقيق:سيد محمد رجائي، محقق، الطبعة الاولي،1418ق، قم.
6ـ الارشاد(مفيد)، ابي عبدالله محمد بن النعمان العکبري البغدادي، وفات:1413ق، تحقيق:مؤسسه آل البيت:لتحقيق التراث، دار المفيد للطباعة و النشر و التوزيع، الطبعة الثانية،414ق، بيروت، لبنان.
7ـ الاستيعاب في معرفة الاصحاب، ابو عمر يوسف احمد بن عبدالله احمد بن محمد احمد بن عبدالبر النمري معروف به ابن عبدالبر، وفات:463ق، تحقيق:علي محمد البجاوي، .دارالجيل، الطبعة الاولي،1412ق، بيروت لبنان.
8ـ اسد الغابة في معرفه الصاحبة، عزالدين ابي الحسن علي بن ابي الکرم محمد بن محمد بن عبدالکريم بن عبدالواحد الشيباني معروف بابن الاثير، وفات:630ق، دارالکتب العربي، بيروت، لبنان.
9-الاسرار الفاطمية3،محمد فاضل المسعودي، مؤسسة الانوار، الطبعة الثالثة،1423ق-2002م، قم.
10ـ الاسرار الفاطمية3، شيخ محمد فاضل المسعودي، مؤسسه زائر، حرم مقدس فاطمه معصومه 3، الطبعه الثانية، 1420ق، قم.
11ـ الاصابة في تميز الصحابة، امام احمد بن علي بن حجر العسقلاني، وفات:852ق، تحقيق:شيخ عادل احمد عبدالموجود-شيخ علي محمد معوض، دارالکتب العلميه،الطبعة الاولي،1415ق،بيروت، لبنان.
12ـ اعلام الوري، ابي علي الفضل بن الحسن الطبرسي، وفات:548ق، تحقيق:مؤسسه آل البيت:لاحياء التراث، مؤسسه آل البيت لاحياء التراث، الطبعه الاولي،1417ق، قم.
13-اعيان الشيعة، سيد محسن الامين، وفات:1317ق، تحقيق:حسن الامين، دار التعارف للمطبوعات ،بيروت، لبنان.
14ـ افحام الاعداء و الخصوم، سيد ناصر حسين الموسوي الهندي، معاصر، تقديم:محمد هادي الأميني، مکتبه نينوي الحديثة، طهران.
15ـ اقبال الاعمال، سيد رضي الدين علي بن موسي بن جعفر بن طاووس، وفات:664ق، تحقيق:جواد القيومي الاصفهاني، مکتب الاعلام الاسلامي، الطبعة الاولي،414ق.
16ـ الامام(صدوق)، ابي جعفر محمد بن علي الحسين ابن موسي بن بابويه القمي، وفات:381ق، قسم الدراسات الاسلامية، مؤسسة البعثة، قم، مرکز الطباعة و النشر الطبعة الاولي،1417ق، قم.
17-الامالي(طوسي)، ابي جعفر محمد بن الحسن الطوسي، وفات:460ق، تحقيق:قسم الدراسات الاسلامية، مؤسسة البعثة، دار الثقافة للطباعة و النشر و التوزيع، الطبعة الاولي،1414ق، قم.
18ـ الامالي(مفيد)،ابي عبدالله محمد بن محمد بن النعمان العکبري البغدادي، وفات:1413ق، تحقيق:حسين استاد ولي-علي اکبر الغفاري، دارالمفيد للطباعة و النشر و التوزيع، الطبعة الثانية، 1414ق، بيروت، لبنان.
نگاهي کوتاه به شخصيت بالا بلند حضرت زهرا(س)
کودکي
فاطمه، در مکه چشم به جهان گشود؛ چشم اندازش يا آسمان سربي بود و يا زمين سياه؛ روزگار دشواري. از زمين کوهستاني و آتش گرفته ي مکه، گل محبتي نمي روييد و از آسمان، سنگ فتنه مي باريد. تنها فرزند خانواده بود؛ زيرا خواهرانش پيش از او ازدواج کرده و از خانه رفته بودند و برادرانش نيز پيش از آمدنش چشم از جهان فروبسته بودند.
تربيت در دامن وحي و والاترين مربي جهان آفرينش و عنايت خداوند، از او شخصيتي آفريد با جسمي به سان پولاد آبديده و روحي به لطافت باران. در روزگار قحطي عاطفه براي دختران، پدر مي گفت:«بهترين فرزندان شما، دختران اند.» و «از خوش قدمي زن آن است که نخستين فرزندش دختر باشد!» و «کسي که دختري داشته باشد و او را نيازارد و تحقير نکند و پسرانش را بر او برتري ندهد، خداوند وارد بهشتش مي کند.»
اين سيرابي از چشمه ي محبت، بعدها او را چشمه ي محبت ساخت؛ چشمه اي که فرزندان و همسرش دور از جفاي دوران و دشمن بيرون از خانه، در هواي صميميت داخل خانه تنفس مي کردند.
خُردي جسم، مانع از بزرگي روح او نبود؛ بنابراين هم دم و همراز مادري بود که خود «کامل ترين انديشه» و «زيباترين رخسار» را داشت.
تندباد مرگ، گلِ خوشبوي خانه ي محمد را پرپر کرد و بانويي به سراي جاويد کوچيد که پيامبر از وي به نيکي ياد مي کرد و مي فرمود:«پروردگار بهتر از او را به من نداده است.»
اينک، نوبت او بود تا گُلِ خوشبوي اين خانه شود؛ ريحانه ي النبي(ص). روزگاري انديشمندي گفته بود:«آن که مي ماند با ديدن جاي خالي آن که رفته است دلش بيش تر آتش مي گيرد.» خديجه رفته و فاطمه مانده بود با زخم زبان ها و ريش خندهاي نامردمان در کوچه هاي مکه. اينک بايد دست هاي کوچک فاطمه، شکمبه هاي شتر را از شانه هاي پيامبر(ص)پاک کند؛ شانه هايي که رنج انسان و تاريخ و انسان تاريخي را بر خود تاب مي آورد. خود را سپر سنگ هايي سازد که به سوي پدر پرتاب مي شد. پاي پدر هنگام فرار از سنگ پراکني مکيان و پناه بردن به کوه هاي آفتاب سوخته ي اطراف شهر، مجروح و خونين مي شد. پدر به خانه پناه مي آورد؛ اما گاه سنگ ها به داخل خانه پرواز مي کردند. برخي نوشته اند «آن گاه که نمي توانست از پدر در برابر اين طوفان محافظت کند مي گريست.»
رفتارش با پدر چنان مهربانانه و نوازش گرانه بود که پدر به او نشان «ام ابيها»داد؛ نشاني که نشان گر نگاه احترام آميز پدر به او هم بود؛ نشاني که تا فرجام عمر، آن را چونان افتخاري بر سينه داشت.
فاطمه، آرامش بخش و به تعبير پدر«شاديِ بخش دل»،«پاره ي تن»،«نور چشم»، «ميوه ي دل»،«قلب»و«جان»او بود، و در حقيقت، بخشي از بار سنگين رسالت بر شانه هاي کوچک -آن هم دخترانه ي -وي قرار داشت.
با کوچيدن به مدينه، از فشارهاي مکه کاسته شد، اما بحران هاي ديگر رخ نمود و اين تاب آوردن بار رسالت، تا پايان عمر کوتاه اما سبز او تداوم يافت.
دانشوري
بهره مندي بانو از دانش تا بدان پايه بود که پيامبر(ص)فرمود:او را «فاطمه»[جدا شده]ناميدند، زيرا پروردگار خجسته و فرازمند، او را[از مردان]با دانش [ويژه]«جدا»ساخته است.
حارثه پسر قدامه مي گويد:سلمان به من گفت:روزي عمار به من گفت:مي خواهي تو را به کاري شگفت خبر دهم؟ گفتم:آري. گفت:ديدم علي(ع)بر فاطمه واردشد. چون چشم زهرا به او افتاد گفت:«نزديکم بيا تا به تو در مورد آن چه [در جهان]رخ داده و تا روز رستاخير رخ مي دهد و يا رخ نخواهد داد بگويم!» ديدم:علي برگشت. همراهش برگشتم تا بر پيامبر(ص)وارد شديم. رسول خدا به او گفت:«اي ابالحسن!نزديک بيا.» هنگامي که امام نشست بدو فرمود:«تو، مي گويي يا من بگويم؟!» امام فرمود:«سخن شنيدن از شما خوش تر است اي فرستاده ي خدا.»
ـ گويا با تو بودم که برفاطمه وارد شدي و به تو چنين و چنان گفت و تو برگشتي.
ـ نور فاطمه، از نور ماست؟
ـ نمي دانستي؟!
پس علي براي سپاس از خداوند والا، سجده ي شکر به جاي آورد.
پسر مسعود مي گويد:روزي مردي نزد بانو آمد و از وي پرسيد:اي دختر فرستاده ي خدا، آيا پيامبر نزد شما چيزي[از دانش]گذاشته است که از آن بهره مند شويم؟
زهرا به خدمتگزار خود فرمود:آن [پارچه اي ]ابريشمين را بياور.
زن به جستجو برآمد اما آن را نيافت. فاطمه به او فرمود:واي برتو![ارزش] آن [نوشته ها]براي من، به اندازه ي ارزش حسن و حسين است!
زن بار ديگر گشت و آن را يافت.
با توجه به اين رهنمود ارزش مند، اهميت حفظ ميراث علمي و فرهنگي پيامبر، نزد اهل بيت به خوبي آشکار و نکات ظريف زير روشن مي شود:
1ـ حضرت فاطمه ي زهرا(س)تمام روايات و احاديث پيامبر را مي نوشت.
2ـ احاديث نوشته شده را طوري نگهداري مي فرمود که زود متوجه مي شد، فلان روايت در جاي خود قرار دارد يا نه.
3ـ آيا در جهان کسي را مي توان سراغ داشت که ارزش يک روايت را با ارزش فرزنداني همانند امام حسن و امام حسين(ع)برابر بداند؟!
امام عسکري(ع)فرمود:روزي زني نزد حضرت زهرا(س)آمد و گفت:مادر ضعيفي دارم که درباره ي نماز دچار اشتباه شده است و مرا نزد شما فرستاد تا مسأله را بپرسم.
بانو پاسخ وي را داد. زن بار ديگر پرسيد و او پاسخ داد تا ...اين که پرسش و پاسخ ده بار تکرار شد. زن از بسياريِ سؤال شرمگين شد و گفت:اي دختر فرستاده ي خدا!بيش تر از اين شما را به سختي نمي اندازم.
-باز هم بيا و سؤال هايت را بپرس. اگر کسي را اجير کنند که بار سنگيني را به پشت بام ببرد و صدهزار دينار طلا دستمزد بگيرد، آيا باز هم اين عمل سخت و دشوار خواهد بود؟
ـ نه.
ـ من براي هر مسأله اي که پاسخ مي دهم، بيش از فاصله ي بين عرش تا زمين، مرواريد پاداش مي گيرم؛ پس من[نسبت به آن کارگري که بار به پشت بام حمل مي کند]سزاوارترم از اين که پرسيدنت برايم دشوار نباشد. از پدرم شنيدم که مي فرمود:«به همه ي دانشمندان شيعه ي ما، در روز رستاخير به خاطر بسياريِ دانش و هدايت بندگان خدا، يک ميليون جامه از نور مي پوشانند؛ سپس آواز دهنده اي از سوي خداوند ندا خواهد داد:اي سرپرستان يتيمان خاندان محمد!اي کساني که هنگام گسستگي مردم از پدرانشان-که همان پيشوايان و امامان بودند-ايشان را سرپرستي کرده ايد و آنان را به اوج برديد و جامه هاي دانش در دنيا به آنان پوشانديد!پس به خاطر هر کدام از آن يتيمان به اندازه اي که دانش از آنان برگرفتيد، به اين عالمان جامه ها مي پوشانند. سپس خداوند والا مي گويد: «به اين دانشمنداني که سرپرستان
يتيمان هستند باز جامه ها[يي از نور]بپوشانيد و بيفزاييد.]و چنين خواهند کرد و آيندگان نيز نسبت به گذشتگان خود چنين خواهند کرد... .»
فاطمه، با دانش خداوندي خود به سان جامعه شناسي انديشمند آينده ي امّت اسلامي پس از سقيفه را در عيادت زنان انصار و مهاجر از وي چنين بازگو مي کند:به جان خودم سوگند، ناقه ي خلافت باردار شده، منتظر باشيد چندان نمي گذرد بچه اي به دنيا مي آورد، ببينيد چه فرزندي آورده! پس به جاي شير، خون تازه و سَمّ کُشنده بدوشيد. و آن زمان است که باطل گرايان گرفتار خسران (و از دست دادن سرمايه هاي معنوي خود)مي شوند . و پسينيان فرجام کاري را که پيشينيان آنان انجام داده اند خواهند دريافت.
زين پس به دنياي خود دل خوش باشيد و شادمان؛ اما براي آزمون و فتنه اي که در انتظار شماست، مهيا باشيد و خوش حال، از شمشيرهاي آخته و سلطه ي تجاوزگراني ستمگر و خون ريز و هرج و مرجي فراگير و حکومت مستبد بيدادگران؛ حکومتي که ثروت هاي شما را بر باد مي دهد و اندوخته و مردمان شما را درو مي کند.
دريغا برشما!چگونه آرزوي رهايي داريد، در حالي که حقيقت بر شما پنهان مانده؟! «آيا ما مي توانيم شما را به پذيرش اين دليل روشن مجبور سازيم، با اين که شما کراهت داريد؟!»
قتل عام و شکنجه ي امويان به نام دين، فاجعه ي کربلا، ماجراي حرّه و کشتار مسلمانان مدينه و تجاوز به دختران اين شهر از سوي سپاهيان يزيد، شکنجه ي مسلمانان از سوي حجّاج، شهوت راني هاي عباسيان و ... همه و همه، پي آمدهاي طبيعي سقيفه و انحراف قدرت از زمام داران معصوم به فرمانرويان ناشايست بود. ابو عبيده مي گويد:برخي از دوستان ما از امام صادق(ع)درباره ي «مصحف فاطمه(س)»پرسيدند. حضرت مدتي دراز خاموش ماند. سپس گفت:...فاطمه هفتاد و پنج روز پس از پيامبر زنده بود. به خاطر پدرش بسيار اندوه گين بود. جبرئيل فرود مي آمد و به او دلداري مي داد و از جاي گاه پدرش[در بهشت ]برايش مي گفت و از آن چه در آينده براي تبارش[و حوادث ديگر]رخ مي داد آگاهش مي کرد و علي(ع)آن پيشگويي ها را مي نوشت؛ اين «مصحف فاطمه» است.
فضيل گويد:خدمت امام صادق(ع)رسيدم. حضرت فرمود:اي فضيل!مي داني پيش از آمدن تو، به چه نگاه مي کردم؟ گفتم:نه. حضرت فرمود:کتاب فاطمه را نگاه مي کردم. هر پادشاهي که در زمين به حکومت مي رسد، با نام و نام پدر در اين کتاب آمده است.
حماد بن عثمان هم مي گويد:از امام ششم(ع)شنيدم که مي فرمود:در سال يک صد و بيست و هشت، ملحداني آشکار مي شوند؛ چرا که در مصحف فاطمه (س)چنين خوانده ام.
البته امام در ادامه توضيح داده اند:در اين مصحف، احکام حلال و حرام وجود ندارد. و هم چنين با اين که حجم آن سه برابر قرآن است، حتي يک کلمه از قرآن هم در آن نيست.
آري، فاطمه داراي چنين دانش بي کراني است و از همه ي رخدادهاي آينده ي جهان آگاه است؛ چيزي که در اين حد، براي بسياري از پيامبران الهي نيز فراهم نشده است. مصحف فاطمه، از منابع ارزش مند علم امامان به شمار مي رود.
از نظر احکام فقهي، سيره و سخن حضرت فاطمه زهرا (س)به چند بخش قابل تقسيم است:
الف)احکام فقهي در مورد حضرت فاطمه ي زهرا، مانند حرام بودن لمس نام حضرت بدون وضو.
ب)احکام و آدابي که به ايشان نسبت داده شده و او را پايه گذار آن ها مي دانند، مانند استحباب تسبيحات حضرت فاطمه ي زهرا در تعقيبات نماز و وقت خواب، تشييع جنازه در تابوت و زيارت قبور در روزهاي دوشنبه و پنجشنبه.
ج)موادري که مي تواند در فقه مورد استناد قرار گيرد و طر ح شود، مانند جواز سخنراني زنان در مجامع عمومي در هنگام ضرورت، لزوم احراز رضايت دختر در هنگام ازدواج و لزوم دفاع زنان از مقام ولايت تا سر حدّ شهادت.
د)مواردي که به عنوان سنت هاي اجتماعي از سيره ي آن حضرت برآمده است، مانند ساختن و استفاده ي از تسبيح، «مَهرالسنته» در مهريه ي زنان در هنگام ازدواج و جهيزيه دادن به دختران.
ه)فلسفه ي احکام و شناخت حکم احکام اسلامي، مانند فلسفه ي نماز، روزه، حج، جهاد، امر به معروف و قصاص.
با مراجعه به منابع و مدارک تاريخي، بانوان ذيل را از آن حضرت نقل حديث و روايت کرده اند:
1ـ حضرت زينب کبري، دختر حضرت فاطمه ي زهرا(س).
2ـ امّ کلثوم، دختر حضرت فاطمه ي زهرا(س).
3ـ امّ سلمه(هند)،دختر ابي اميه و همسر رسول خدا.
4ـ اسماء بنت عُمَيس.
5ـ سلمي آزاد شده ي حضرت رسول اکرم.
6-فضّه نوبيه.
7ـ زينب، دختر ابي رافع.
خانواده
مرد، زن و فرزندان، ستون هاي خيمه ي خانواده را تشکيل مي دهند. خانواده، نخستين آموزش گاه رفتارهاي فردي، اجتماعي و... است؛ سرزميني که نهال شخصيت فرزندان يا مي بالد و قد برمي کشد و ميوه اي گوارا در عرصه ي اجتماع مي دهد، يا آفت مي زند پيش از قد برافراشتن، قامت خم مي کند و خزان زده در پاييز ناکامي دفن مي شود.
با توجه به اهميت خانواده نزد خردمندان -حتي بي دينان- و تزلزل اين آشيانه ي مهرورزي بر شاخسار زندگي در روزگار ما، در اين موضوع در سه بخش همسرداري، فرزند پروري و مديريت خانه از سوي بانو درنگ بيشتري خواهيم داشت:
الف.همسر
هنگامي که پدرش از او پرسيد:علي چگونه فردي است؟گفت:«بهترين همسر»است.
هرگز همسرش را عصباني نکرد.
هرگز ار فرمان همسرش سرپيچي نکرد.
پس از يورش زورگويان به خانه و بردن علي(ع)براي بيعت اجباري، فاطمه نيز به سوي مسجد آمد. امام(ع)به سلمان فرمود:به فاطمه بگو برگردد. هنگامي که سلمان پيغام را رسانيد، بانو فرمود:
اينک، برمي گردم و شکيبايي مي ورزم و گوش[به فرمانش ]مي دهم و پيروي مي کنم.
خود در سخناني با پدرش فرمود:تا زنده ام مطيع علي خواهم بود.
هنگامي که خليفه ي اول و دوم براي گرفتن رضايت ايشان، امام علي را واسطه قرار دادند، حضرت نزد فاطمه آمد و فرمود:«اي آزاده!آن دو نفر دم در ايستاده اند و مي خواهند به شما سلامي بدهند. نظرتان چيست؟
بانو فرمود:خانه، خانه ي توست و اين زنِ آزاده، همسر توست! هر چه نظر شماست، انجام دهيد.
خشم زهرا به گفته ي بزرگان اهل سنت و شيعه خشم خداست. کساني که اوج خشم آن بانو را از آن دو يافته اند و مي دانند که درگيري آنان با فاطمه در چه حدي بوده است، در برابر اين برخورد فروتنانه ي زهرا با امام علي به زانو درمي آيند و حيران مي شوند.
هر گاه علي به وي مي نگريست، اندوهش برطرف مي شد.
هيچ گاه از شوهر چيزي نخواست؛ چرا که مي دانست همسرش کسي است که به خوبي به وظيفه ي خود آشناست و آن را انجام مي دهد.
در جاده ي پيروي از خداوند، هم دوش همسر بود. در نُه سال زندگي مشترک، هرگز به همسرش دروغ نگفت.
به هيچ نوعي هرگز به همسرش خيانت نکرد.
همسر ش را بر خود و فرزندانش مقدم مي داشت.
حتي براي ناگواري هايي که پس از شهادتش بر همسرش فرومي ريخت، مي گريست.
در انديشه ي آينده شوهرش بود و در نخستين سفارشش از وي مي خواست پس از شهادت او ازدواج کند و در تحليلي مي فرمود:مردان را چاره اي جز ازدواج نيست.
در خوشي ها و غم ها و فرازها و فرودهاي زندگي، هم پاي همسرش بود.
هنگام گفت و گو با شوهرش اوج ادب و احترام را رعايت مي کند و زماني که ناگزير است سوگندي ياد کند چنين مي گويد:قسم به کسي که حق تو را [بر من و مردمان] بزرگ و عظيم شمرد... .
با آگاهي از شرايط دشوار مسلمانان در ابعاد نظامي و اقتصادي و تلاش بي کوتاهي همسرش براي تأمين هزينه هاي زندگي-که گاه ناگزير مي شد براي يک يهودي کار کند-از وضعيت معيشتي خود هرگز شکوه نکرد.
با حضورش در خانه، پروانه هاي صميميت و مهرباني به پرواز در مي آمدند که اگر علي مي آمد و او نبود، غمي سنگين بر سينه امام سايه مي افکند.
وجودش نه تنها تنش زا نبود، که مايه ي آرامش بود.
بسياري از نيکي ها و ارزش هاي علي از طريق او روايت شد.(خوبي هاي همسرش را بيان مي کرد.)آن قدر به همسرش مهر مي ورزيد که او را به خاطر همين«حانيه» ناميدند.
چنان بزرگ بود و بزرگوار بود که شويش به او افتخار مي کرد.
ستون خيمه ي زندگي علي بود که وقتي کوچيد امام فرمود:اين [يکي از دو]ستوني بود که پيامبر فرموده بود.
چنان به شوهرش عشق مي ورزيد که به او مي گفت:جانم فدايت باد!
زماني که علي را زورمندانه تا مسجد کشان کشان بردند، زهرا در پي او تا مسجد آمد و سوگند ياد کرد:«قسم به يزدان از در مسجد کنار نمي روم تا پسرعمويم را با چشمان خودم سالم ببينم.»
امام صادق(ع)از زبان سلمان فارسي روايت مي کند:فاطمه کنار قبر رسول خدا(ص)آمد و فرمود:پسرعمويم را رها کنيد؛ قسم به کسي که محمد را به راستي به پيامبري برانگيخت، اگر رهايش نکنيد، موهايم را[در جمع بانوان]پريشان مي کنم، پيراهن فرستاده ي خدا را بر سرم مي گذارم و به آستانه ي الهي مويه[و شما را ...نفرين]خواهم کرد.
سلمان مي گويد:سوگند به خداوند ديدم ديوارهاي مسجد[پيامبر]چنان از بنيان برکنده شدند که آدمي مي توانست از زير آن رد شود!پس نزديکش رفتم و گفتم:سرورم!خداوند پدرت را به مهرباني برانگيخت، پس شما انتقام گير نباش [گر چه اين مردمان سست پيمان سزاوار آن هستند]. ديوارها چنان در جاي خود قرار گرفتند که غبارهاي بنيان آن ها پراکنده گشتند و در بيني هاي ما وارد شدند.
درباره ي عدم سازگاري برخي از اصحاب با همسر معصومش مي فرمود:
واي بر آنان...چرا از ابالحسن انتقام مي گيرند؟ سوگند به پروردگار! به خاطر سوزش شمشيرش [در نبردهاي جاهليت]و بي اعتنايي اش به مرگ و پايداري اش از او انتقام مي گيرند؛ آن ها مي بينند که وي چگونه بر آنان مي تازد و با دشمنان خدا نمي ساطد و کيفرشان مي دهد.
در همان شب نخست زندگي مشترک، با سرودن شعري به ستايش از همسرش پرداخت:
افتخار و شکوهي والا، از آنِ ما شد.
و ما در ميان فرزندان«عدنان»سرفراز شديم
تو به بزرگي و برتري رسيدي و از همه ي آفريدگان فرازتر شدي
و جنيان و انسان ها، از شکوهِ تو بازماندند
منظورم «علي»است؛ بهترين کسي که گام بر خاک نهاده است
بزرگوار و نيکوکار
والايي هاي اخلاقي و بزرگي از آن اوست
تا آن گاه که مرغان بر شاخساران به ترنم مشغول اند.
او با هدف بر هم نخوردن فضاي عادي زندگي همسرش[و فرزندانش]، شکستگي دنده، فرو رفتن ميخ به سينه و سياهي بدن از ضربه را تا زماني که زنده بود، از همسرش پنهان داشت.
آن چه تا کنون خوانده ايد، موضع زهرا بود در برابر همسر-که سراسر مهرباني بود و فروتني و از خودگذشتگي-اما اين سکه، روي ديگري هم دارد. و اين همه فداکاري،آشنا و عامل به وظايف خويش. بنابراين، براي انصاف ورزي و پيش گيري از هر گونه «يک طرفه قاضي رفتن» که «راضي برگشتن»را در پي دارد، نگاهي داريم به آن روي ديگر سکه؛ زهرا در چشم علي(ع):
[جز رسول خدا (ص)]امام کسي را در اين کره ي خاکي بيش از فاطمه دوست نمي داشت.
در نامه اي خطاب به معاويه، به همسرش افتخار مي کند و مي نويسد:
«از شما، همسر ابوجهل است و از ما[فاطمه]بهترين بانوي بانوان جهان.»
امام راستگو و بي گزافه در خطابي به او مي گويد:پدر ومادرم فدايت باد!
آن جا که ايشان به امام فرموده بود:پسرعمو!در سال هاي زندگي مشترک نه دروغي به تو گفتم؛ نه خيانتي کردم و نه از فرمانت سرپيچي کردم، امام پاسخ دادند: پناه برخدا! تو خداشناس تر، نيکوکارتر، پارساتر، بزرگوارتر و خداترس تر از آن هستي که تو را به مخالفت با خودم ملامتت کنم.
هنگامي که حضرت در مسجد بود و به وي خبر ارتحال بانو را دادند، از شدت فاجعه بيهوش شد. چون از امام خواسته بود:«مرا بعد از مرگ فراموش نکن و به ديدنم بيا»، حضرت هر روز بر سر قبرش مي رفت.
امام سخنان ديگري هم در هجران ايشان دارد که در پايان کتاب با عنوان«سوگ سرود»خواهيم آورد و تنها به اين جمله از حضرت در سوگ همسرش بسنده مي کنيم که :«[زهرا براي من]دوستي بود که هيچ دوستي جاي او را نگرفت.»
پي نوشت:
اين مقاله بخشي از پژوهشي است که براي آن، حدود پانصد منبع ديده شد که تنها نام برخي از آن ها آورده مي شود:
1ـ اتحاف السائل بما لفاطمة من المناقب و الفضائل، محمد بن عبدالله الأکسراوي القلشقندي الشافعي، تحقيق محمد کاظم الموسوي، المجمع العالمي للتقريب بين المذاهب الاسلامية. الطبعة الاولي، 1427ق-2006م، طهران.
2ـ الاحاد و المثاني، ابن ابي عاصم(الضحاک)،وفات:287ق، تحقيق:باسم فيصل احمد الجوابرة،1411ق، دار الدراية للطباعة و النشر و التوزيع، الطبعة الاولي،1411ق، مسعودية رياض.
3ـ الاحتجاج، ابي منصور احمد بن علي بن ابي طالب طبرسي، وفات:548ق، تحقيق و تعليق، سيد محمد باقر الخراسان، دارالنعمان للطباعة و النشر،1386ق، نجف اشرف.
4ـ الادب المفرد، امام محمد بن اسماعيل بخاري، وفات:256ق، مؤسسة الکتب الثافية،406ق، بيروت، لبنان.
5ـ الاربعين (محمد طاهر قمي شيرازي) في امامه الائمة الطاهرين ، محمد طاهر بن محمد حسين شيرازي نجفي قمي، وفات:1098ق، تحقيق:سيد محمد رجائي، محقق، الطبعة الاولي،1418ق، قم.
6ـ الارشاد(مفيد)، ابي عبدالله محمد بن النعمان العکبري البغدادي، وفات:1413ق، تحقيق:مؤسسه آل البيت:لتحقيق التراث، دار المفيد للطباعة و النشر و التوزيع، الطبعة الثانية،414ق، بيروت، لبنان.
7ـ الاستيعاب في معرفة الاصحاب، ابو عمر يوسف احمد بن عبدالله احمد بن محمد احمد بن عبدالبر النمري معروف به ابن عبدالبر، وفات:463ق، تحقيق:علي محمد البجاوي، .دارالجيل، الطبعة الاولي،1412ق، بيروت لبنان.
8ـ اسد الغابة في معرفه الصاحبة، عزالدين ابي الحسن علي بن ابي الکرم محمد بن محمد بن عبدالکريم بن عبدالواحد الشيباني معروف بابن الاثير، وفات:630ق، دارالکتب العربي، بيروت، لبنان.
9-الاسرار الفاطمية3،محمد فاضل المسعودي، مؤسسة الانوار، الطبعة الثالثة،1423ق-2002م، قم.
10ـ الاسرار الفاطمية3، شيخ محمد فاضل المسعودي، مؤسسه زائر، حرم مقدس فاطمه معصومه 3، الطبعه الثانية، 1420ق، قم.
11ـ الاصابة في تميز الصحابة، امام احمد بن علي بن حجر العسقلاني، وفات:852ق، تحقيق:شيخ عادل احمد عبدالموجود-شيخ علي محمد معوض، دارالکتب العلميه،الطبعة الاولي،1415ق،بيروت، لبنان.
12ـ اعلام الوري، ابي علي الفضل بن الحسن الطبرسي، وفات:548ق، تحقيق:مؤسسه آل البيت:لاحياء التراث، مؤسسه آل البيت لاحياء التراث، الطبعه الاولي،1417ق، قم.
13-اعيان الشيعة، سيد محسن الامين، وفات:1317ق، تحقيق:حسن الامين، دار التعارف للمطبوعات ،بيروت، لبنان.
14ـ افحام الاعداء و الخصوم، سيد ناصر حسين الموسوي الهندي، معاصر، تقديم:محمد هادي الأميني، مکتبه نينوي الحديثة، طهران.
15ـ اقبال الاعمال، سيد رضي الدين علي بن موسي بن جعفر بن طاووس، وفات:664ق، تحقيق:جواد القيومي الاصفهاني، مکتب الاعلام الاسلامي، الطبعة الاولي،414ق.
16ـ الامام(صدوق)، ابي جعفر محمد بن علي الحسين ابن موسي بن بابويه القمي، وفات:381ق، قسم الدراسات الاسلامية، مؤسسة البعثة، قم، مرکز الطباعة و النشر الطبعة الاولي،1417ق، قم.
17-الامالي(طوسي)، ابي جعفر محمد بن الحسن الطوسي، وفات:460ق، تحقيق:قسم الدراسات الاسلامية، مؤسسة البعثة، دار الثقافة للطباعة و النشر و التوزيع، الطبعة الاولي،1414ق، قم.
18ـ الامالي(مفيد)،ابي عبدالله محمد بن محمد بن النعمان العکبري البغدادي، وفات:1413ق، تحقيق:حسين استاد ولي-علي اکبر الغفاري، دارالمفيد للطباعة و النشر و التوزيع، الطبعة الثانية، 1414ق، بيروت، لبنان.
سيماي حضرت فاطمه (س) در آئينه ي ادب فارسي
چکيده :حضرت فاطمه ي زهرا (س)جلوه ي جلال خداوندي و آئينه ي تمام نماي خصال نبوي و سيره ي علوي بود .بزرگ آيه اي که آيات الهي و روايات نبوي بيانگر شأن و منزلت او و احاديث ائمه ي معصوم «ع»نشانگر مقام و مرتبت اوست .
فاطمه «س»تنها يک شخص نيست ،بلکه شخصيتي جاويدان و حقيقتي سيال است که در بستر زمان جاري مي باشد و زلال فضيلت و کمالي است که بر جويبار انديشه و ذهن طالبان حقيقت و جويندگان فضيلت روان مي شود .
اين شخصيت پيامبرگون از ديرباز مورد توجه اديبان وسخنوران بوده و هر کدام در توان استعداد خود نه در خورشأن او بر آن ديوان پاک نبوي شرح ها نوشته و تعليقات پرداخته اند که در اين مختصر به نمونه هايي اشاره خواهيم کرد .
کلمات کليدي :
فاطمه ،زهرا ،ام ابيها ،شهادت ،حضرت رسول ،ائمه اطهار«ع»،آئينه ادب ،مزار
سيماي حضرت فاطمه «س»در آئينه فارسي
قال رسول الله (ص):ان فاطمة شجنة مني يوذيني ما آذاها و يسرق ما سرها .(1)
حضرت رسول (ص)فرمودند :همانا فاطمه شاخه اي از من است آنچه او را اذيت کند مرا اذيت مي کند و آنچه او را مسرور سازد مراد شادمان مي سازد .
گل بوته ي باغ مصطفي زهرا بود
آلاله ي داغ مرتضي زهرا بود
خورشيد بلند ،درشبستان وجود
سرچشمه ي رحمت خدا زهرا بود
ايزد منان را در پس پرده هاي مشيتش رازها و رمزهاي بي شماراست و در نهانخانه ي تقدير و تربيتش طرفه کاري هاي بي حد و حساب است ،گاهي با جلوه گري سحاب رحمتش گلستان زندگي را شاداب مي سازد و يک زماني با قدرت نمائي قهر و غضبش دريا را به جهنمي سوزان بدل مي نمايد و گاهي با وزش نسيم کرمش آتش سوزاني را باغ و بوستان خليلش مي کند .
گلستان کند آتشي بر خليل
گروهي بر آتش برد زآب نيل (2)
و آنگاه که درياي رحمتش به جوش و خروش مي آيد دوست و دشمن را غرق در ناز و نعمت مي کند تا جائيکه براي مردمي که جز فساد و تباهي و قتل و غارت هنري نمي شناختند ،پيامبري عظيم الشأن مبعوث مي نمايد و در ميان طوايفي که دختران معصوم را زنده به گور مي کردند خورشيد وجود ريحانه ي باغ نبوت را به درخشش وا مي دارد تا بوستان شخصيت رو به زوال زن را طراوتي ديگر بخشد .
آري حضرت فاطمه «س»جلوه ي جلال خداوندي و آئينه تمام نماي خصال نبوي و سيره ي علوي بود .يگانه بانوئي که ديده ي روزگار به علو کرامتش خلقي نديده بود و گوش به فضل و شرافتش مقامي نشنيده بود .
بزرگ آيه اي که آيات الهي و روايات نبوي بيانگرشأن و منزلت اوست و احاديث ائمه اطهار«عليهم السلام »نشانگر مقام و مرتبت او .
اين بانوي خاندان فضيلت پاسدار مرز آئين حوزه ي دين بود ،براي پدرش ،دختري مهربانترازمادر بود و در قبال شوهرش بانوئي نمونه ،و در تربيت فرزندانش يکه تاز ميدان عشق و مادري بود .
و در عين حال در متن حوادث کمر شکن و رويدادهاي ناگوار جامعه حضور فعال داشته و هرگز از مسئوليت و رسالت خويش غافل نبود .
فاطمه «س»تنها يک شخص نيست بلکه شخصيتي جاويدان و حقيقتي سيال است که در بستر زمان جاري مي باشد وزلال فضيلت و کمالي است که بر جويبار انديشه و ذهن طالبان حقيقت و جويندگان فضيلت روان مي شود و سرزمين هاي مستعد و شايسته را سيراب کرده و از آنها گل هاي معرفت و حکمت مي روياند .
او نهال بر آمده از بوستان نبوت و گل شکفته در گلزار امانت و ولايت است غنچه اي که با نسيم وحي شکوفا شده و در فروغ مهر ولايت باليده است .
اين شخصيت پيامبرگون از دير باز مد نظر اديبان و سخنوران بوده و هر کدام در توان استعداد خويش نه درشأن او بر آن ديوان پاک نبوي شرح ها نوشته و تعليقات پرداخته اند ،اما چنين خورشيد نورافشان معرفت را مي توان در قالب الفاظ و محدوده ي واژه ها گنجاند ؟
و بديهي است که انواع هنر ،از جمله هنر شعر در ترسيم چهره ها و بيان خصايص شخصيت ها سهمي بزرگ و تأثيري شگرف دارد و همين هنرمندان هستند که با خلاقيت خويش نام و اثر انساني را جاودانه ساخته و فضيلت و کمال او را به تفصيل بيان مي دارد ،هر چند که گاهي شخصيتي قابل تعريف و تصويرنيست ،چرا که از کثرت بلندي مراتب و والائي کمالات ،هنر نيز در برابر او از شرح و بيان عاجز مي ماند و عظمت بيش از حد او را بر نمي تابد .
با اين وجود عشق و ايمان ،و علاقه و اعتقاد دست از دامن پر عاطفه ي شاعران بر نمي دارد و آنها را ملزم مي سازد تا به همه ي ناتواني و عدم بضاعتشان ولي نعمتان خود را بستايند و پرتوي از فروغ تابان آنان را درمنظر کمال جويان و شخصيت شناسان قرار دهند که مهر و محبت حضرت زهراء ام ابيها يکي از آن دامن گيران شعراي حق نعمت شناس است که شعراي شيعه و ديگر شعراي آزاده را بر آن داشته است که هر کدام در حد وسع خويش به دخت گرامي حضرت ختمي مرتبت ابراز عشق و اظهار ارادت کرده و هر يک به زباني مدح و ثناي آن مجمع کمال گويند .
و ازآنجا که شعر و ادب آئينه ي افکار و اعتقادات ملت هاست باورها و علاقمندي هاي مسلمانان به ويژه شيعه اماميه در آثار شاعران متعهد به روشني انعکاس يافته و از شعر،منبري براي دفاع از اصول ديني و باورهاي اعتقادي ساخته اند و در اين راستا هرسراينده اي بر حسب نيار خويش سرنياز به استان قدسي پيامبر گرامي اسلام ،و مولاي متقيان و حضرت حوراي انسيه ساييده و مسائل مربوط به آن بزرگواران را از زواياي مختلف در سروده هاي خويش آورده اند که در اين مختصر جهت رعايت حال مجلس به شش موضوع تحت عناوين :
1-تولد حضرت فاطمه «س»
2-عظمت آن بزرگوار
3-لقب ام ابيها .
4-مهر و محبت فاطمه «س»
5-شهادت مظلومانه ي آن حضرت .
6-و مجهول بودن مزار شريف آن بانوي خاندان فضيلت .
از زبان شعراي متعدد خواهيم پرداخت تا چه قبول افتد و چه در نظر آيد .
1-تولد حضرت فاطمه از ديدگاه چند شاعر :
يکي ازمسائلي که نظر اکثر شعراي فارسي زبان را به خود جلب کرده است ميلاد مسعود آن بانوي بزرگوارجهان است که هر شاعري با ياد کرد آن لحظات شادي آفرين سرود شادي سرداده و به پيامبر ختمي مرتبت ،و حضرت خديجه «س»تبريک گفته است ،از جمله صابر همداني در شعري چهل بيت تحت عنوان (قبله آدم )جهان مرده ي دل را با قدوم مبارک او زنده مي داند :
چه خرم مي وزد باد بهار از دامن صحرا
عبيرانگيز و نکهت بپزو عشرت خيز و بهجت زا
کنار جويباران رسته هر سو نوگلي از گل
سپيد و آب و زرد و بنفش و نيلي و حمرا
چرا از لاله و نرگس نمي پرسند اهل دل
که اندر دستشان آيا که داد اين ساغر مينا ؟
درآن گلشن چو ديگر بلبلان رطب اللسان گردم
به پاي گليني کز آن گل توحيد شد بويا
مصفا گلين باغ رسالت ،دوحه ي عفت
ضيا افزاي افلاک جلالت ،زهره ي زهرا
خديجه دخترپاک خويلد را جگر گوشه
که شد از يمن مولودش جهان مرده دل احياء
صفاي قلب احمد «ص»روشني بخش دل حيدر
شفيع روز محشر فاطمه ،صديقه کبري
زکيه ،مطمئنه ،راضيه ،مرضيه ،قدسيه
که حيدر گفت در وصفش ،بتول و نخبه و عذرا (3)
فواد کرماني گويد :
زين دخت نبي که طلعتش نور بهشت
آورد زمانه دختري حور سرشت
چون خط جمال او به ديباچه ي صنع
در نقطه ي حسن کلک قدرت ننوشت
سپيده کاشاني مي نويسد :
در شبي ظلماني و اندوه بار
لحظه ها مي آمد از ره سوگوار
سرزميني بود و شب فرمانروا
دردها بسيار اما بي دوا
غنچه اي چون لب به خنده مي گشود
دست خون ريز خزانش مي ربود
ناگهان آمد بهاران در حجاز
شد گلي بر شاخسار وحي باز
شد زمان گهواره ي ميلاد نور
صبح آمد زرفشان از راه دور
نوگل باغ نبوت باز شد
مهر با مه هم دل و هم راز شد
در رسيد از جان جانان اين نوا
سوي آن عاشق که بد رمز آشنا
کاي محمد (ص)کوثرت بخشيده ايم
مهر و مه در طالع او ديده ايم
کوثرت در قرن ها جاري شود
مظهر عشق و وفاداري شود
عرشبان با حمد و تهليل و سرور
گرد آن گل آمدند از راه دور
چشم صحرا اين عجب کي ديده بود ؟
در زمين عطرخدا پيچيده بود
نام او را مصطفي (ص)زهرا نهاد
آن مه از گردون فراتر پا نهاد (4)
شباب شوشتري نيز ميلاد مبارک آن بانو را به جهانيان تبريک گفته و از نسل پدر
بزرگوارش برتر مي داند و مي گويد :اگر مادر گيتي بتواند چنين دختراني به دنيا
بياورد اي کاش همه ي پسرها در صلب پدرانشان مي خشکيدند :
اي دل از تو ساز عشرت کن که شد فصل بهار
جان نمي کنجد به تن زاين مزده در ليل نهار
سرو را بنگر کز اين شادي نمي يابد شکيب
کبک را بنگر کز اين بهجت نمي گيرد قرار
بهر مولود بهين بانوي حورا منزلت
بهر ايجاد مهين خاتون ختمي اقتدار
زهره ي برج حيا زهراي ازهر فاطمه
دخت احمد ،جفت حيدر ،مظهر پروردگار
آنکه از ايجاد او اسرار دين شد مشستهر
آنکه از ديداراو مقصود حق شد آشکار
مادر گيتي گر اينان دختر آرد کاشکي
هر کجا نطفه ي پسر از صلب مي کرد فرار
کيست غير از او که بتواند به تقريب نسب
گه نمايد بر پدر ،گاهي به مادر افتخار
نسل او بر اصل احمد ،برتر آمد در حسب
صبر او با فقر حيدر ،همسر آمد در عيار
عيسي او را چون حواري بنده ي فرمان پذير
مريم او را چون جواري برده ي خدمتگزار
او سبب شد خلقت حوا و آدم را ،بلي
نخل و ني بايد که خرملا و شکر آيد ببار
طائي شميراني نيز آن بانوي خاندان عصمت را (مادر هستي )مي نامد و عشق پيامبر اکرم (ص)و حب بتول را از يک گوهر مي داند و ولادت او را تبريک مي گويد :
ماه من در پرنيان سرو روان مي پرورد
پرنيان ازسرو و سرو از پرنيان مي پرورد
پرورد گر ضميران را بوستان اين بس شگفت
دلبر من بوستان از ضميران مي پرورد
گويي از يک گوهرند عشق وي و حب بتول
کان قرار اندر دل اين در تن توان مي پرورد
دختر ختم النبيين زوجه ي حبل المتين
آنکه در يک آشيان ،هفت آسمان مي پرورد
ازخديجه دور نبود همچو زهرا دختري
اين چنين مادربلي دختر چنان مي پرورد
از ازل بين دست قدرت اين زن و آن شوي را
آن براي اين و اين را بهر آن مي پرورد
گلشن کردستاني و مشفق کاشاني در مديحه اي مشترک تولد آن بانو را درخشش آفتابي از زمين مي دانند که ستارگان آسماني از وجودش نوراني مي شوند و آيات متعدد قرآني را که کرامت انسان نازل شده اند از برکت وجودي آن بزرگوار بانو مي دانند :
تا نسيم نو بهاري دامن صحرا گرفت
صحن گيتي را فروغ گل ز سر تا پا گرفت
غنچه شد گلشن فريب و لاله شد بستان فروز
شد نوا گر بلبل از شور و ره آوا گرفت
مژده ي ميلاد دخت مصطفي را چرخ داد
کز فروغش جلوه ها مهر جهان آرا گرفت
آفتاب در زمين تابيد کاندر آسمان
پرتو از فيض وجودش زهره ي زهرا گرفت
دختر پاک پيمبرپاي در دنيا نهاد
همسر حيدر به فر مردمي دنيا گرفت
آنکه نامش قدسيان را فيض (علمنا )فزود
آنکه نورش عرشيان را بانگ (کرمنا)گرفت
با کلام ايزدي شد گوش و دستش آشنا
آيت الکرسي شنيد و عروةالوثقي گرفت
آري ،آري برتر آمد از زنان روزگار
حضرت زهرا که نام از (علم الاسماء)گرفت
پی نوشت ها :
*عضوهيات علمي واحد خوي
1-ريحانه النبي ،ص78.
2-يوسفي ،بوستان ،ص34.
3-آئينه عصمت ،ص84.
4-سپيده کاشاني ،ص128.
چکیده:در این نوشتار، سعی بر آن است نسبت و تعامل باطن و حقیقت وجود فاطمه زهرا علیهاالسلام با حقیقت وجود و باطن «لیلة القدر» مقایسه شود و در محورهای «تعیّن و تعیین اصل وجود» و «هندسه خلقت و شریعت»، بر ویژگیهای اشتراکی و مشابهتهای این دو آفریده عظیم تأکید گردد. در این مقاله، منزلت سه عالم «سرشت»، «سرنوشت» و «شخصیت حضرت فاطمه علیهاالسلام » با رویکردی تطبیقی بررسی میشود.
مقدّمه
معرفت به همه مؤلّفههای شخصیتِ برجسته و هستیِ شاخص و ممتازِ یگانه زنان در همه اعصار و امصار و در دو عالم پیدا و پنهان بسیار مشکل و معسور مینماید؛ چه اینکه از حیث «هویّت وجودی» ـ نه «ماهیت مفهومی» ـ و حقایق درون ذاتی، از باب «وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَّعْلُومٌ» (صافات: 164) تکرارناپذیر و همتانابردار و ادراکناشدنی است؛ و هرچه از حیث وجودی، قویتر، شدیدتر و کاملتر بوده و تجرّد بیشتری داشته باشد و به هستی محض قرب یابد مصداق «لایُدرِکُه بُعدُ الهِمَم و لایَنالُه غَوصُ الفِطَن»(2) خواهد شد که نه حکیم با ادراک حصولی و نه عارف با ادراک حضوری خویش، توان درک و معرفت به قلّههای بلند و منیع ذات و شخصیت وجودی او را ندارد و عرفانِ به آن انسان کامل هر آینه اعتراف به «جهل» و «عجز» از معرفت به حقیقت ذاتی اوست. اما راه ورود به بهشت ذات و جنّت وجود و هستی او نیز مسدود و بسته نیست، بلکه معرفت به مراتب و درجاتی از هستی و کمالات وجودی او ممکن و میسور است؛ یعنی اکتناه به ذات انسان کامل، که مظهری از «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیءٌ»(شوری: 11) و «وَلَمْ یَکُن لَّهُ کُفُوا أَحَد» (توحید: 4) شده و جامع اسماء جمال و جلال الهی است و کون جامع، تا غیب و شهادت وجود مطلق و مضاف هستی را در خانه خویشتن به هم گِره زده، راه ورود به حقیقت ذاتش را بر روی نامحرمان و محرومان از تماشاگه راز مسدود مینماید و تنها محرمان دل در حرم وجود و حریم هستیِ تشبّه یافته به هستی مطلق و مطلق هستی او راه دارند تا «لم یَحجبُها عن واجبِ معرفتهِ»(3) نیز صورت پذیرد و الگوشناسی و الگوپذیری در مقام استکمال وجودی با حرکت جوهری، تجدّد امثالی و حرکت حبّی(4) تعیّن یابد.
شخصیت جامعالابعاد و بلکه جامعالاضداد انسان کاملی همچون فاطمه زهرا علیهاالسلام و وجود نورانی و الهی آن انسان معصوم و حجت بالغه و خلیفه خدای سبحان به دلیل قرب وجودی به وجود مطلق، قابل ادراک به تمام معنا و معرفتپذیر به صورت کامل و جامع و تمام عیار نیست و از جمله، تشابه و تقارب وجودی لیلة القدر و فاطمه زهرا علیهاالسلام در همین نکته بلیغ، عمیق و انیق نهفته است که چنانکه «لَیْلَةِ الْقَدْرِ وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْر»(قدر:1ـ2)، و «اِنّما سُمّیت فاطمةُ لاَنّ الخَلْقَ فُطِموا عَن معرفتِها»(5) و لیلة القدر مراتبپذیر و مشکّک و فاطمه علیهاالسلام نیز از حیث وجودی مرتبهپذیر و دارای درجات وجودی است که باید برای ادراک به قدر میسور و ممکنِ آن یادگار رسول خدا صلیاللهعلیهوآله رقای وجودی و توسعه در هستی و بسط ذاتی یافت و به مقام لیلةالقدر تقرّب پیدا کرد. خدای سبحان عقل و دل انسان را مستعد و شایسته معرفت به اسوههای جمال و جلالیاش قرار داد که انسان متکامل در پرتو هدایت، حمایت، ارشاد و اشارت انسان کامل، که انسان مکمّل است، باید به عقلپروری و مهرورزی و محبتِ وجودی سیر صعودی یابد و قوس صعود را در عوالم وجود طی نماید تا به شبستان شهود و بزم وجود همچون فاطمهای معصوم و ثمره شجره وجود بار یابد.
آری، انسانهای تشنه کمال و شائق وصال و مشتاق دیدار حضرت حق سبحانه راهی جز ورود به دارالشهود شخصیت بیهمتای انسان کاملی چون صدیقه طاهره علیهاالسلام ندارند ... و نسل جدید و جوان جامعه جهانی امروز و مدینه فاضله اسلامی برای خروج از بحران هویّت و فقرشناسنامه حقیقی و رهایی از خطر و آفت فطرتسوز و ویرانگر جوهره وجود ـ یعنی از خود بیگانگی ـ بایسته است که از «فصل» و «غربت» با شخصیتی همچون فاطمه علیهاالسلام ، که در حکمت علمی و عینی، عرفان نظری و عملی، اخلاق قولی و فعلی، درک و درد دینی، عدالت فکری، اخلاقی و عملی، قسط فردی و اجتماعی، حکمت و حکومت فراگیر و جهانشمول، عقل تعالی یافته در دو ساحت علاّمه و عمّاله و عشق و محبت راستین و جاودانه و خیر جامع دنیا و آخرت و سعادت مادی و معنوی و ... سرآمد و الگوی جاودانه و تمامنانشدنی و به تعبیر شیرین و دلنشین قرآن کریم، «کوثر» یا خیر و نعمت فزاینده و متزاید و زوالناپذیر و ابدی است، انس ذهنی، ذاتی و عملی و حشر متافیزیکی و وجودی یافته، آن انسان برتر و نمونه را سرمشق حیات معقول و سرلوحه زندگی پاک خویش قرار دهد تا با فاطمهشناسی و فاطمهگرایی، حیات طیّبه یابد و به فطرت خویش بازگردد و به اصل خود واصل شود و بر روزگار فصل و فراق از خودِ حقیقی و منِ علوی خویش خط بطلان بکشد و به «از کجا آغاز کنیم» که پرسشی عقلانی و تکاملگرایانه است، با «از فاطمه» پاسخ دهد تا بازگشت به خویشتن را تجربه کند و دو سَرِ حلقه هستی و آغاز و انجام نظام وجود را دریابد، که حدیث «لولا فاطمةُ لما خَلقتُکما»(6) از آغاز هستی با نام و یاد و حقیقت نوری فاطمه علیهاالسلام و حضور باهرالنور او در صحنه حشر اکبر و نغمه ملکوتی و غریو رحمانی «اَین الفاطمیون»(7) به فرجام حیات ابدی و جاودانه انسان به هم سرشته گردد و انسان متکامل رهین فیض وجودی و نعمت پایدار کوثر آفرینش و گوهر خلقت و پاره تن سیّد کائنات و کُفو علی علیهالسلام قرار گیرد و در ظلّ توجهات آن انسان هادی، این انسان هابط به مقام صعود در هبوط بپردازد و مصداق «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُه»(فاطر: 10) قرار گیرد تا در سایهسار شجره پاک و پرثمر ایمان و عمل صالح، به کمال امکانی خویش نایل گردد و آیه «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَی وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَة» (نحل: 97) را در فکر، فعل و انگیزه خویش متجلّی سازد و چنین انسانی هویّتمدار و شناسنامهدار و حقیقی شده در دار وجود، مفقودالاثر و بیهویّت و بیبرکت نباشد، بلکه در هر مکان(8) و هر زمان،(9) مبارک گردد و کوثرشناسِ کوثرمنش، کوثر روش و کوثر گرایش و خود کوثری شود که از هرچه تکاثر و کثرت است رهایی یابد و به مقام کوثر و وحدت دست یازد.
غرض این است که انسانِ وامانده در طبیعت و سرگشته کوی مادیت و طوفانزده در صحرای حیرت و فارغ از هویّت و هستی خویش، ولی تشنه آب حیات و شیفته کمال، طمأنینه، سکونت و یقین و سعادت حقیقی و خوشبختی واقعی در پرتو بصیرت و تفقّه به شخصیت جامع الاطراف فاطمه علیهاالسلام و تأسّی به بینش، منش و روش زندگی او، در ابعاد فردی، خانوادگی و اجتماعی، راه نجات، رشد، فلاح، صلاح و رستگاری در پیش گیرد و با قراردادن آیینه فاطمی پیش روی خویش و تابلوی زیبا و نورانی و ماندگار آن یادگار پیامبر خدا محمّد مصطفی صلیاللهعلیهوآله ، به خویشتنشناسی، خویشتنیابی، بازشناسی و بازسازی وجود خود پرداخته، به خودیابی و بازیابی خویش و نقد و تأویل هستی و حیاتش بپردازد؛ چه اینکه فاطمه علیهاالسلام در همه ساحتهای عقلانی، نفسانی و جسمانی و ابعاد برهانی و عرفانی، بینش اسلامی و بصیرت دینی و معرفت اجتماعی و عدالتخواهانه و ولایتشناسی و ولایتیابی الگویی کامل است و علم و عمل، ایمان و خردورزی، و عقل و عشق را در حیات نورانی خود به ظهور رسانده است. پس معیار کمال هر چیزی همانا هستی اوّلی و ذاتی شیء است، نه هستی مادی ثانوی و عرضی آن؛ زیرا حقیقت هر چیزی را صورت نوعیّه آن ترسیم میکند که حاکی از نحوه هستی اوست، نه اوصاف بیرونیاش که ترجمان نحوه ارتباط او به خارج از حقیقتش میباشند؛ و کمال ذاتی انسان، که همان هستی آگاه و فعّال اوست، به نحوه اندیشههای صحیح است که از مبادی عالی دریافت میکند و به نحوه نیّت و اراده تدبیر بدن و جهان طبیعت است که همان عقل نظری و عقل عملی او را تشکیل میدهد. و اگر حضرت فاطمه علیهاالسلام سیده زنان جهانیان است و غیر از حضرت علی علیهالسلام احدی همتای او نمیباشد تنها به لحاظ کمال وجودی آن بانوست، نه به لحاظ پیوندهای اعتباری او.(10)
در این نوشتار، برآنیم که چنین انسان کاملی را از زبان انسان کامل، و قرآن ناطق را از زبان و طریق قرآن صامت شناسایی کنیم و فضایل و کرایم وجودی و اوصاف جمالی و جلالی فاطمی را از محضر پیامبر عظیمالشأن صلیاللهعلیهوآله و امامان معصوم علیهمالسلام جستوجو نماییم. موضوع فاطمه علیهاالسلام و لیلةالقدر از یک سو، معسور و مشکل بودن معرفت به شخصیت حضرت زهرا علیهاالسلام ؛ و از سوی دیگر، میسور و ممکن بودن ادراک نسبی و همسان با مرتبه وجودی خودمان را نشان میدهد تا بر محور «اِنّ هذهِ القلوبَ اوعیةٌ فخیرُها اَوعاهَا»(11) و مدار «أَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَسَالَتْ أَوْدِیَةٌ بِقَدَرِهَا» (رعد: 17)، به حضور وجودی کوثری و کوثر وجودیاش باریابیم، تا به قدر سعه وجودی خویش، معارفی، حقایقی و انواری فراچنگ آوریم و فراروی ارباب فضل و فیض و اصحاب کمال و کرامت و مشتاقان کوی ولایت قرار دهیم.
سِرّ قَدْر و قَدَر (فاطمه علیهاالسلام و لیلةالقدر)
گرچه قدرشناسی و فاطمهشناسی به آسانی فراچنگ نمیآید، اما اندکی تلاش و خلوص در کاوشهای قرآنی و کاوش در پژوهشهای وحیانی، چه وحی وجودی و تکوینی و چه وحی تدوینی و تشریعی، به تدریج ما را به سوی ادراک فاطمه علیهاالسلام و قدر به پیش میبرد. آنگاه که به برخی ویژگیهای مشترک و وحدت وجودی و تساوی، بلکه تساوق فاطمه علیهاالسلام و قدر بیندیشیم، به راز و رمزها پی خواهیم برد؛ از جمله:
الف. فاطمه علیهاالسلام انسان کامل تکوینی است، و قرآن کریم کلام تدوینی جامع، که فاطمه علیهاالسلام صورت عینیّه و تکوینیه قرآن کریم و قرآن صورت تدوینیه و علمیه فاطمه زهرا علیهاالسلام است؛ چه اینکه اهل بیت وحی علیهمالسلام جامع کلام تکوین و تدوین و واجد کتاب حقیقت و شریعت و شامل نشئه حقیقی و اعتباریاند؛ یعنی انسان کامل جامعِ عوالم کلیِ عقل، مثال و ماده و باید و نباید در نظام تشریع است که مرحله اعلا و برین آن به «کتاب مبین» و «امّ الکتاب» منتهی میگردد و موجود عینی است، نه اعتباری، و تکوینی است، نه تدوینی؛ که انسان کامل کون جامع و صاحب همه نشئات وجودی است که حتی فرشتگان شأنی از شئون وجودی اویند، تا چه رسد به مراتب دیگر هستی.(12) از اینرو، فاطمه زهرا علیهاالسلام واجد همه مراتب نظام خلقت و شریعت است. فاطمه زهرا علیهاالسلام از باب اینکه قرآن در حقیقت وجود و کُنه و وعاء هستیاش تجلّی یافت، ظهور قرآن و در نتیجه، ظهور علم الهی است(13) تا همه مقامات وجودی را در قوس نزول و صعود دارا باشد. فاطمه علیهاالسلام و قدر عین هم و مفسِّر حقیقت وجودی هم هستند، که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمود: «مَنْ عَرفَها حَقَّ مَعرفتِها أدرکَ لیلةَالقدرِ، و اِنّما سُمّیت فاطمةُ لِاَنَّ الخَلْقَ فُطِموا عَن کُنهِ مَعرِفتها.»(14)
استاد علاّمه حسنزاده آملی مینویسند: «مبانی عقلی و نقلی داریم که منازل سیر حبّی وجود، در قوس نزول، معبّر به لیل و لیالی است؛ چنانکه در معارج ظهور صعودی، به یوم و ایّام؛ بعضی از لیالی لیالی قدرند و بعضی از ایام ایام اللّه. از این اشارت در «اِنّا اَنزلناهُ فی لیلةِ القدرِ»(قدر: 11) و در حدیث مذکور و نظایر آنها تدبّر بفرما، اقرأ و ارقَ. این فاطمه علیهاالسلام ، که لیلة القدر یازده کلام اللّه ناطق است، که امام صادق علیهالسلام فرمود: کسی که حق معرفت به آن حضرت پیدا کند، یعنی به درستی او را بشناسد، لیلة القدر را ادراک کرده است...»(15)
در تفسیر فرات کوفی آمده است: محمّد بن قسم بن عبید به اسناد مُعَنْعن از أبی عبداللّه (حضرت امام صادق علیهالسلام )، ما را حدیث کرده که آن جناب در تفسیر سوره مبارکه «قدر» فرموده است: «اِنّا اَنزلناهُ فی لیلَةِ القدرِ» لیله «فاطمه» است و قدر «اللّه» است؛ کسی که فاطمه را آنسان که حق معرفت اوست شناخت، همانا که لیلةالقدر را ادراک کرده است.(16)
حال چنانکه قرآن ظاهر و باطن، و محکم و متشابه دارد، فاطمه علیهاالسلام نیز دارای چنین مراتب و ظهور و بطونی است که نه قدرِ «قدر» را میتوان به حقیقت شناخت و نه قدرِ فاطمه علیهاالسلام را میتوان فهمید و فهماند و قدرشناسی کرد، که الفاطمةُ، ماالفاطمةُ و ما ادریکَ ماالفاطمةُ؟!
ب. لیلة القدر ظرف تقدیر الهی در تکوین و تشریع و برای عالم و آدم است و ولایت علی علیهالسلام در چنین شبی تقدیر شد که امّ و روح لیالی قدر زمانی است و پیش از آسمانها و زمین است و فوق آنها.
در کتاب معانی الاخبار با اسناد خود به مفضّل بن عمر آورده است: «ذکرَ عند ابوعبداللّه علیهالسلام «ِانّا اَنزلناه فی لیلةِ القدرِ» قال: ما اَبْیَنَ فضلُها علیَ السوَر. قال: قلتُ: و ایُّ شیءٍ فضلُها؟ قال: نُزلت ولایةُ امیرِالمؤمنین علیهالسلام فیها. قلتُ: فی لیلةِ القدرِ الّتی نَرتجیها فی شهرِ رمضان؟ قال: نعم، هی لیلةُ قُدِرت فیها السمواتُ والارضُ و قُدِرت ولایةُ امیرِالمؤمنینَ فیها.»(17) انسان کامل، هم ظرف حقایق قرآنی است و هم صاحب ولایت کلّیه و مطلقه تا قوام وجود به آن روح کلی قرار گیرد که لیلة القدر در همه ازمنه و اعصار وجود دارد، «فِیهَا یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکِیم»(دخان: 4) تا بر تجدّد، استقبال و استمرار دلالت نماید و ملائکه با روحالقدس به اذن پروردگارشان سال به سال در زمان حیات رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله بر آن جناب نازل شوند و پس از رحلت آن حضرت بر کسانی که از حیث صفات وجودی با پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآله وحدت شخصیتی و وجودی دارند و خلیفه الهی و خلیفه رسول خدایند نازل گردند که چنین بود، هست و خواهد بود و سِرّ نزول فرشتگان بر فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز دانسته خواهد شد؛(18) چنانکه فرمودند: با سوره قدر بر امامت ما احتجاج کنید و بدانید که در بحث و استدلال پیروز میشوید؛ چون پس از رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله حجت خدا بر خلق او همین سوره است. این سوره سَروَر دین و بزرگترین دلیل مذهب شما و نهایت دانش ماست. امام باقر علیهالسلام فرمود: «یا معشرَ الشیعةِ! خاصِموا سورة «اِنّا اَنزلناهُ» تُفلِحوا. فَوَاللهِ اِنّها لَحجةُ اللّهِ ـ تبارک و تعالی ـ عَلیَ الخلقِ بَعدَ رَسولِ اللّهِ صلیاللهعلیهوآله و اِنّها لَسیِّدةُ دینِکم و اِنّها لغایةُ عِلمنا...»(19)
پس فاطمه زهرا علیهاالسلام انسان کاملی است که قرآن بر او نازل گردیده و فرشتگان بر او نازل شدهاند و در هر عصر، انسان کامل آن عصر محل نزول ملائکه و میزبان آنها خواهد بود.(20) تمام فرشتگان طوافکننده فاطمه علیهاالسلام در شب قدرند و شب قدر تکرار شونده خواهد بود(21) و اساسا فرشتگان با اراده انسان کاملی همچون فاطمه علیهاالسلام نیز نزول و عروج دارند و در خدمت اویند.(22) پس در لیلةالقدر، تقدیر و سرنوشت نظام وجود رقم میخورد و فاطمه زهرا علیهاالسلام ظرف تحقق و تعیّن این تقدیر الهی است و واسطه فیض و فضل الهی به عالم و آدم و جهان غیب و غیب جهان، و همه چیزِ هستی از مدار وجودی او و مجرای هستیاش تشخّص مییابد و هزاران نقش بر لوح عدم از قاف قدرت الهی و قلم خداوندی از رهگذر و نسیم قدسی وجود آن عزیز الوجود رقم خورده است.
مرحوم علاّمه طباطبائی رحمهالله نیز مراد از «قدر» در «لیلةالقدر» را تقدیر الهی در همه هستی و استمرار و تداوم آن دانستهاند.(23) تفسیر نمونه نیز تقدیر همه چیز و رابطه تقدیر در شب قدر با اراده و اختیار انسان و نزول قرآن و نسبت و ترابط و تعامل تقدیر در شب نوزدهم، تحکیم در شب بیست و یکم و امضا و تثبیت در شب بیست و سوم را شرح میدهد.(24) از اینها میتوان نسبت انسان کامل با لیلةالقدر و نسبت آن دو با سرنوشت انسان و جهان را به خوبی شناخت و نقش حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام را در هندسه هستی و لیلة القدر بازیافت.
ج. شگفتآور است که بدانیم، هم شب قدر از حیث هویّت وجودی و ماهیت مجهول است و به آسانی فهم حقایق آن روزی هر کسی نخواهد شد ـ مگر صلاحیت علمی و عملی برای سالک کوی قدر ـ و هم حقیقت ذات و وجود فاطمه علیهاالسلام مجهول است، مگر برای اوحدی از انسانها که در درجه اول، انسانهای کامل هستند و آنگاه با حفظ مراتب وجودی، اولیای الهی و بندگان صالح و صاحب مقام ولایت در درجه دوم.
اما شب قدر مخفی است، به دو دلیل: 1. اهمیتبخشی و مراقبت از شب قدر تا بهترین و بیشترین بهرهوری برای اهلش حاصل آید. 2. عظمت و فخامت شبقدر و میزان تأثیرگذاری آن در جهان خلقت و شریعت و بدینسان، اولیاءالله در میان خلق و مؤمنان پنهان هستند و اینکه فاطمه زهرا علیهاالسلام ناشناخته ماند و در زمان حیات ظاهریاش، مجهول و مظلوم واقع شد و پس از ارتحال از جهان فانی به سوی جهان باقی نیز قبر مطهّرش مجهول و ناشناخته است، خود حکایتی از عظمت و اهمیت این شخصیت ممتاز اسلامی در سرنوشت فرهنگی ـ سیاسی جهان اسلام و آیتی بر حقّانیت اسلام امامت، ولایت و اندیشه، و انگیزه و عمل شیعه خواهد بود تا هماره عقول و قلوب را به سمت خویش معطوف دارد و تاریخ بشریت را از گذشته تاکنون و آینده، متوجه خویش سازد و این خود سِرّی از اسرار آفرینش و راز سر به مهر کتاب خلقت و شریعت و جهان تکوین و تشریع است.
قرآنشناس راستین یا شارح شریعت (فاطمه علیهاالسلام و قرآن)
انسان کاملی چون صدیقه طاهره علیهاالسلام عالم به قرآن، عامل به قرآن و حامل قرآن کریم است و درجات قرآن با معارج انسان کامل تطابق دارد و نسبتی تام و تمام در میانشان برقرار است و تمامی حقایق و معارف قرآنی به نحو اتم و اکمل، در انسان کامل و از جمله فاطمه زهرا علیهاالسلام مجتمعند؛ چه آنکه او «قول ثقیل» را در ثقل علمی و عملیاش تحمّل کرد: «إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلًا ثَقِیلًا.» (مزّمّل: 5)
علاّمه طباطبائی رحمهالله قول ثقیل را «قرآن عظیم» دانسته که از حیث تلقّی و دریافت معنای آن (ثقل علمی) و از حیث تحقّق به حقیقت توحیدی (ثقل عملی) «ثقیل» خوانده شد(25) و تنها انسان کامل حامل و وارث ثقل علمی و عملی آن و انسانی همچون فاطمه زهرا علیهاالسلام ، که «بتول» خوانده شد و در فرازی از سوره مزّمّل پس از آیه یاد شده نیز سخن از «وَتَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا» (مزّمّل: 8) آمده، مشعر به این معناست که انسان بتول توان تلقّی و تحمّل و تحقّق قول ثقیل را داراست و البته راه اعتلای انسان به فهم خطاب محمّدی صلیاللهعلیهوآله نیز مسدود نخواهد بود؛ باید استکمال عقلی و باطنی داشت و مقامات معنوی و فتوحات غیبی نمود و حجابزدایی از ملک تا ملکوت کرد و در پرتو نور آفتاب ولایت و عنایت انسان کامل، به خزاین اسرار و علوم الهی راه یافت.(26)
به هر تقدیر، فاطمه علیهاالسلام و قرآن به هم سرشته و درهم تنیدهاند و «لَنْ یفترقا»(27) هستند و او همه کمالات را از جهات چهارگانه دارا بود؛ یعنی نزاهت از نقص در وجدان کمال و رها شده، مصون از عیب در مقام دارایی کمال، و در دو مقام حدوث و بقا نیز واجد کمال امکانی و وجودی بود که به تعبیر استاد جوادی آملی، «زیرا نه فاقد کمال هستند تا در حوزه تکامل آنان نقص راه یابد و نه آنچه دارند آفتزده است تا در قلمرو تعالی آنها عیب رخنه نماید و نه در مرحله حدوث، فاقد فضل و فیض ویژه بودهاند که مسبوق به نقص باشد و نه در نشئه بقا فاقد فوز و فیض میشوند تا ترقّی آنان ملحوق به نقص یا عیب گردد. این مقام جمع الجمعی مربّع را میتوان از عدیل بودن آنان با کتاب بیبدیل الهی ـ یعنی قرآن ـ استنباط کرد.»(28)
حال، نسبت فاطمه علیهاالسلام و قرآن کریم رادر چند نکته توضیح میدهیم:
نکته اول:
چنانکه قرآن کریم یا قرآن صامت و وحی مُنْزَل الهی دارای صفات ثبوتیه و سلبیه یا جمالیه و جلالیه است، فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز دارای صفات مشترک با قرآن در دو بعد ایجابی و سلبی و جمالی و جلالی است. چنانکه قرآن نور است(29) فاطمه علیهاالسلام نیز نور است، خداوند نیز نور است.(30) این وحدت نوری بین آفریننده فاطمه علیهاالسلام و قرآن و متکلّم با کلام تکوینی (فاطمه علیهاالسلام ) و کلام تدوینی (قرآن) نکتهای است بس مهم. قرآن قول فصل(31) است و فاطمه علیهاالسلام نیز فصل الخطاب؛ قرآن هدی(32) است، فاطمه علیهاالسلام نیز هدایتکننده انسان؛ قرآن رشد،(33) حق،(34) کریم،(35) شفاء،(36) رحمت،(37) برهان،(38) عزیز،(39) حکیم،(40) مطهَّر،(41) غیر ذی عوج،(42) ذکر،(43) مصدِّق،(44) عظیم،(45) بیان،(46) و قیّم(47) است، فاطمه علیهاالسلام نیز بر اساس نصوص حدیث و مجامع روایی و بخصوص متن دعای «زیارت جامعه کبیره» رشد، حق، کریم، شفاء، رحمت، برهان، عزیز، حکیم، مطهّر، غیر ذیعوج، ذکر، مصدّق، عظیم، بیان و قیّم، که دعاها و خطبههای حضرتش نیز از حیث علمی و فعل و تقریر، و سیره عملی ایشان از حیث عملی، دلالتی تام بر این صفات وجودی مینمایند.
نکته دوم:
فاطمه علیهاالسلام از راسخان در علم(48) و تأویلشناسان و تأویلگران(49) قرآن کریم و قرآنشناسان و مفسِّران قرآن کریم(50) میباشد که سیر معرفتی ـ سلوکی حضرتش از ظاهر قرآن و الفاظ کتاب وحی الهی تا اُمّ الکتاب و کتاب مکنون و لوح محفوظ کشیده شده است. فاطمه علیهاالسلام تمامی مراتب لیلةالقدر را داراست و در باب علم و عرفان فاطمه علیهاالسلام به قرآن، توجه به حدیث ذیل یک ضرورت و خود گویای مقام قرآنشناسی و معرفت به همه مدارج و معارج وحی الهی و مقامات قرآنی است. خودِ زجاجه وحی و میوه نبوّت، امّ الائمّة المعصومین، سیدة نساء العالمین، فاطمه بنت رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله ، فرمود: «ستایش خدای را که مرا منکر امری از کتابش قرار نداده و در هیچ حقیقتی از امرکتاب مرا سرگردان ننموده است.»(51) و یاد آوردهاند: «زنی خدمت حضرت صدیقه علیهاالسلام رسید و سؤالی کرد و جواب شنید تا ده سؤال؛ خجلت کشید، عرض کرد: بر شما مشقّت نباشد. فرمود: اگر کسی اجیر شود که باری را به سطحی ببرد به صدهزار دینار، آیا بر او سنگین است؟ عرض کرد: نه. فرمود: من اجیر شدهام برای هر مسئله به بیشتر از مابین زمین و عرش که از لؤلؤ پر شود.»(52)
حال چگونه او مفسِّر و مبیِّن قرآن نباشد که قرآن فرمود: «اِلاّ المطهَّرونَ»(واقعه: 76) و قرآن نیز مصداق «مطهّرون» را معرفی نموده(53) که حضرت فاطمه علیهاالسلام از جمله مطهّرون است و با ظاهر و باطن قرآن مساس دارد و معارف بیکران قرآن بر او مکشوف و معلوم است.(54) پس درس دینشناسی و درد دینداری و مکتب قرآنشناسی و قرآنمداری هر آینه در مکتب فاطمه علیهاالسلام قرار دارند.
نکته سوم:
قرآن کریم در ترسیم و تصویر سیمای ملکوتی فاطمه علیهاالسلام و چهره نورانی و رحمانیاش، مشحون از آیات است که به حسب تفسیر، تأویل، تطبیق و با تکیه بر مجامع روایی و حدیثی، بر مقامات معرفتی و معنوی آن حضرت دلالت تام و کامل دارند، و از جمله آیات الهی، آیه تطهیر «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرا»(احزاب: 33) است که اراده در «اِنّما یریدُ اللّه» اراده تکوینی است؛(55) خدای سبحان با اراده تکوینی تخلّفناپذیر خود، موهبت طهارتِ از هرگونه رجس را، خواه در اندیشههای عقل نظری و خواه در نیّت و ارادههای عقل عملی، به اهل بیت عصمت علیهمالسلام اعطا نمود و «انَّما» نیز اقتضای حصر دارد و تطهیر تکوینی را تنها به آن ذوات طاهره اختصاص داده است، و «یُرید» دلالت بر دفع هرگونه رجس است، نه رفع آن و با دوام و استمرار فیض، اذهاب رجس سازگار است.(56)
و در آیه مباهله «فَمَنْ حَآجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءکُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءکُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةُ اللّهِ عَلَی الْکَاذِبِین»(آل عمران: 61)، که دلالت بر مظهر جمال و جلال الهی بودن اهل بیت علیهمالسلام و از جمله، فاطمه زهرا علیهاالسلام دارد، جلال و جمال فاطمه علیهاالسلام همتای جلال و جمال علی علیهالسلام قلمداد شده است(57) و به تعبیر استاد حسنزاده آملی، آیه مباهله دلالت بر تفضیل فاطمه معصومه علیهاالسلام بر همه زنان عالم دارد.(58)
البته آیاتی همانند 92 آل عمران، 6 و 23 انسان، سوره کوثر، فرازهایی از سوره الرحمن و مطفّفین، که بر بحر نور و وحدت و مقام مقرّبین و ابرار و اصحاب یمین دلالت دارند و به صورت کامل و اظهر بر شخصیت حضرت صدیقه طاهره علیهاالسلام دلالت مینمایند، هر کدام نشانههایی از آن بینشاناند تا ما را به عمق و ژرفای وجودی فاطمه زهرا علیهاالسلام دلالت نمایند. پس قرآن کریم معرِّف و مفسِّر شخصیت فاطمه علیهاالسلام و فاطمه علیهاالسلام نیز مفسِّر و مبیِّن قرآن کریم است که دو قرآن ناطق و صامت همدیگر را تفسیر مینمایند و این بیانگر وحدتِ وجودی و جوهری آیات بیّنات و وحی الهی با بقیة النبوّه و پاره تن رسول خدا صلیاللهعلیهوآله میباشد که او تفسیر قرآن و قرآن تفسیر اوست؛ یعنی قرآن فاطمه مجسّم و معیّن و مدوّن و فاطمه علیهاالسلام قرآن مجسّم و معیّن و مکوّن است، که القرآنُ معَ الفاطمة و الفاطمةُ معَ القرآن.
فاطمه و محمّد و علی علیهمالسلام ؛ روح واحد ـ نور واحد
عرفان به فاطمه علیهاالسلام قرین و رهین عرفان به محمّد صلیاللهعلیهوآله و علی علیهالسلام نیز میباشد؛ چه اینکه در انسان کامل بودن، در لیلة القدر و یومالله بودن، در معصوم و حجتالهی بودن، در خلیفةاللّه بودن و در نور واحد بودن، مشترک و دارای صفات وجودی واحدیاند و فاطمه علیهاالسلام غیر از اینکه پاره تن رسول خدا صلیاللهعلیهوآله ، میوه دل و نور چشم پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله است، از باب اینکه کفو علی علیهالسلام میباشد و کفو او نفس پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله است، او نیز نفس پیامبر صلیاللهعلیهوآله است. علاوه بر این، در تفسیر انفسی «لیلةالقدر» آمده که لیلةالقدر همانا بنیه محمّدی است که از آن به «صدر محمّد صلیاللهعلیهوآله » تعبیر شده؛ چنانکه در تفسیر عرائسالبیان آوردهاند: «لیلةُ القدرِ هی البنیةُ المحمّدیةُ حال احتجابِه علیهالسلام فی مقامِ القلبِ بعدَ الشهودِ الذّاتیِ لاَنَّ الانزالَ لایُمکنُ الاّ فی هذه البُنیةِ فی هذهِ الحالةِ. و القدرُ هو خطرُه علیهالسلام و شرفُه اذ لا یَظهرُ قدرُه و لایَعرفُه هو اِلاّ فیها.»(59)
و در بیان السعادة، از «بنیه محمّدیه» به «صدر محمّد صلیاللهعلیهوآله » تعبیر نموده و گفته است: «فی لیلةِ القدرِ الّتی هی صدرُ محمّد صلیاللهعلیهوآله »(60) و یا استاد علاّمه حسنزاده آملی مرقوم داشتهاند: «و اِذا دریتَ اَنّ بقیةَ النبوّةِ و عقلیةَ الرسالةِ و ودیعةَ المصطفی و زوجةَ ولیِّ اللّهِ و کلمةَ اللهِ التامّةِ فاطمةُ علیهاالسلام ذات عصمة ...»(61)
علی علیهالسلام نیز در توصیف آل النبی صلیاللهعلیهوآله میفرماید: «هُم موضعُ سِرّهِ و لجأُ اَمرِه و عَیبةُ علمِه و مُؤمّل حُکمه و کَهوفُ کُتبه و جِبالُ دِینه. بِهِم اَقام انحناءَ ظَهرِه و اَذهبَ ارتعادَ فرائِصه. لایُقاس بِه آلُ محمّدٍ صلیاللهعلیهوآله مِن هذهِ الاُمّة اَحدٌ و لا یُسوّی بِهم مَن جَرت نِعمتُهم علیه ابدا. هُم اَساسُ الدینِ و عِمادُ الیقینِ، اِلیهم یَفیءُ العالی و بِهم یَلحقُ التالی و لَهم خَصاصُ حَقِّ الولایةِ و فیهم الوصیّةُ والوارثةُ ...»(62)
در توصیفهای امام علی علیهالسلام ، چند مطلب مهم وجود دارد:
الف. اهل بیت علیهمالسلام جایگاه سرِّ، صندوق دانش، ملجأ حکم و کهفهای کتاب خدا و کوههای دیناند که پشت خمشده دین به ایشان راست گردیده و لرزش پشت آن بدانها آرام گشته است.
ب. احدی از این امّت قابل قیاس با آنان نیست؛ که ایشان اساس دین و استوانههای یقین هستند؛ که آنان واجد حق ولایتاند و در آنها وصیت و وراثت موجود است.
پس هرگونه کمال علمی و عملی از همتایی آنان با قرآن کریم، همانندی آنها با کشتی نوح، آمد و شد ملائکه و معدن علم و حکمت و جز آن برای حضرت فاطمه علیهاالسلام نیز وجود دارد و نیز از طریق شناخت شخصیت ممتاز و برجسته حضرت علی علیهالسلام نیز توان ورود به خانه وجود و شخصیت حقیقی فاطمه علیهاالسلام حاصل خواهد شد؛ چه اینکه در حدیث آمده است: قال مولینا جعفر بنُ محمّدٍ الصادقِ: «لولا أنّ اللّهَ ـ تبارک و تعالی ـ خلَقَ الامیرَالمؤمنینَ علیهالسلام لِفاطمةَ علیهاالسلام ما کان لَها کفوٌ علی ظَهرِ الارضِ مِن آدمَ و مَنْ دونِه.»(63)
و یا در حدیث آمده است که «لولاکَ لَما خلقتُ الافلاکَ و لولا علیٌّ لَما خلقتُکَ و لولا فاطمةُ لما خلقتُکما.»(64)
و یا اینکه حضرت محمّد صلیاللهعلیهوآله ، علی علیهالسلام و فاطمه علیهاالسلام مصداق آیه ولایت، مباهله، ذیالقربی و تطهیر هستند و کلمةاللّه، صراطاللّه، حبلاللّه، اسماءاللّه و وجهاللّه نیز خوانده شدهاند.
حال آیا شناخت فاطمه علیهاالسلام با محمّدشناسی و علیشناسی گِره نخورده است؟ و یا امیرالمؤمنین از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله پرسید: «أیُّنا أحبُّ الیکَ؟ أنا اَو هی؟ قال: هی أحَبُّ الیّ و اَنتَ اَعَزُّ عَلَیَّ»؛(65) کدامیک از ما نزد شما محبوبتریم: من یا فاطمه؟ حضرت فرمود: فاطمه محبوبتر است و تو عزیزتری. به تعبیر استاد جوادی آملی، چون هر کدام به نوبه خود مصداق کوثرند که خدای سبحان به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله عطا فرمود و کوثر، که عطای ویژه الهی است، هم محبوب است و هم عزیز.(66)
و یا رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله فرمود: «فاطمةُ بضعةٌ مِنّی، یَسرُّنی ما یَسرُّها و یَغضِبنی ما یَغضِبُها.»(67)
از سوی دیگر، فاطمه زهرا علیهاالسلام صاحب مقام ولایت است که مقام معرفت تام و یقینی به ذات قدسی خداوند سبحان و فنای عالم و آدم در حضرت حق و شهود هستی به عنوان تجلّی خدا و ملک طلق حضرت حق میباشد و صاحب ولایت به مقام نبوّت تعریفیه یا انبائیه رسیده که نبوّت یاد شده غیر از نبوّت تشریعیّه است؛ چنانکه استاد حسنزاده آملی نیز مرقوم داشتهاند: «یَجبُ الفرقُ والتمییزُ بینَ النبوّتینِ التشریعیّةِ والانبأئیّة. فاِنّ النبوّةَ التشریعیّةِ قد خُتمتِ بِالرسولِ الخاتِمِ محمّدٍ صلیاللهعلیهوآله ، فحلالُه حلالٌ الی یومِ القیامةِ، و حرامُه حرامٌ الی یومِ القیامةِ، و اَمّا النبوّةَ الانبائیّةِ المُسمّاةُ بالنبوّةِ العامّةِ، والنبوةُ التعریفیّةِ والنبوّةُ المقامیّةِ اَیضا فهی مستمرّةٌ اِلیَ الابدِ یَنتفعُ مِن تلکَ المأدُبةِ الأبدیّةِ کلُّ نفسٍ مستعدةٍ لاَِن تَسمعَ الوحیَ الانبائیَ، فافهم!»(68)
ایشان در تفسیر «کهف قرآن کریم» نیز با استناد به آیه «فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَیْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا» (کهف: 65)، مقوله انبیای تشریع و انبیای علم و سلوک را طرح و تبیین کردهاند(69) و اگرچه حضرت علی علیهالسلام هنگام غسل دادن بدن مطهّر رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله خطاب به آن حضرت فرمود: «بأبی انتَ و أمّی، یا رسول اللّه! لقد انقطعَ بموتِکَ ما لم یَنقطع بموتِ غیرِکَ مِن النبوّةِ و الانباءِ و أخبارِ السماءِ»(70) که ناظر به ختم نبوّت و خاتمیت و اکمال دین و نبوّت تشریعی است و پایان نزول وحی مخصوص رسالت اعلام شده، اما اصل نزول جبرئیل و القای وحی به انسان کامل از حضرت فاطمه علیهاالسلام و امامان علیهمالسلام نفی نشده است؛ چنانکه در بحث فاطمه علیهاالسلام و لیلةالقدر اشارتی بدان شد(71) و سیر ضرورت نزول وحی و فرشتگان بر انسان کامل از القای معارف و حقایق غیبی تا تحت ولایت و فرمان بودن فرشتگان برای انسان کامل، بلکه فرشته، شأنی از شئون وجودی انسان کامل است و عرضه اعمال امّت به انسان کامل دانسته شده است.(72)
از اینروست که نبوّت، امامت و ولایت به هم گره خوردهاند و وجود یکی علت وجود دیگری خواهد بود. با عنایت به جهات و حیثیات بحث و از مقوله نبوّت موهوب، عصمت غیراکتسابی، وحی غیرارادی، تداوم ولایت به وجود فاطمه علیهاالسلام و صیانت از ولایت تا مرز شهادت از سوی حضرت فاطمه علیهاالسلام ، خود تفسیری بر پیوند وجودی محمّد صلیاللهعلیهوآله ، علی علیهالسلام و فاطمه علیهاالسلام خواهد بود که مقامات باطنی، صفات وجودی و امتیاز ویژه ذوات مقدّس را روشن مینماید که در حدیث آل عبا نیز مندرج است و این بخش نوشتار به گوشهای از این پیوند وجودی اشاره داشت، ولی بحث تفصیلی آن مقام و موقعیتی دیگر میطلبد تا مبانی عقلی، نقلی و عرفانی ابحاث طرح شده نیز روشن گردند.
کوثر آفرینش (فاطمه علیهاالسلام و فضایل الهی ـ انسانی)
چنانکه از مباحث مطرح شده فضایل، سجایا و مکارم اخلاقی و مقامات علمی و عملی صدیقه طاهره علیهاالسلام به نحو اجمال تبیین شد و روش بحث نیز بهرهوری از آیات و احادیث بود، در این فصل نیز دستکم به دو نکته مهم پرداخته میشود:
الف. خطبهها، ادعیه، نیایشها و روایات حضرت زهرا علیهاالسلام حکایت از عمق اندیشه، بصیرت دینی و معرفت اسلامی، جامعیت دینشناختی، روحیه عرفانی، انس و ارتباط با خدا و معنویتگرایی اصیل، ژرفاندیشی در عرصههای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی آن حضرت دارند و کافی است نیمنگاهی به مجموعه معارف فاطمی داشته باشیم تا صلاحیت علمی و عملی حضرتش را در اسوه قرار گرفتن برای همه انسانها در همه عصرها و نسلها متوجه شویم ـ که این خود بحث مستقلی میطلبد.
ب. توجه به برخی آیات و احادیث نبوی و مجموعه سخنانی ارزشمند از امامان معصوم علیهمالسلام در تبیین اوصاف و فضایل فاطمی که در این فصل مورد توجه واقع خواهند شد تا گوشههایی از شخصیت نورانی حضرتش و رقیقهای از حقیقت وجودی فاطمه زهرا علیهاالسلام روشن گردد:
1. فاطمه علیهاالسلام کوثر اعطا شده از سوی خدای سبحان به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و امّت ختمیّه است که سوره کوثر در شأن و شخصیت آن حضرت نازل شده: «اِءنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ.»(کوثر: 1)(73)
2. فاطمه علیهاالسلام کلمةاللّه است: «فَتَلَقّی آدَمُ مِن رَّبِّهِ کَلِمَاتٍ.» (بقره: 37)(74)
3. فاطمه علیهاالسلام مایه شادی دل و سرور نفس رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله ، قرّه عین و اشک چشم در مقام شوق در پرتو نگاه رحمانی و عامل آرامش و آسایش جان رسول خدا صلیاللهعلیهوآله است که فرمود: «تَسُرُّ بها(75) تَقَرُّ بها عینی»(76) و «یَطمئنُّ بها قلبی.»(77)
4. فاطمه علیهاالسلام از مقرّبان و السّابقون(78) و اصحاب یمین(79) و ابرار(80) است. ویژگیهای علمی و عملی، ایمانی و رفتاری اصحاب یمین و ابرار از زیرمجموعههای مقرّبان خواهد بود و فاطمه زهرا علیهاالسلام چون از مصادیق مقرّبان الهی است، همه آنها را به نحو اتم و اکمل دارا میباشد.(81)
5. فاطمه علیهاالسلام شخصیتی است که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله در وصفش فرمود: «اُمّ ابیها و فداها ابوها»(82) و بر دست او بوسه میزد و هماره هنگامی که فاطمه علیهاالسلام بر پیامبر صلیاللهعلیهوآله وارد میشد، برای او بلند میشد و به سوی او میرفت؛ «قام الیها»(83) و در هنگام هجرت، مسافرت و جهاد، آخرین منزلی که ترک میکرد منزل فاطمه علیهاالسلام بود و اولین منزلی که بدان وارد میشد منزل فاطمه زهرا علیهاالسلام بود(84) که این غیر از ارتباط پدر و فرزندی و انس عاطفی، حکایت از امتیاز وجودی و برتری سیده نساء عالمین مینماید که به تعبیری:
این محبت از محبتها جداست
حبّ محبوبِ خدا حبّ خداست.
6. فاطمه علیهاالسلام از حیث مرتبه وجودی و نسبت حقیقی با خدا و رسولش، به مقام و منزلتی رسید که فانی فی الله شد و مظهری از اسماء جمال و جلال الهی گشت، بهگونهای که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمود: خشنودی فاطمه، خشنودی من و غضب او، غضب من است.(85)
7. فاطمه علیهاالسلام شخصیتی است که پیامبر عظیمالشأن صلیاللهعلیهوآله در اوصاف و فضایل او تعابیری به کار بردهاند که هر کدام از آن تعابیر آیتی بر مرتبهای از مراتب شخصیتی حضرت زهرا علیهاالسلام است. در اینجا، تنها به برخی از آنها اشاره میکنیم:
ـ اولین شخصی که در بهشت بر من وارد میشود فاطمه است.(86)
ـ همانا خداوند از رضایت تو راضی، و از خشم تو خشمگین میشود.(87)
ـ دخترم فاطمه حوریهای است که صفات جسمی زنانه ندارد.(88)
ـ فاطمه سرور زنان در روز قیامت است.(89)
ـ او سیده زنان اهل بهشت است.(90)
ـ فاطمه بخشی از وجود من است.(91)
ـ ای فاطمه! آیا خشنود نیستی که سرور زنان جهانیان و سرور زنان این امّت و سرور زنان اهل ایمان هستی؟(92)
از سوی دیگر، اوصاف و اسماء فاطمه زهرا علیهاالسلام هر کدام ناظر بر مرتبهای از هستی و شأنی از شئون وجودی اوست که نیاز به تدبّر و تفسیر دارد؛ مثل: فاطمه، صدّیقه، طاهره، زهراء، بتول، محدّثه و حوراء.
آنچه نیز در باب ایمان، جهاد فی سبیلاللّه، شجاعت و شهامت ایمانی و سیاسی و اجتماعی، عبادت و عرفان، خلوص، ایثارگری، وفای به عهد، توفیق در همسرداری، تربیت فرزند، حضور در صحنههای فرهنگی، اجتماعی و غیر آنها از حضرت نقل شده است، خود بر جامعیت شخصیتی حضرت فاطمه علیهاالسلام و رشد متعادل و تربیت همهجانبهاش در مجاورت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و خانه وحی و رسالت دلالت دارد و او را برترین و والاترین اسوه و الگویی برای اهل بصیرت، سعادت و کمال قرار داده است.(93)
فاطمه علیهاالسلام و انسان امروز (الگوی جاودانه)
یکی از دغدغهها و پرسشهای نسل جدید و جوان جامعه نوین این است که چه رابطه و نسبتی بین شخصیت حضرت فاطمه علیهاالسلام و شرایط، مقتضیات زمانی و مکانی و تحوّلات دنیای کنونی و دوران نوین وجود دارد؟ آیا در عصر جدید، میتوان امثال حضرت زهرا علیهاالسلام را الگویی تمام عیار برای خویش قرار داد یا نه؟ و البته چه بسا شبهاتی نیز در این زمینه مطرح باشند. در ذیل، به اجمال و با پیوند محتوایی بحث با مباحث پیشین توجه به چند مسئله را به عنوان مسائل محوری مطرح مینماییم:
الف. موانع فرهنگی
1. عدم معرفی جامع، منطقی، عقلانی و زمان آگاهانه حضرت زهرا علیهاالسلام به نسل جدید؛
2. عدم توجه به ادبیات و زبان نو در طرح و تحلیل ابعاد شخصیتی حضرت فاطمه علیهاالسلام ؛
3. عدم تنوّع در روش و ارائه محصولات فرهنگی ـ هنری در معرفی ابعاد شخصیتی حضرت زهرا علیهاالسلام ؛
4. عدم سنجش شرایط سنّی، استعدادی، تحصیلی و طبقات اجتماعی در الگوسازی از اندیشه، منش و روش فاطمه زهرا علیهاالسلام ؛
5. عدم تهذیب و پیرایش نقلهای تاریخی و احادیث متنوّع و گاهی متضاد درباره ابعاد وجودی فاطمه زهرا علیهاالسلام .
ب. عوامل فرهنگی ـ علمی
1. تبیین همهجانبه شخصیت صدیقه طاهره علیهاالسلام با زبان نوین و ادبیات نوشتاری، گفتاری و سمعی ـ بصری و ارائه آن به نسل جوان و تشنه الگوهای فراگیر و جاودانه؛
2. پاسخگویی عالمانه همراه با شرح صدر به پرسشها و شبهاتی که در اذهان نسل جدید وجود دارند.
3. اجتناب از افراط و تفریط در تبیین شخصیت حضرت زهرا علیهاالسلام و دوری از التقاطاندیشی، زمانزدگی و غربزدگی از یکسو، و گریز از سطحینگری، قشریگرایی، جمود و تحجّر و زمانستیزی از سوی دیگر؛ انسان کاملی همچون فاطمه زهرا علیهاالسلام را باید از چند منظر مورد سنجش و شناخت و آنگاه معرفی قرار داد:
الف. تبیین ابعاد و اوصاف چنین انسان کاملی برای اهل تخصص، حکمت و عرفان به وسیله محققان و پژوهشگران به صورت عمیق و اجتهادی و با تکیه بر قرآن و سنّت؛
ب. تحلیل ابعاد وجودی حضرتش برای نسل میانه و طبقات متوسط از مؤمنان جامعه؛
ج. ارائه تصویر و تفسیری عقلانی، کاربردی و تأثیرگذار از تمام وجوه شخصیتی حضرت زهرا علیهاالسلام برای نسل جوان و طبقه نوجوان و روشنفکران جامعه بر حسب مرتبه علمی و جایگاه اجتماعی آنها به زبان روزآمد و کارآمد و در عین حال، جالب و جذّاب.
4. تبیین سیره علمی و عملی فاطمه زهرا علیهاالسلام ، هوشمندی، عناصر جهادی و حماسیِ اندیشه و بینش فاطمی، حضور و ظهور منطقی، متعادل و زمانآگاهانه، مسئلهشناسانه و دینمدارانه حضرت فاطمه علیهاالسلام در ساحتها و عرصههای گوناگون اجتماعی.
ناگفته نماند از گذشته تاکنون تلاشهای فراوانی در معرفی الگوی کامل فاطمی شده و کارهای متعددی صورت پذیرفتهاند، اما کافی و ناظر به شرایط روز نبودهاند. واقعا اگر انسان کامل و تمامعیاری همچون فاطمه زهرا علیهاالسلام را دیگران داشتند، با او چسان معامله میکردند؟ به راستی، اگر شعاع شخصیت علمی و عینی صدیقه طاهره علیهاالسلام آنچنان که بایسته و شایسته اوست معرفی گردد و الگوشناسی و الگوسازی هویّت و شخصیتش صورت پذیرد، جهانیان، بخصوص جوانان تشنه معرفت، معنویت، عدالت، موفقیت و پیشرفت، سعادت و کمال، پیرو او نخواهند شد؟ انسانها دارای دو عقل نظری و عملی، قوای ادراکی و تحریکی، اندیشه و انگیزه، اراده و فعالیتهای تدبیری و التذاذی، ابعاد عقلانی و نفسانی و جسمانی، یا عقل و قلب و قالب هستند که معارف و معالم الهی و بشری نیز معطوف به آنهاست و هر انسان طالب کمالی در صدد آن است که در چنین عرصهها و جبهههایی تکامل یابد و توسعه وجودی پیدا نماید. حال اگر مقامات عقلانی، عرفانی و حکمتی ـ حکومتی یا سیره فراگیر علمی و عملی فاطمه زهرا علیهاالسلام آنچنان که باید و شاید معرفی گردند در پذیرش عمومی و جلب توجه برای جامعه جوان و جهان جدید با همه رویکردها و رهیافتهای گوناگون جذبه نخواهند داشت؟
بلکه با توجه به آنکه در جهان غربِ پیش از قرون وسطا، و غربِ عصر نوزایی (رنسانس) و غربِ معاصر، که الگوهای مختلف را دیده و تجربه کرده است و حتی زنان و دختران غربی در پی گمشده خویش، آن هم در عصر نهضتهای فمنیستی و ضد فمنیستی قرار دارند و روزگار وصل خویش را دنبال میکنند و از الگوهای محدود، متغیّر، زوالپذیر، افراطی یا تفریطی خسته و واماندهاند، ضرورت الگوشناسی و الگوسازی بیش از پیش احساس میگردد، و اگر زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی آن هم در بخشهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، مدیریتی، تربیت فرزند و صیانت جامع از کانون خانواده و حرکت بر اصل عقلانیت و عدالت، خردورزی و عاطفهمحوری و مهروزی و در عین حال، داشتن فردیت کامل و مستقل و تعادل و توازن در رشد و شکوفایی قوای وجودی حضرت فاطمه علیهاالسلام تبیین، تحلیل و ابلاغ گردد تحوّلی شگرف و انقلابی فرهنگی و درونی ایجاد خواهد شد و فاطمهشناسی و فاطمهگروی در میان نسل امروز یک حقیقت تابنده و پاینده میگردد. پس در صورت ارائه تصویری روشن، درست، زمانشناسانه، نیازسنجانه، عالمانه و حسابشده از تمام هویّت و ماهیت و شاکله و شخصیت حضرت زهرا علیهاالسلام و نگاهی تاریخی، جامعهشناختی، تربیتی و روانشناختی، معرفتشناسانه و در دسترس به حضرتش، شکاف و انقطاع نسل امروز با آن کوثر هستی و گوهر وجود و الگوی جاودانه برداشته خواهد شد و آن فصل و انقطاع به وصل و اتصال وجودی با او تبدیل خواهد گشت.
نتیجهگیری
فاطمه زهرا علیهاالسلام همچون لیلةالقدر، حضوری مستمر، کارآمد و تأثیرگذار در همه عرصههای هستی دارد و ظرف وجودش ظرف تحقق اراده و مشیّت الهی و افاضه فیض ربوبی است. او اگرچه به مثابه «قدر»، قدرش ناشناخته مانده است و باید تأویل حقیقت و کنه وجودش را در قیامت مشاهده کرد، اما به مقدار ممکن و میسور، باید به سراغ این انسان کامل مکمّل و هادی و اسوه ابدی رفت و به او قرب وجودی یافت. فاطمه علیهاالسلام خود قرآن مجسّم و وحی معیّن و از مفسّران و تأویلشناسان و راسخان در علم است که مصداق «اولواالعلم»، «اولواالالباب»، «اوتواالعلم»، «اولواالایدی والابصار»، «اهل تفکر و تذکّر»، برهان و عرفان یا عقل و عشق است و اینهمه حقایق معرفتی ـ سلوکی در دریای هستی او متموّجاند و صلاحیت تام و کامل برای الگوبودن و اسوه انسانها قرار گرفتن، تا خود معیاری برای صحّت و قبولی و ارزش و اعتبار عقاید، اخلاق و اعمال یا نظام منسجم و به هم پیوسته و معرفتدینی قرار گیرد.(94) او، که در حکمت و سلوک، ولایت و امامت، جهاد و حماسهسازی، حضور بالقوّه و بالفعل در متن جامعه، تفسیر دین، دینشناسی و دینداری، حکمت نظری و عملی، بینش و گرایش و دانش و منش، سرآمد روزگار برای تمام اعصار و امصار است و بقیةالنبوّة و صراط مستقیم هدایت و کمال و آیت سعادت و علامت خوشبختی راستین و گنجینه علم، عقل و معنویت و نعمت فزاینده و تمامناشدنی حضرت حق یا کوثر است، برای همه انسانهای مشتاق کمال و کرامت و شائق فضیلت و شرافت، منبعی زلال از معرفت، محبت، عبودیت و ولایت به شمار میآید.
پي نوشت :
1 دکترای عرفان اسلامی و استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج.
2. نهجالبلاغه، خطبه 1، ص 22.
3. همان، خطبه 49.
4. حسن حسنزاده آملی، گشتی در حرکت، تهران، مرکز نشر فرهنگی رجاء، ص 44ـ108 و ص 304ـ336.
5. همو، فصّ حکمةٍ عصمتیّةٍ فی کلمةٍ فاطمیّة، (با ترجمه فارسی) قم، قیام، 1378، ص 22ـ24.
6. شیخ علی نمازی، مستدرک صفینة البحار، تحقیق شیخ حسن نمازی، قم، جامعه مدرسین، 1419 ق، ج 8، ص 243 و ج 3، ص 169.
7. زینب فواز العاملی، معجم، اعلام النساء، ج 3، ص 1216.
8. مریم: 31.
9. ابراهیم: 22.
10. عبداللّه جوادی آملی، سرچشمه اندیشه، قم، اسراء، 1382، ج 2، ص 68ـ70.
11. نهجالبلاغه، حکمت 147.
12. ر. ک: عبدالله جوادی آملی، پیشین، ج 2، ص 108ـ110 / همو، تفسیر موضوعی قرآن مجید، ج 1، ص 214ـ223 / حسن حسنزاده آملی، ادب فنای مقربان، ج 1، ص 150ـ151 / همو، انسان و قرآن، تهران، الزهراء، 1364، ص 138ـ139.
13. حسن حسنزاده آملی، انسان و قرآن، ص 136 / داود صمدی آملی، شرح دفتر دل، قم، نبوغ، 1379، ج 2، ص 497ـ499.
14. هر کس فاطمه را آنگونه که سزاست بشناسد، لیلةالقدر را درک کرده است و علت نامگذاری وی به فاطمه آن است که خلایق از کُنْه معرفت فاطمه محروم و بریده شدهاند. (حسن حسنزاده آملی، فصّ حکمةٍ عصمتیّةٍ فی کلمةٍ فاطمیّة، (با ترجمه فارسی) قم، قیام، 1378، ص 22ـ24.)
15. حسن حسنزاده آملی، انسان و قرآن، ص 213 / همو، شرح فصّ حکمةٍ عصمتیّةٍ فی کلمةٍ فاطمیّةٍ، چ سوم، قم، طوبی، 1382، ص 260ـ261 / داود صمدی آملی، پیشین، ج 2، ص 492ـ493.
16. همان، ص 212 و 261 / حسن حسنزاده آملی، هزار و یک کلمه، ج 3، ص 44 / داود صمدی آملی، پیشین، ج 1، ص 660ـ662.
17. نزد امام صادق علیهالسلام درباره «ِانّا اَنزلناه فی لیلةِ القدرِ» سخن به میان آمد، حضرت فرمود: چقدر فضیلت آن بر سایر سورهها آشکار است! راوی میگوید: گفتم: چه فضیلتی دارد؟ فرمود: ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام در آن نازل شده است. گفتم: در شب قدری که امید داریم در ماه رمضان باشد؟ فرمود: بله، آن شب قدری است که آسمانها و زمین و ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام در آن مقدّر شدهاند. (حسن حسنزاده آملی، انسان و قرآن، ص 242.)
18. همان، ص 244ـ245.
19. همان، ص 242 / محمّد بن یعقوب کلینی، کافی، ج 1، ص 249، ح 6 و نیز ر. ک: حسن حسنزاده آملی، ادب فنای مقرّبان، ج 1، ص 142.
20. همان، ص 249.
21. عبدالعلی بن جمعه عروسی حویزی، نورالثقلین، ج 5، ص 639، ح 105.
22. حسن حسنزاده آملی، ادب فنای مقربان، ج 1، ص 153.
23. سیدمحمّدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص 470.
24. ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ سی و یکم، 1383، ج 27، ص 187ـ189.
25. سیدمحمّدحسین طباطبائی، پیشین، ج 20، ص 139.
26. ر. ک. به: حسن حسنزاده آملی، انسان و قرآن، ص 120ـ153.
27. ابوعیسی بن سوره، سنن ترمذی، ج 5، ص 434، ج 2813.
28. عبداللّه جوادی آملی، سرچشمه اندیشه، ج 2، ص 110.
29. نساء: 174.
30. نور: 35.
31. طارق: 13.
32. بقره: 185 و 2.
33. جن: 2.
34. فصّلت: 42.
35. واقعه: 77.
36. یونس: 57 / اسراء: 82.
37. اسراء: 82 / فصّلت: 2.
38. نساء: 174.
39. فصّلت: 41.
40. فصّلت: 42 / یس: 2.
41. بیّنه: 2.
42. زمر: 28.
43. حجر: 9.
44. آل عمران: 3.
45. حجر: 87.
46. آل عمران: 138.
47. کهف: 1 و 2.
48. آل عمران: 7.
49. همان.
50. احزاب: 33.
51. حسن حسنزاده آملی، فصٍّ حکمةٍ عصمتیّةٍ فی کلمةٍ فاطمیّة، ص 65 / همو، شرح فصٍّ حکمةٍ عصمتیّةٍ فی کلمةٍ فاطمیّة، ص 294.
52. همو، هزار و یک نکته، ج 2، نکته 932 / همو، شرح فصٍّ حکمةٍ عصمتیّةٍ فی کلمةٍ فاطمیّة، ص 295.
53. احزاب: 33.
54. همو، سرچشمه اندیشه، ج 2، ص 75ـ77.
55. همان، ص 71ـ74.
56. حسن حسنزاده آملی، سرچشمه اندیشه، ج 2، ص 74 / فصٍ حکمةٍ عصمتیّةٍ فی کلمةٍ فاطمیّه، ص 76ـ77.
57. عبدالله جوادی آملی، سرچشمه اندیشه، ج 2، ص 84.
58. همو، شرح فصِ حکمةٍ عصمتیّةٍ فی کلمةٍ فاطمیّه، ص 193 و 203.
59. لیلة القدر بنیه محمّدی صلیاللهعلیهوآله با انسان کامل است که به واسطه آن به مقام «قلب» احتجاج شده است، پس از شهود ذاتی؛ چرا که انزال قرآن صورت نمیگیرد، مگر بر چنین قلب و سینه منشرح و به قدر بزرگی منزلت و جایگاه و شرف آن حضرت صلیاللهعلیهوآله میباشد و چنین سینهای شایستگی آن را دارد که بر آن قرآن نازل شود و به سوی آن نزول قرآن صورت گیرد. (مقام قلب، مقام شهود حقایق اشیا به نحو تمییز و تفصیل است که پس از مقام روح میباشد که مقام روح مقام لفّ و جمع است و در آن امتیاز منتفی است.)
60. به نقل از: حسن حسنزاده آملی، انسان و قرآن، ص 216ـ217 / همو، فصّ حکمةٍ عصمتیّة فی کلمةٍ فاطمیّة، ص 24.
61. اکنون که فهمیدی بقیه نبوت و عقلیه رسالت و ودیعه مصطفی و زوجه ولی الله و کلمه تامّه الهی، فاطمه علیهاالسلام ، حایز مقام عصمت است ... . (حسن حسنزاده آملی، شرح فصّ حکمةٍ عصمتیّة فی کلمةٍ فاطمیّة، ص 152.)
62. آنان (اهل بیت پیامبر علیهمالسلام ) مرکز اسرار خدا، پناهگاه دستور و خزینه علم پروردگارند؛ آنان سرچشمه دستور خدا، نگهبان کتابهای الهی و پشتوانه دین خدایند. به وجود خاندان رسالت انحرافهای دین برطرف میگردد و تزلزل آن فرو مینشیند. این خانواده اساس دین و تکیهگاه یقیناند. پیشگامان به آنان بازمیگردند و عقبماندگان به ایشان میرسند. این خانواده از امتیازات حکومت برخوردارند و سفارشهای جانشین برای آن حضرت صلیاللهعلیهوآله و دریافت علوم و مال مخصوص ایشان میباشد. (نهجالبلاغه، خطبه 2.)
63. امام صادق علیهالسلام فرمود: اگر خداوند متعال امیرالمؤمنین علی علیهالسلام را برای فاطمه علیهاالسلام نمیآفرید برای فاطمه علیهاالسلام همتایی از آدم و غیر آن روی کره زمین نبود. (محمّد بن یعقوب کلینی، پیشین، ج 1، کتاب «الحجه»، باب «مولد الزهراء»، ص 461.)
64. ای محمّد صلیاللهعلیهوآله اگر تو نبودی عالم را نمیآفریدم و اگر علی نبود تو را خلق نمیکردم و اگر فاطمه نبود تو و علی را نیز نمیآفریدم. (محمّدباقر مجلسی، پیشین، ج 15، ص 28 و 29؛ ج 57، ص 19، 201؛ ج 60، ص 303 / عبدالحسین امینی، پیشین، ج 2، ص 300، ج 5، ص، 435، میرزا حسین نوری طبرسی، پیشین، ج 2، ص 615. و نیز برای شرح و بسط و تفسیر حدیث مطرح شده، ر. ک: محمدعلی گرامی، لولا فاطمةُ.)
65. امیرالمؤمنین علیهالسلام از پیامبر صلیاللهعلیهوآله سؤال کرد: کدامیک از ما پیش تو دوست داشتنیتریم: من یا فاطمه علیهاالسلام ؟ پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: فاطمه را بیشتر دوست میدارم، ولی تو نزد من عزیزتری. (محسن الامین، اعیان الشیعه، ج 1، ص ص 307 / احمد بن شعیب نسائی، خصائص، ص 37.)
66. عبداللّه جوادی آملی، سرچشمه اندیشه، ج 2، ص 84ـ85.
67. محسنالامین، پیشین، ج 1، ص 307 به نقل از: ابوالفرج اصفهانی، الاغانی.
68. باید بین دو نبوّت تشریعی و انبائی تفاوت قایل شد؛ زیرا نبوّت تشریعی به رسول خاتم محمّد صلیاللهعلیهوآله خاتمه یافت. پس حلال آن حضرت تا روز قیامت حلال است و حرام وی تا روز قیامت حرام. اما نبوّت انبائی، که به «نبوّت عامّه» و «نبوّت تعریفی» و نبوّت مقامی نیز موسوم است، همیشه تا ابد مستمر است و از این سفره ابدی همه نفوس مستعد بهرهمند میشوند تا از وحی انبائی بشنوند. فافهم. (حسن حسنزاده آملی، فصّ حکمةٍ عصمتیّةٍ فی کلمةٍ فاطمیّة، ص 26 / همو، شرح فصّ حکمةٍ عصمتیّةٍ فی کلمةٍ فاطمیّة، ص 324ـ336.)
69. همو، شرح فصّ حکمةٍ عصمتیّةٍ فی کلمةٍ فاطمیّة، ص 324ـ336 / سیدمحمّدحسین طباطبائی، پیشین، ج 13، ص 341ـ385 / ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیشین، ج 12، ص 520ـ538 و ص 549ـ552.
70. نهجالبلاغه، خطبه 235.
71. عبداللّه جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن مجید، ج 3، ص 400ـ413 / همو، زن در آینه جلال و جمال، ص 142ـ181 / همو، ولایت در قرآن، ص 275ـ320 / حسن حسنزاده آملی، ادب فنای مقرّبان، ج 1، ص 147.
72. حسن حسنزاده آملی، ادب فنای مقرّبان، ج 1، ص 150ـ158.
73. ر. ک. به: المیزان / ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیشین، ج 27، ص 376ـ375 / فضل بن حسن طبرسی، مجمعالبیان، تهران، مکتبة العلمیة الاسلامیه، ج 5، ص 550 / حسن حسنزاده آملی، شرح فصّ حکمةٍ عصمتیّةٍ فی کلمةٍ فاطمیّة، ص 134 و 142ـ143 / عبداللّه جوادی آملی، سرچشمه اندیشه، ج 2، ص 99ـ107.
74. ر. ک. به: عبدالله جوادی آملی، زن در آینه جلال و جمال، ص 143ـ144 / ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیشین، چ چهل و ششم، ج 1، ص 199 / فضل بن حسن طبرسی، پیشین، ج 1، ص 88ـ89.
75. محمّدباقر مجلسی، پیشین، ج 83، ص 67.
76. همان.
77. همان.
78. واقعه: 7ـ96.
79. منافقین: 19ـ28.
80. انسان: 5ـ21.
81. سیدمحمّدحسین طباطبائی، پیشین، ص 353ـ357 و 213ـ229 / ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیشین، ج 26، ص 270ـ281، ج 25، ص 342ـ359 / مرتضی مطهّری، آشنایی با قرآن، ج 6، ص 87ـ94 و 219 تا 225.
82. شیخ صدوق، الامالی، مجلس 41، ح 7، ص 141.
83. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج 2، ص 751.
84. همان، ج 3، ص 750.
85. ابن قتیبه، الامامة والسیّاسة، ج 1، ص 14 / زینب فواز العاملی، پیشین، ج 4، ص 1214.
86. ابن صباغ، الفصول المهمه، ص 129.
87. محمد بن ابی بکر الشلی، المشروع الروی، ص 86.
88. محب الدین طبری، ذخائر العقبی، ص 26.
89. ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ج 2، ص 42.
90. محمّد بن اسماعیل بخاری، صحیح بخاری، ج 5، ص 20.
91. محمّد بن احمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 96 / ابن حجر عسقلانی، الاصابة، ج 4، ص 336.
92. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 156.
93. در این زمینه، ر. ک. به: عذرا انصاری، جلوههای رفتاری حضرت زهراء / سیدجعفر شهیدی، زندگانی فاطمه زهرا علیهاالسلام / محمّد دشتی، نهج الحیاة فرهنگ سخنان فاطمه علیهاالسلام .
94. عبدالله جوادی آملی، سرچشمه اندیشه، ج 2، ص 106ـ107 / همو، زن در آینه جلال و جمال، ص 142ـ144 / همو، تفسیر موضوعی قرآن مجید، ج 1، ص 37ـ60.
مهم ترین القاب حضرت فاطمه زهراء(سلاماللَّهعليها) که با توجه به احادیث مربوطه به شرح آنها می پردازیم عبارتند از:
انسيه، بتول، تقيه، حبيبه، حُرَّة، حوراء، حوريه، راكعه، رشيده، رضيه، ريحانه، زهره، ساجده، سيده ، شهيده، صابره، صادقه، صدوقه، طيبه، عارفه، عاليه، عزيز، عليمه،عديله،فاضله،فريده،كريمه،كوثر، كوكب،مبشره، محموده، مطهره، معصومه، ملهمه، ممتحنه، منصوره، مهديه، مؤمنه، ناعمه، نقيّه، والهه، وحيده .
القاب حضرت فاطمه زهراء (س) (1)
انسيه
أَنِسَ- أَنَسَ- أَنَسَ- تَأَنَّسَ: صار إنساناً،
إِنْسِي و أَنْسي: البشر أو غير الجن والملاك.
حضرت فاطمهى زهراء(عليهاالسلام) الگوى تمامى انسانها از زن و مرد بوده و هست، زيرا در انسانيت به تمام درجات كمال رسيده بودند، امّا چون نصيبى از بهشت داشت، او را حوراء انسيه مىگويند، يعنى انسانى فرشته صفت.
فاطمه ، انسانى بهشتى
... قال رسولاللَّه (صلى اللَّه عليه و آله و سلم) :
«... ففاطمة حوراء «انسية» فإذا إشتقت إلى الجنة شممت رائحة فاطمة (عليهاالسلام) ،
پيامبر اکرم(صلى اللَّه عليه و آله و سلم) فرمودند: هرگاه مشتاق بهشت مىشوم، فاطمه (عليهاالسلام) را مىبويم. فاطمه (عليهاالسلام) بوى بهشت مىدهد. او فرشتهاى در پوست انسان است.» (1)
فاطمهى زهرا عليهاالسلام فرشتهاى در قالب انسان
عن أسماء بنت عميس قالت:
«قال رسولاللَّه(صلى اللَّه عليه و آله و سلم) و قد كنت شهدت فاطمة (عليهاالسلام) و قد ولدت بعض ولدها فلم أر لها دماً فقال (صلى اللَّه عليه و آله و سلم) : إن فاطمة خلقت حورية في صورة «إنسية.»
اسماء بنت عميس مىگويد: پيامبر اكرم(صلى اللَّه عليه و آله و سلم) فرمودند: من زايمان فاطمه(عليهاالسلام) را در تولد بعضی از فرزندانش ديدهام، او از زايمان، هيچ خونى نديد، زيرا فاطمه(عليهاالسلام) فرشتهاى در صورت انسانهاست.» (2)
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار، ج 43، ص 5، ر 5 از عللالشرايع.
2- بحارالانوار ج 43، ص 7 ر 8 از كشفالغمه.
بتول
بَتَلَ- بَتْلاً: قطعه و أبانه عن غيره،
البَتُول: من إنقطع عن الزواج
در لغت، «اَلْبَتْل» بريدن شىء را معنا مىدهد و «بتول» در لغت، دختر و دوشيزهاى را گويند كه رغبت و حاجت خود را از مردان بريده باشد. كسى كه به خاطر خدا از دنيا بريده است و كسى كه از ازدواج خوددارى مىكند، همچنين به زنى كه خون حيض نبيند، بتول گفته مىشود.
فاطمه زهراء عليهاالسلام هيچگاه خون حيض نمىديد
عن علي(عليه السلام) :
«إنّ النبي(عليه السلام) سئل: ما البتول؟ فإنّا سمعناك يا رسولاللَّه! تقول: إنّ مريم بتول و فاطمة(عليهاالسلام) بتول. فقال(صلى اللَّه عليه و آله و سلم) : البتول التى لم تر حمرة قطّ، أي، لم تحض فإنّ الحيض مكروه في بنات الأنبياء،
اميرالمؤمنين(عليه السلام) فرمودند: از پيامبر اکرم(صلى اللَّه عليه و آله و سلم) سؤال شد: بتول يعنى چه؟ ما از شما شنيدهايم كه مريم و فاطمه، بتول هستند. پيامبر اکرم(صلى اللَّه عليه و آله و سلم) فرمودند: بتول، يعنى زنى كه خون عادت ماهانه نبيند، و هيچگاه حيض نشود، زيرا حيض در دختران پيامبران پسنديده نيست.» (1)
فاطمهى زهرا (عليهاالسلام) هر شب باكره مىگشت
عن النّبي (صلى اللَّه عليه و آله و سلم) :
«سميت فاطمة «بتولاً» لأنّها تبتلت و تقطعت عمّا هو معنا العورات فى كل شهر، و لأنّها ترجع كل ليلة بكراً. و سميت مريم بتول لأنّها ولدت عيسى بكراً،
پيامبر اكرم (صلى اللَّه عليه و آله و سلم) فرمودند: فاطمهى زهرا (عليهاالسلام) بتول ناميده شد، زيرا از آنچه زنان بر آن عادت دارند (حيض شدن در هر ماه) بريده شده بود و ايشان هر شامگاه باكره مىشدند. حضرت مريم نيز بتول ناميده شد، زيرا عيسى (عليه السلام) را در حالى كه باكره بود به دنيا آورد.» (2)
تذكرى لازم:
قانون حاكم بر نظم جهان، قانون علت و معلول است و در فرمايش امام صادق (عليه السلام) آمده است كه خداوند هر عملى را از راه خودش و از طريق سبب مخصوص خودش انجام مىدهد، (3)
و همان گونه كه در بخش پيشين ذكر شد يكى از سنتهاى خداوند متعال، سير تولد يك فرزند است، يعنى قرار گرفتن نطفهى مرد در رحم زن و سپرى شدن مدتى و رشد و نمو و سپس زايمان و تولد آن فرزند. اگر خداوند سنتى را اين چنين به وجود آورد و مدتى از آن گذشت، ما بر آن سنت عادت مىنماييم و قبول نمودن اين سنت در قالبى ديگر كمى دشوار خواهد بود. گرچه در قرآن نيز سنن الهى، غير قابل تبديل و تغيير معرفى مىشود، لكن در همين كتاب آسمانى، مسائلى را مىبينيم كه از مجارى عادى خود صورت نگرفته است. مراد اين نيست كه اين مسائل، بدون علت به وجود آمدهاند، بلكه از راه علل عادى به وجود نيامدهاند. مثلاً قرآن تولد حضرت عيسى را كه بيان مىكند، ايشان را فرزند زنى مىداند كه ازدواج نكرده است و فقط با ارادهى خداوند باردار گرديده است و بنابر روايات، پس از زايمان هنوز حضرت مريم (علیها السلام) باكره بودهاند، لذا او را بتول و عذراء مىنامند. و يا آن كه همسر حضرت زكريا (عليه السلام) در حالى كه عقيم است، باردار مىگردد و حضرت يحيى (عليه السلام) را به دنيا مىآورد. ساره، همسر حضرت ابراهيم(عليه السلام)، پيرزن يائسهاى است كه از تمام عوامل طبيعى براى باردارى مأيوس است، لكن خداوند بر او و همسرش، حضرت ابراهيم (عليه السلام) تفضل كرده و حضرت اسحاق (عليه السلام) را به آنان عطا كرد.
اين امور گرچه خارقالعاده مىباشد، اما حكايت از بىنظمى جهان ندارد، بلكه برهانى روشن بر منظم بودن جهان هستى است. توجه به اين نكته لازم است كه تمام عوامل طبيعى و عادى در طول ارادهى حضرت حق، منشأ اثر مىشوند، يعنى آتش سوزنده است، چون ارادهى خداوند بر اين امر تعلق گرفته است، و اگر ارادهى خداوند بر سوزندگى تعلق نگيرد آن آتش سلام و سرد مىگردد.
از اين رو اگر در جايى عملى تحقق يافت و ارادهى خداوند نبود، بىنظمى وجود خواهد داشت، اما اگر ارادهى خداوند موجود بود، اما برخلاف راه طبيعى، عملى صورت گرفت، مانند: بيرون آمدن شتر از ميان كوه و سنگ در داستان حضرت صالح(عليه السلام)، ديگر بىنظمى نخواهد بود كه عين نظم و قدرت خداوند است.
پس از بيان آنچه گذشت، روشن مىشود كه اگر خلقت زن به نحوى است كه براى توليد مثل، بايد خون حيض ببيند و اين خونريزى رحم را آماده باردارى گرداند، اين تنها راه توليد مثل نيست، بلكه اين راه طبيعى و عادى باردارى و زايمان است و چون ذهن ما با اين سنت الهى مأنوس شده است، خلاف آن را امرى عجيب و غريب از ذهن مىپنداريم. اگر فاطمهى زهرا (عليهاالسلام) ، نه پيش از باردارى و نه حين باردارى و نه پس از باردارى خونى نمىبيند، نه تنها نقص نيست، بلكه نوعى كرامت است. حيض و نفاس نقصى براى زن محسوب نمىشود، بلكه جزئى از خلقت زن است و خداوند انگيزهاى براى ناقص آفريدن موجودى نداشته و هر موجود در جاى خود كامل آفريده شده است، (4)
لكن حيض و نفاس ذاتاً حالتى است كه زنها آن را دوست نمىدارند و بنابر روايات، اين حالت براى دختران انبيا ناپسند است، لذا هيچ يك از دختران پيامبران، خون حيض يا نفاس نمىديدند و اين تفضّلى است كه خداوند به اين زنان نموده است كه آنان را از اين حالت ناپسند به دور داشته است. خداوند هر فايدهاى را كه در اين حالات، براى زن مقرر داشته از راهى ديگر به آنان عنايت مىكند. (5)
پس طهارت حضرت فاطمهى زهرا(عليها السلام) و باكره بودن ايشان در تمامى عمر، نوعى تفضل الهى به شمار مىرود كه خداوند به ايشان ارزانى داشته و در حقيقت نوعى كرامت است.
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار، ج 43، ص 15، ر 13 از عللالشرايع و معانىالاخبار.
2- فاطمه الزهراء بهجة قلب المصطفى، ج 1، ص 158 از احقاقالحق ج 10، ص 25 نقلاً عن العلامة الكشفي الحنفى فى المناقب المرتضوية، ص 119.
3- عن ابىعبداللَّه (عليه السلام) انه قال: «ابَى اللَّه ان يجرى الاشياء الاباسباب فجعل لكل شىء سبباً، و جعل لكل سبب شرحاً، و جعل لكل شرح علماً، و جعل لكل علم باباً ناطقاً. عرفه من عرفه، و جهله من جهله، ذاك رسولاللَّه (صلى اللَّه عليه و آله و سلم) و نحن. الكافى، ج 1، ص 183، ر 7.
4- بنابراين اگر در بعض روايات از ناقصالعقل بودن زن، سخن به ميان آمده است بايد به معناى صحيح خود حمل گردد، زيرا اين سخن با مبانى مسلم كلامى و فلسفى ما در تضاد است.
5- شيعه معتقد است كه هركس در اين دنيا به هر مقدار رنج و سختى در راه خداوند تحمل نمايد خداوند بر خود لازم كرده است بيش از رنج و زحمتى كه بنده تحمل مىكند به او پاداش عنايت فرمايد والا بنابر مبانى كلامى شيعه، اين خدا ظالم در حق بنده خواهد بود، لذا براى كسانى كه زحمت حالت حيض و نفاس را تحمل مىكنند پاداشى وافر در انتظار است.
تقيه
زنى را كه اهل پرهيزكارى و تقوا باشد «تقيه» گويند. آيا كسى از صدّيقهى طاهره (عليهاالسلام) در ميان زنان پرهيزكارتر مىشناسيد؟
فاطمهى زهرا عليهاالسلام الگوى تقوا
زيارة فاطمة (عليهاالسلام) فى الروضة، تقف في الموضع المذكور و تقول.
«السلام على البتولة الطاهرة والصديقة المعصومة والبرة «التقية» سليلة المصطفى و حليلة المرتضى و امالأئمة النجباء. اللهم إنّها خرجت من دنياها مظلومة مغشومة، قد ملئت داء و حسرة و كمداً و غصة تشكو إليك و إلى أبيها ما فعل بها. اللهم إنتقم لها و خذلها بحقها...،
در زيارتنامهى حضرت فاطمهى زهرا (عليهاالسلام) مىخوانيم: درود بر تو اى زن پاكيزه از هر بدى و آلودگى! سلام بر تو اى زن بسيار راستگو، دور از هر گناه،نيكوكار، باتقوا، فرزند مصطفى (پيامبر اكرم)، همسر مرتضى (اميرالمؤمنين) و مادر پيشوايان گرامى و با كرامت. خداوندا! فاطمهى زهرا (عليهاالسلام) در حالى كه مورد ظلم و ستم دشمنان قرار گرفته بود از اين دنيا رفت، لبريز از درد و حسرت و آه و غم و اندوه بود كه شكايت اين قوم را در پيشگاه تو و پدرش نمود. خداوندا! انتقام او را بگير و حق مسلم ايشان را بازگردان.» (1)
«السلام عليك أيّتها «التقية» النقية، دورد بر تو اى زن پاكدامن و با تقوا!» (2)
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار، ج 100، ص 197، ر 15 از مصباحالزائر.
2- بحارالانوار ج 100 ص 199 ر 20 از الاقبال ص 100.
%�-i@��pt; margin-bottom:10.0pt;margin-left:-37.75pt;text-align:justify;line-height:normal'>
16. پاداش بيکران براي فاطمه(ع)
صادق آل محمد(ع) نقل مي کند: رسول خدا (ص)وارد خانه فاطمه (ع)شد؛ در حالي که فاطمه لباس خشني از پشم شتر بر تن داشت، با يک دست، آسياب مي کرد و با دست ديگر، کودکش را شير مي داد. با مشاهده اين وضعيت، اشک از چشمان پيامبر(ص) سرازير شد. فرمود: «دخترم! تلخي دنيا را در برابر شيريني آخرت تحمل کن؛ زيرا خداوند اين آيه را بر من نازل کرده است: به زودي پروردگارت آن قدر به تو عطا خواهد کرد که خشنود شوي(41).»(42)
17. سربلند از امتحان الهي
عبدالله بن مسعود در تفسير اين آيه که مي فرمايد:«امروز آنها را به سبب صبر و استقامتشان پاداش بخشيدم؛ آنها پيروز و رستگارند»(43)، مي گويد: يعني امروز به سبب اينکه علي بن ابي طالب، فاطمه، حسن و حسين(ع) بر طاعت، گرسنگي، فقر، و امتحانات الهي در دنيا صبر پيشه کردند، بهشت را بدانان پاداش دادم و به درستي که آنها رستگار و سربلند از حساب و کتاب الهي هستند.(44)
18. اسوه ايثار و اخلاص
امام حسن و امام حسين(ع) در خردسالي بيمار شدند. رسول الله(ع) همراه جمعي از ياران خويش به عيادت آنها آمدند. سپس به علي(ع) فرمودند: اي اباالحسن! خوب است براي شفاي دو فرزند خويش، نذري کني. از اين رو، علي(ع)، فاطمه(ع) و فضه خادمه، هر سه نذر کردند که در صورت شفاي اين دو کودک، سه روز «روزه » بگيرند...
در پايان داستان ايثار و فداکاري اهل بيت (ع)آمده است که فرشته وحي الهي نازل شد و فرمود: اي محمد! خداوند با چنين خانداني به تو تهنيت مي گويد. سپس، سوره «هل اتي» را بر او خواند.(45)
خداوند در اين سوره، سه صفت آشکار و برجسته اين خانواده را- که فاطمه(ع) نيز يکي از آنان است- متذکر مي شود که عبارت است از :1. وفاي به نذر: «به نذر خود وفا مي کنند و از روزي که شر و عذابش گسترده است، بيمناک اند»(46)؛
2. ايثار:«و غذاي خود را با اينکه به آن علاقه و نياز دارند، به مسکين و يتيم و اسير مي دهند»؛ (47)
3. اخلاص:«ما، شما را فقط به خاطر خدا اطعام مي کنيم و هيچ پاداش و سپاسي از شما نمي خواهيم».(48)
19. برترين زن مسلمان
هنگامي که پيامبر(ص) با مسيحيان نجران درباره مسيحيت و نفي الوهيت حضرت عيسي(ع) گفتگو مي کرد و آنان با وجود استدلال آن حضرت، سخن او را نپذيرفتند، خداوند به پيامبر(ص) خويش دستور داد با آنها «مباهله » کند. آن حضرت در حالي که براي مباهله حضور يافت که حسين (ع)را در آغوش داشت و دست حسن(ع) را گرفته بود و فاطمه (ع)پشت سرش مي آمد و علي هم پشت سر فاطمه(ع) قرار گرفته بود. پيامبر(ص) به اهل بيت خود فرمود:«وقتي دعا کردم، آمين بگوييد».
اما اسقف نجران با ديدن آن چهره هاي پرجاذبه الهي گفت: اگر آنان از خدا بخواهند کوه را از جايش برکند، مي کند، مباهله نکنيد که هلاک مي شويم و بر روي زمين يک نصراني تا روز قيامت باقي نمي ماند.
بنابراين، آنان مباهله نکردند و خواستند بر دين خود باقي بمانند و در نهايت، با آن حضرت توافق کردند که جزيه بپردازند.(49)
اين واقعه زماني بود که خداوند فرمود:«هرگاه بعد از علم و دانشي که ( درباره مسيح) به تو رسيده، ( باز هم) کساني با تو به محاجه و ستيز برخيزند، به آنها بگو: بياييد ما فرزندان خود را دعوت کنيم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنيم، شما هم از نفوس خود؛ آن گاه مباهله کنيم و لعنت خدا بر دروغگويان قرار دهيم.»(50)
ابن عباس در تفسير اين آيه مي گويد: منظور پيامبر(ص) از فرزندان ما، حسن و حسين، مقصود از زنان ما، فاطمه و منظور از نفوس ما، شخص پيامبر(ص) و علي است.(51)
ابوسعيد خدري نيز مي گويد: زماني که اين آيه نازل شد، رسول الله، علي و فاطمه و حسن و حسين (ع)را فراخواند و فرمود:«بارخدايا! اينها اهل من اند.»(52)
درواقع، تعبير «ابنائنا» و «نسائنا» و «انفسنا» درباره اين چهار معصوم، بيانگر برتري و فضيلت آنان بر سايرين است؛ زيرا پيامبر(ص) از ميان همگان، فقط آن چهار نفر را برگزيد.
20. محبت کوثر، مزد رسالت
خداوند خطاب به پيامبر(ص) خويش مي فرمايد:«بگو هيچ پاداشي از شما ( بر رسالتم) درخواست نمي کنم، جز دوست داشتن نزديکان را»(53). اين آيه، مودت و محبت نسبت به نزديکان پيامبر(ص) را به عنوان اجر و مزد رسالت پيغمبر(ص) معرفي مي کند و آن را از امت مسلمان مي خواهد. ابن عباس روايت مي کند: وقتي اين آيه نازل شد، به پيامبر(ص) عرض کردند:«يا رسول الله! آناني که محبت و مودت آنها بر ما واجب شده است، چه کساني اند؟» فرمود:«علي، فاطمه، حسن و حسين(ع)»(54).
پي نوشت ها :
1. «في بيوت اذن الله أن ترفع و يذکر فيها اسمه يسبح له فيها بالغدو و الاصال...»نور/36 و 37.
2. الکشف و البيان(تفسير ثعلبي)، تحقيق: ابومحمد ابن عاشور، بيروت، دار احياء التراث العربي، چ1، 1422ق، ج7، ص 107.
3. «مثل نوره کمشکاة فيها مصباحٌ...»نور/35.
4. مناقب الامام علي بن ابي طالب، ابن مغازلي، بيروت، دارالاضواء، چ3، 1424ق، ص 263، ح361.
5. «کانها کوکبٌ درّي».نور/35.
6. مناقب الامام علي بن ابي طالب، ص 263، ح 361.
7. «إنها لاحدي الکبر نذيراً للبشر».مدثر/ 35 و 36.
8. تفسير نورالثقلين، عبدعلي بن جمعه عروسي حويزي، تحقيق: سيد هاشم رسولي محلاتي، قم، مؤسسه اسماعيليان، چ4، 1412ق، ص 458، ح22.
9. همان.
10. «مرج البحرين يلتقيان بينهما برزخ لا يبغيان». الرحمن/ 19 و 20.
11. ينابيع الموده، سليمان قندوزي، تحقيق: علاء الدين اعلمي، بيروت، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، چ1، 1418ق، ج1، ص 139.
12. الکشف و البيان، ج9، ص 182.
13. مناقب الامام علي بن ابي طالب، ص 277، ح390.
14. «مشرکان مکه، پيامبر(ص) را پس از وفات پسرانش از روي طعنه «ابتر» صدا مي زدند؛ چون فرزند پسري نداشت.»
15. «انا اعطيناک الکوثر فصل لربک وانحر ان شانئک هو الابتر».کوثر/1-3.
16. مجمع البيان في تفسير القرآن، فضل بن حسن طبرسي، بيروت، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، 1415ق، ج10، ص 458-460.
17. برگزيده تفسير نمونه، احمد علي بابايي، تهران، دارالکتب الاسلاميه، چ6، 1379ش، ج5، ص 599-560.
18. «الم تر کيف ضرب الله مثلاً کلمة طيبه کشجرة طيبة اصلها ثابت و فرعها في السماء». ابراهيم/ 24.
19. شواهد التنزيل، حاکم حسکاني، تحقيق: محمد باقر محمودي، بيروت، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، چ1، 1393ق، ج1، ص 311.
20. «انا انزلناه في ليله القدر».قدر/1.
21. تفسير فرات کوفي، تحقيق: محمد الکاظم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1416ق، ص 581 و 582، رقم 747؛ بحارالانوار، تحقيق: محمود درياب، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات، چ1، 1421ق، ج18، ص 52.
22. شواهد التنزيل، ج1، ص 58، ح 89.
23. التفسير للعياشي، تحقيق: قسم الدراسات الاسلاميه مؤسسه البعثه؛ قم، بنياد بعثت، چ1، 1421ق، ج1، ص 159، رقم 212/ 111.
24. «فتلقي ادم من ربه کلمات فتاب عليه انه هو التواب الرحيم»بقره/37.
25. ينابيع الموده، ج1، ص 112؛ الطرائف، سيد بن طاووس، قم، نشر خيام، چ 1371ق، ص 112، ح 166؛ الدرالمنثور، جلال الدين سيوطي، بيروت، دارالفکر، 1414ق، ج1، ص 19.
26. «و من يطع الله و الرسول فاولئک مع الذين انعم الله عليهم من النبيين و الصديقين و الشهداء و الصالحين و حسن اولئک رفيقا». نساء/69.
27. همان.
28. بحارالانوار، ج10، ص 361.
29. «ان کتاب الابرار لفي علييين و ما ادريک ما علييون کتاب مرقوم يشهده المقربون». مطففين/18-21.
30. بحارالانوار، ج10، ص 361.
31.احزاب/ 33.
32. ينابيع الموده، ج1، ص 125.
33. الکشاف، تحقيق: عبدالرزاق المهدي، بيروت، داراحياء التراث العربي، چ2، 1421ق، ج1، ص 396.
34. الکشف و البيان، ج8، ص 42؛ ينابيع الموده، ج1، ص 127؛ شواهد التنزيل، ج1، ص 25، ح 661؛ ذخائر العقبي، مکتبه القدسي، 1356ق، ص 24؛ فرائد السمطين، ابراهيم بن محمد جويني، تحقيق: محمدباقر محمودي، بيروت، مؤسسه المحمودي للطباعه و النشر، چ1، 1400ق، ج2، ص 10، ح356؛ جامع البيان عن تأويل آيات القرآن، محمد بن جرير طبري، تحقيق: صدقي جميل العطار، بيروت، دارالفکر، 1415ق، ج22، ص 9، ح 21727.
35. مناقب الامام علي بن ابي طالب، ص 254، حديث 345؛ الاصابه في تمييز الصحابه، ابن حجر عسقلاني، تحقيق: عادل احمد عبدالموجود، بيروت، دارالکتب العلميه، چ1، 1415ق، ج8، ص 265؛ اسد الغابه، بيروت، دارالفکر، چ1، 1419ق، ج6، ص 225.
36. الصواعق المحرقه، تحقيق، عبدالوهاب عبداللطيف، مکتبة القاهره، چ2، 1385ق، ص 143.
37. «وامر اهلک بالصلاة و اصطبر عليها». طه/132.
38. «الصلاة رحمکم الله «انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت».
39. شواهد التنزيل، ج1، ص 381، ح 526.
40. الکشف و البيان، ج8، ص 42.
41. «و لسوف يعطيک ربک فترضي». ضحي/5.
42. مجمع البيان، ج10، ص 382؛ الکشف و البيان، ج10، ص 225؛ موفق؛ مقتل الحسين خوارزمي، ابن احمد مکي، تحقيق: محمد سماوي، قم، انوارالهدي، چ1، 1418ق، ج1، ص 105، ح34.
43. «اني جزيتهم اليوم بما صبروا انهم هم الفائزون».مؤمنون/ 111.
44. شواهد التنزيل، ج1، ص 408، ح 665.
45. الکشاف، ج4، ص 670 و 671؛ التفسير للعياشي، ج3، ص 163-165؛ الکشف و البيان، ج10، ص 99-101؛ مجمع البيان، ج10، ص 209 و 210؛ شواهد التنزيل، ج2، ص 300-302، ح 1042؛ تذکرة الخواص، ابن جوزي، بيروت، مؤسسه اهل البيت، 1401ق، ص 281-283؛ ينابيع الموده، ج1، ص 108 و 109.
46. «يوفون بالنذر و يخافون يوماً کان شره مستطيراً».انسان/ 7.
47. «و يطعمون الطعام علي حبه مسکينا و يتيما و اسيرا». انسان/ 8.
48. «انما نطعمکم لوجه الله لا نريد منکم جزاءً و لا شکورا». انسان/ 9.
49. ر.ک: الکشاف، ج1، ص 396 و 397؛ الکشف و البيان، ج3، ص 85 و 86.
50. «فمن حاجک فيه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علي الکاذبين». آل عمران/61.
51. مناقب الامام علي بن ابي طالب، ص 264، ح 362؛ شواهد التنزيل، ج1، ص 142، ح 194.
52. «اللهم هؤلاء اهلي»، ذخائر العقبي، احمد بن عبدالله طبري، ص 25.
53. «قل لا اسئلکم عليه اجرا الا المودة في القربي». شوري/ 23.
54. ينابيع المودة، ج1، ص 124؛ الطرائف، ص 112، ح 167؛ الکشف و البيان، ج8، ص 310؛ مجمع البيان، ج9، ص 48؛ مناقب الامام علي بن ابي طالب، ص 258، ح 352؛ فرائد السمطين، ج2، ص 13، ح 359؛ بحارالانوار، ج10، ص 196.
قرآن مجيد که کلام راستين خداست و در نهايت اتقان و درستي قرار دارد، بي هيچ شک و شائبه اي بازگوکننده حقايقي است که ذهن بشري از نيل به بسياري از آنها، عاجز و ناتوان است. فاطمه زهرا(ع) نيز حقيقتي بي مانند دارد که جز در سايه سار قرآن و کلام معصومان نمي توان بدان دست يافت. بدين لحاظ، در اين مجال به بررسي برخي از آيات قرآن و بيان پاره اي از اين حقايق مي پردازيم.
1.خانه فاطمه(ع) جلوه گاه نور هدايت الهي
قرآن کريم، خداوند را نور آسمان ها و زمين مي خواند و تصريح مي کند که او هر فردي را که بخواهد، به نور خويش هدايت مي کند. در ادامه مي فرمايد:«[ اين نور هدايت] در خانه هايي است که خداوند اذن فرموده است رفعت بيابند؛ خانه هايي که نام خدا در آنها ذکر مي شود و مرداني که تجارت و معامله، آنان را از ياد الهي غافل نمي کند و مي ترسند از روزي که در آن، دل ها و چشم ها زير و رو مي شود، صبح و شام در آنها، تسبيح او مي گويند.»(1)
هنگامي که پيامبر خدا (ص)آيات مذکور را تلاوت کرد، يکي از اطرافيان حضرت پرسيد: يا رسول الله! اين خانه ها کدام خانه هايند؟ فرمود:«خانه هاي انبيا». ابوبکر برخاست و گفت: يا رسول الله! آيا خانه فاطمه و علي از مصاديق اين آيه
است؟ پاسخ شنيد:«آري، از برترين مصاديق آن است.»(2)
2. مشکات الهي
قرآن براي تبيين و معرفي نور خداوند، مثالي ذکر مي کند:
«مثل نور خداوند، مثل چراغداني است که درون آن، چراغي گذارده باشند...»(3).
راوي مي گويد: از امام (ع)درباره اين کلام الهي پرسيدم. فرمود:«آن چراغدان، فاطمه(ع) است و آن چراغ، امام حسن (ع)و آن زجاجه (فانوس يا حباب شفاف)، امام حسين (ع)است.»(4) اين بيان در حقيقت اشاره به جايگاه والا و متعالي فاطمه (ع)و فرزندانش در عالم تکوين و هدايت بشر دارد.
3. ستاره فروزان
امام(ع)، ذيل اين آيه قرآن که مي فرمايد:«ستاره اي درخشنده چون مرواريد»(5)، فرمود:«فاطمه ستاره درخشان و فروزاني از ميان جمله زنان عالم است.»(6)
4. انسان بزرگ الهي
امام باقر (ع)درباره آيه «همانا آن از مسائل مهم است(و) هشدار و انذاري است براي همه انسان ها»(7) فرمود:«يعني فاطمه»(8). واژه «کُبَر»جمع«کبري» و تأنيث اکبر است. بنابراين، آيه مذکور چنين معنا مي شود:«فاطمه زهرا(ع) يکي از بزرگان است»(9).
در بياني کوتاه مي توان گفت: اين تفسير، عظمت معنوي آن بانوي بزرگوار اسلام را بازگو مي کند که در اثر آراسته شدن وي به سجايا و کمالات الهي برايش حاصل گشته است.
5. درياي فضيلت
ذيل اين آيه که مي فرمايد:«(خداوند) دو دريا را در کنار يکديگر قرار داد؛ در حالي که با هم تماس دارند. در ميان آن دو، برزخي است که يکي بر ديگري غلبه نمي کند.»(10)، از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمود:«علي و فاطمه، آن دو بحر عميقي اند که هيچ يک را بر ديگري برتري نيست. بين آن دو، واسطه اي است که همان رسول خداست و محصول اين بحر عميق، لؤلؤ و مرجان است که آن دو، حسن و حسين هستند.»(11)
ثعلبي در تفسير خود، از سفيان ثوري نقل مي کند:«مرج البحرين يلتقيان» يعني فاطمه و علي، و منظور از «يخرج منهما اللؤلؤ و المرجان» حسن و حسين و مراد از «بينهما برزخ» رسول خداست.»(12)
ابوسعيد خدري نيز آيات ياد شده را همين سان تبيين و تفسير مي کند.(13)
6. کوثر رسول الله(ص)
حضرت خديجه براي پيامبر(ص) فرزند پسري به دنيا آورده بود که عبدالله نام گرفت، اما پس از مدتي از دنيا رفت. روزي از روزها، يکي از سران مشرکان به نام عاص بن وائل، پيامبر(ص) را هنگام خروج از مسجدالحرام ملاقات کرد و با وي به گفتگو پرداخت. گروهي از سران قريش که اين گفتگو را ديده بودند، به محض ورود عاص بن وائل به مسجد از او پرسيدند: با چه کسي گفتگو مي کردي؟ گفت: با آن «ابتر»(14)! خداوند در حمايت از پيامبر(ص) خويش، سوره کوثر را نازل کرد و فرمود:«( اي پيامبر(ص))! ما به تو کوثر( خير و برکت فراوان) عطا کرديم. پس براي پروردگارت نماز بخوان و قرباني کن و بدان که دشمن تو قطعاً بريده نسل و دم بريده خواهد بود.»(15)
مفسران کلام الهي، «کوثر» را خير و برکت بسيار معنا کرده و گفته اند:«مقصود از آن، فراواني نسل و ذريه پيامبر(ص) است و اين معنا از طريق فرزندان فاطمه (ع)محقق شده است؛ به گونه اي که عدد ذريه او از شمارش خارج است و اين روند تا روز قيامت تداوم دارد.»(16).
بسياري از بزرگان علماي شيعه، وجود مبارک فاطمه زهرا(ع) را روشن ترين مصداق کوثر قلمداد کرده اند؛ زيرا شأن نزول آيه، بيانگر اين است که بت پرستان مکه، پيامبر(ص) را متهم به مقطوع النسل بودن مي کردند و قرآن ضمن نفي گفتار آنان، به پيامبر(ص) مي فرمايد:«ما به تو کوثر عطا کرديم.» از اين تعبير چنين برداشت مي شود که اين خير کثير(کوثر)، همان فاطمه زهرا (ع)است.(17)
7. شاخه اي از شجره الهي
خداي متعال کلمه طيبه را به شجره طيبه اي مانند مي کند و مي فرمايد:«آيا نديدي که خداوند چه سان مثل زده؟ کلمه طيبه( سخن و ايمان پاک) همانند درختي پاک است که ريشه اش ثابت و شاخه اش در آسمان است.»(18)
يکي از ياران امام باقر(ع) نقل مي کند: خدمت آن حضرت رسيدم و درباره آيه ياد شده پرسيدم. حضرت (ع)پاسخ داد:
«آن درخت(شجره طيبه)، محمد مصطفي (ص)است. تنه آن درخت، اميرمؤمنان علي(ع)، ميوه آن، امام حسن و امام حسين(ع)، شاخه اصلي آن فاطمه(ع) است و شاخه هاي کوچک آن، ائمه اطهار از فرزندان فاطمه(ع)، و برگ هاي اين درخت، شيعيان و دوستداران ما اهل بيت اند.»(19)
8. حقيقت شب قدر
امام صادق(ع) درباره آيات نخستين سوره قدر(20) فرمود:«ليله( مقصود حقيقي از آن شب)، فاطمه است و قدر، خداوند است. بنابراين هرکس فاطمه را آن سان که حق معرفت اوست، بشناسد، شب قدر را درک کرده است و حقيقت اين است که فاطمه (ع)فاطمه ناميده شد، چون خلايق از شناختش ناتوان گشتند.(21)
9. فاطمه(ع)، صراط مستقيم الهي
حداقل ده مرتبه در نمازهاي شبانه روز، از خداي بزرگ مي خواهيم که ما را به «صراط مستقيم» هدايت و راهنمايي کند. پيامبر(ص) عظيم الشأن اسلام در تفسير صراط مستقيم مي فرمايد:«همانا خداوند، علي(ع)، و همسرش و فرزندانش را حجت خويش بر خلق خود قرار داده است و آنها دروازه هاي علم در امت من اند. هرکه به سوي آنان رهنمون شود، به صراط مستقيم هدايت گشته است.»(22)
10. ايمان به فاطمه(ع)، شرط هدايت
امام باقر(ع) در تفسير آيه 136 و 137 سوره بقره مي فرمايد:«از آيه «آمنا بالله و ما انزل الينا»، علي، حسن، حسين و فاطمه اراده گشته و اين حکم، بر امامان پس از ايشان نيز جاري است» و نيز فرمود:«فان آمنوا»يعني: مردم. «بمثل ما آمنتم به» يعني: به علي، فاطمه، حسن، حسين (ع)و ائمه پس از آنان. «فقد اهتدوا و ان تولوا فانما هم في شقاق»(23).
11. پذيرش توبه با توسل به فاطمه(ع)
قرآن کريم مي فرمايد: وقتي حضرت آدم (ع)و همسرش حوا (ع)به رغم نهي الهي، از ميوه درخت ممنوعه تناول کردند، به سبب تخلف از دستور الهي از بهشت اخراج شدند و به زمين هبوط کردند. «سپس آدم از سوي پروردگارش کلماتي دريافت کرد( و با آن کلمات توبه کرد) و به درستي که خداوند، توبه پذير و مهربان است.»(24)
ابن عباس مي گويد: از رسول خدا (ص)درباره کلماتي که حضرت آدم از پروردگار خويش دريافت کرد و با آن کلمات توبه کرد، پرسيدم. فرمود:
«از خدا خواست که به حق محمد، علي، فاطمه، حسن و حسين(ع) توبه اش را بپذيرد. خداوند نيز پذيرفت.»(25)
12. صالح درگاه الهي
قرآن کساني را که فرمان بردار خدا و رسول وي اند، به هم نشيني با آناني وعده مي دهد که از نعمت هاي بي پايان و ابدي الهي بهره مندند.(26) انس بن مالک مي گويد: يک روز صبح، پس از آنکه نماز صبح را با پيامبر(ص) به جاي آورديم، به آن حضرت عرض کردم: يا رسول الله! آيا اين سخن خداي را برايمان تفسير مي کني که مي فرمايد:«و کسي که خدا و پيامبر(ص) را اطاعت کند، ( در روز رستاخيز) هم نشين کساني خواهد بود که خدا، نعمت خود را بر آنان تمام کرده، از پيامبران و صديقان و شهدا و صالحان، و آنها رفيقان خوبي اند.»(27) فرمود: مقصود از «پيامبران» منم. منظور از «صديقان» برادرم علي (ع)است. مقصود از «شهدا» عمويم حمزه است و مقصود از «صالحان» نيز دخترم فاطمه(ع) و دو فرزندش ( حسن و حسين(ع)) اند.(28)
13. مقرب الهي و ناظر اعمال نيکان
خداي متعال در کتاب آسماني خويش هنگام خبردادن از مواهب عظيم و نعمت هاي روح پرور بهشت براي نيکوکاران مي فرمايد:«نامه اعمال ابرار و نيکان در عليين است و تو چه مي داني که عليين چيست؟! نامه اي است رقم خورده و سرنوشتي است قطعي که مقربان( خاصان و برگزيدگان درگاه الهي) شاهد آن اند.»(29)
امام باقر(ع) در تفسير اين کلام الهي مي فرمايد: منظور از آن «مقربان» پيامبرخدا(ص)، علي، فاطمه، امام حسن و امام حسين(ع) است.(30)
بنابراين فاطمه (ع)يکي از مقربان و خاصان درگاه الهي است و شاهد و ناظر بر نامه اعمال نيکان در روز رستاخيز خواهد بود.
14. فاطمه(ع)، مبرا از هر ناپاکي
آيه تطهير در خانه ام سلمه بر پيامبر(ص) فرستاده شد:«خداوند مي خواهد که پليدي و گناه را از شما اهل بيت دور کند و شما را کاملاً پاک سازد»(31). علت نزول آن نيز چنين است که پيامبر(ص) خدا اميرمؤمنان علي، فاطمه، امام حسن و امام حسين (ع)را فراخواند. عبايي را روي آنها کشيد و وقتي هر پنج نفر زير عبا قرار گرفتند، فرمود:«بار خدايا! اينان اهل بيت من اند. پس آلودگي و ناپاکي را از ايشان دور ساز و پاک و پاکيزه بگردانشان».(32)
زمخشري مي نويسد: رسول خدا(ص) عباي پشمينه سياه رنگي بر دوش داشت. وقتي امام حسن(ع) به محضرش شرفياب شد، پيامبر(ص) وي را به زير عباي خود فراخواند. پس از مدتي امام حسين (ع)آمد، او را نيز بدانجا فراخواند. پس از وي فاطمه(ع) و سپس اميرمؤمنان (ع)آمد و به زير عباي رسول الله (ص)رفتند. پس از آن، پيامبر(ص) فرمود:«انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت...»(33)
ابوسعيد خدري تصريح مي کند: اين آيه در شأن پيامبر(ص) خدا، علي، فاطمه، امام حسن و امام حسين (ع)نازل شده است.(34) ام سلمه نيز بدين مطلب تصريح دارد.(35) ابن حجر هيثمي نيز اذعان مي کند که اکثر مفسران بر اين عقيده اند که آيه تطهير در شأن علي، فاطمه و حسن و حسين (ع)نازل شده است.(36)
15. فاطمه(ع)، بهترين الگو
خداوند به پيامبر(ص) خويش مي فرمايد:«خانواده ات را به نماز فرمان بده و بر آن پايدار باش.»(37) در اين زمينه مي نويسند: از زماني که اين آيه نازل شد، پيامبر(ص) خدا پيوسته، هنگام نماز، بر در خانه علي و فاطمه(ع) حاضر مي شد و مي فرمود:«خداوند، شما را رحمت کند؛ هنگام نماز است. به درستي جز اين نيست که خداوند مي خواهد پليدي و ناپاکي را از شما اهل بيت دور کند.(38)»(39).
پيامبرخدا (ص)با عبارات «خداوند مي خواهد پليدي را از شما اهل بيت دور کند»، به همگان فهماند که آيه تطهير، در شأن اهل بيت است و
علت دعوت به نماز، بي تفاوتي علي و فاطمه (ع)به عبادت نيست، بلکه از باب الگودهي به مسلمانان است و آن دو بزرگوار، مبرا از هر قصور و تقصيري در اجراي دستورهاي الهي اند. برخي از اصحاب در اين رابطه نقل مي کنند: پيامبر(ص) نه ماه پي در پي اين کار را انجام داد.(40)
16. پاداش بيکران براي فاطمه(ع)
صادق آل محمد(ع) نقل مي کند: رسول خدا (ص)وارد خانه فاطمه (ع)شد؛ در حالي که فاطمه لباس خشني از پشم شتر بر تن داشت، با يک دست، آسياب مي کرد و با دست ديگر، کودکش را شير مي داد. با مشاهده اين وضعيت، اشک از چشمان پيامبر(ص) سرازير شد. فرمود: «دخترم! تلخي دنيا را در برابر شيريني آخرت تحمل کن؛ زيرا خداوند اين آيه را بر من نازل کرده است: به زودي پروردگارت آن قدر به تو عطا خواهد کرد که خشنود شوي(41).»(42)
17. سربلند از امتحان الهي
عبدالله بن مسعود در تفسير اين آيه که مي فرمايد:«امروز آنها را به سبب صبر و استقامتشان پاداش بخشيدم؛ آنها پيروز و رستگارند»(43)، مي گويد: يعني امروز به سبب اينکه علي بن ابي طالب، فاطمه، حسن و حسين(ع) بر طاعت، گرسنگي، فقر، و امتحانات الهي در دنيا صبر پيشه کردند، بهشت را بدانان پاداش دادم و به درستي که آنها رستگار و سربلند از حساب و کتاب الهي هستند.(44)
18. اسوه ايثار و اخلاص
امام حسن و امام حسين(ع) در خردسالي بيمار شدند. رسول الله(ع) همراه جمعي از ياران خويش به عيادت آنها آمدند. سپس به علي(ع) فرمودند: اي اباالحسن! خوب است براي شفاي دو فرزند خويش، نذري کني. از اين رو، علي(ع)، فاطمه(ع) و فضه خادمه، هر سه نذر کردند که در صورت شفاي اين دو کودک، سه روز «روزه » بگيرند...
در پايان داستان ايثار و فداکاري اهل بيت (ع)آمده است که فرشته وحي الهي نازل شد و فرمود: اي محمد! خداوند با چنين خانداني به تو تهنيت مي گويد. سپس، سوره «هل اتي» را بر او خواند.(45)
خداوند در اين سوره، سه صفت آشکار و برجسته اين خانواده را- که فاطمه(ع) نيز يکي از آنان است- متذکر مي شود که عبارت است از :1. وفاي به نذر: «به نذر خود وفا مي کنند و از روزي که شر و عذابش گسترده است، بيمناک اند»(46)؛
2. ايثار:«و غذاي خود را با اينکه به آن علاقه و نياز دارند، به مسکين و يتيم و اسير مي دهند»؛ (47)
3. اخلاص:«ما، شما را فقط به خاطر خدا اطعام مي کنيم و هيچ پاداش و سپاسي از شما نمي خواهيم».(48)
19. برترين زن مسلمان
هنگامي که پيامبر(ص) با مسيحيان نجران درباره مسيحيت و نفي الوهيت حضرت عيسي(ع) گفتگو مي کرد و آنان با وجود استدلال آن حضرت، سخن او را نپذيرفتند، خداوند به پيامبر(ص) خويش دستور داد با آنها «مباهله » کند. آن حضرت در حالي که براي مباهله حضور يافت که حسين (ع)را در آغوش داشت و دست حسن(ع) را گرفته بود و فاطمه (ع)پشت سرش مي آمد و علي هم پشت سر فاطمه(ع) قرار گرفته بود. پيامبر(ص) به اهل بيت خود فرمود:«وقتي دعا کردم، آمين بگوييد».
اما اسقف نجران با ديدن آن چهره هاي پرجاذبه الهي گفت: اگر آنان از خدا بخواهند کوه را از جايش برکند، مي کند، مباهله نکنيد که هلاک مي شويم و بر روي زمين يک نصراني تا روز قيامت باقي نمي ماند.
بنابراين، آنان مباهله نکردند و خواستند بر دين خود باقي بمانند و در نهايت، با آن حضرت توافق کردند که جزيه بپردازند.(49)
اين واقعه زماني بود که خداوند فرمود:«هرگاه بعد از علم و دانشي که ( درباره مسيح) به تو رسيده، ( باز هم) کساني با تو به محاجه و ستيز برخيزند، به آنها بگو: بياييد ما فرزندان خود را دعوت کنيم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنيم، شما هم از نفوس خود؛ آن گاه مباهله کنيم و لعنت خدا بر دروغگويان قرار دهيم.»(50)
ابن عباس در تفسير اين آيه مي گويد: منظور پيامبر(ص) از فرزندان ما، حسن و حسين، مقصود از زنان ما، فاطمه و منظور از نفوس ما، شخص پيامبر(ص) و علي است.(51)
ابوسعيد خدري نيز مي گويد: زماني که اين آيه نازل شد، رسول الله، علي و فاطمه و حسن و حسين (ع)را فراخواند و فرمود:«بارخدايا! اينها اهل من اند.»(52)
درواقع، تعبير «ابنائنا» و «نسائنا» و «انفسنا» درباره اين چهار معصوم، بيانگر برتري و فضيلت آنان بر سايرين است؛ زيرا پيامبر(ص) از ميان همگان، فقط آن چهار نفر را برگزيد.
20. محبت کوثر، مزد رسالت
خداوند خطاب به پيامبر(ص) خويش مي فرمايد:«بگو هيچ پاداشي از شما ( بر رسالتم) درخواست نمي کنم، جز دوست داشتن نزديکان را»(53). اين آيه، مودت و محبت نسبت به نزديکان پيامبر(ص) را به عنوان اجر و مزد رسالت پيغمبر(ص) معرفي مي کند و آن را از امت مسلمان مي خواهد. ابن عباس روايت مي کند: وقتي اين آيه نازل شد، به پيامبر(ص) عرض کردند:«يا رسول الله! آناني که محبت و مودت آنها بر ما واجب شده است، چه کساني اند؟» فرمود:«علي، فاطمه، حسن و حسين(ع)»(54).
پي نوشت ها :
1. «في بيوت اذن الله أن ترفع و يذکر فيها اسمه يسبح له فيها بالغدو و الاصال...»نور/36 و 37.
2. الکشف و البيان(تفسير ثعلبي)، تحقيق: ابومحمد ابن عاشور، بيروت، دار احياء التراث العربي، چ1، 1422ق، ج7، ص 107.
3. «مثل نوره کمشکاة فيها مصباحٌ...»نور/35.
4. مناقب الامام علي بن ابي طالب، ابن مغازلي، بيروت، دارالاضواء، چ3، 1424ق، ص 263، ح361.
5. «کانها کوکبٌ درّي».نور/35.
6. مناقب الامام علي بن ابي طالب، ص 263، ح 361.
7. «إنها لاحدي الکبر نذيراً للبشر».مدثر/ 35 و 36.
8. تفسير نورالثقلين، عبدعلي بن جمعه عروسي حويزي، تحقيق: سيد هاشم رسولي محلاتي، قم، مؤسسه اسماعيليان، چ4، 1412ق، ص 458، ح22.
9. همان.
10. «مرج البحرين يلتقيان بينهما برزخ لا يبغيان». الرحمن/ 19 و 20.
11. ينابيع الموده، سليمان قندوزي، تحقيق: علاء الدين اعلمي، بيروت، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، چ1، 1418ق، ج1، ص 139.
12. الکشف و البيان، ج9، ص 182.
13. مناقب الامام علي بن ابي طالب، ص 277، ح390.
14. «مشرکان مکه، پيامبر(ص) را پس از وفات پسرانش از روي طعنه «ابتر» صدا مي زدند؛ چون فرزند پسري نداشت.»
15. «انا اعطيناک الکوثر فصل لربک وانحر ان شانئک هو الابتر».کوثر/1-3.
16. مجمع البيان في تفسير القرآن، فضل بن حسن طبرسي، بيروت، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، 1415ق، ج10، ص 458-460.
17. برگزيده تفسير نمونه، احمد علي بابايي، تهران، دارالکتب الاسلاميه، چ6، 1379ش، ج5، ص 599-560.
18. «الم تر کيف ضرب الله مثلاً کلمة طيبه کشجرة طيبة اصلها ثابت و فرعها في السماء». ابراهيم/ 24.
19. شواهد التنزيل، حاکم حسکاني، تحقيق: محمد باقر محمودي، بيروت، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، چ1، 1393ق، ج1، ص 311.
20. «انا انزلناه في ليله القدر».قدر/1.
21. تفسير فرات کوفي، تحقيق: محمد الکاظم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1416ق، ص 581 و 582، رقم 747؛ بحارالانوار، تحقيق: محمود درياب، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات، چ1، 1421ق، ج18، ص 52.
22. شواهد التنزيل، ج1، ص 58، ح 89.
23. التفسير للعياشي، تحقيق: قسم الدراسات الاسلاميه مؤسسه البعثه؛ قم، بنياد بعثت، چ1، 1421ق، ج1، ص 159، رقم 212/ 111.
24. «فتلقي ادم من ربه کلمات فتاب عليه انه هو التواب الرحيم»بقره/37.
25. ينابيع الموده، ج1، ص 112؛ الطرائف، سيد بن طاووس، قم، نشر خيام، چ 1371ق، ص 112، ح 166؛ الدرالمنثور، جلال الدين سيوطي، بيروت، دارالفکر، 1414ق، ج1، ص 19.
26. «و من يطع الله و الرسول فاولئک مع الذين انعم الله عليهم من النبيين و الصديقين و الشهداء و الصالحين و حسن اولئک رفيقا». نساء/69.
27. همان.
28. بحارالانوار، ج10، ص 361.
29. «ان کتاب الابرار لفي علييين و ما ادريک ما علييون کتاب مرقوم يشهده المقربون». مطففين/18-21.
30. بحارالانوار، ج10، ص 361.
31.احزاب/ 33.
32. ينابيع الموده، ج1، ص 125.
33. الکشاف، تحقيق: عبدالرزاق المهدي، بيروت، داراحياء التراث العربي، چ2، 1421ق، ج1، ص 396.
34. الکشف و البيان، ج8، ص 42؛ ينابيع الموده، ج1، ص 127؛ شواهد التنزيل، ج1، ص 25، ح 661؛ ذخائر العقبي، مکتبه القدسي، 1356ق، ص 24؛ فرائد السمطين، ابراهيم بن محمد جويني، تحقيق: محمدباقر محمودي، بيروت، مؤسسه المحمودي للطباعه و النشر، چ1، 1400ق، ج2، ص 10، ح356؛ جامع البيان عن تأويل آيات القرآن، محمد بن جرير طبري، تحقيق: صدقي جميل العطار، بيروت، دارالفکر، 1415ق، ج22، ص 9، ح 21727.
35. مناقب الامام علي بن ابي طالب، ص 254، حديث 345؛ الاصابه في تمييز الصحابه، ابن حجر عسقلاني، تحقيق: عادل احمد عبدالموجود، بيروت، دارالکتب العلميه، چ1، 1415ق، ج8، ص 265؛ اسد الغابه، بيروت، دارالفکر، چ1، 1419ق، ج6، ص 225.
36. الصواعق المحرقه، تحقيق، عبدالوهاب عبداللطيف، مکتبة القاهره، چ2، 1385ق، ص 143.
37. «وامر اهلک بالصلاة و اصطبر عليها». طه/132.
38. «الصلاة رحمکم الله «انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت».
39. شواهد التنزيل، ج1، ص 381، ح 526.
40. الکشف و البيان، ج8، ص 42.
41. «و لسوف يعطيک ربک فترضي». ضحي/5.
42. مجمع البيان، ج10، ص 382؛ الکشف و البيان، ج10، ص 225؛ موفق؛ مقتل الحسين خوارزمي، ابن احمد مکي، تحقيق: محمد سماوي، قم، انوارالهدي، چ1، 1418ق، ج1، ص 105، ح34.
43. «اني جزيتهم اليوم بما صبروا انهم هم الفائزون».مؤمنون/ 111.
44. شواهد التنزيل، ج1، ص 408، ح 665.
45. الکشاف، ج4، ص 670 و 671؛ التفسير للعياشي، ج3، ص 163-165؛ الکشف و البيان، ج10، ص 99-101؛ مجمع البيان، ج10، ص 209 و 210؛ شواهد التنزيل، ج2، ص 300-302، ح 1042؛ تذکرة الخواص، ابن جوزي، بيروت، مؤسسه اهل البيت، 1401ق، ص 281-283؛ ينابيع الموده، ج1، ص 108 و 109.
46. «يوفون بالنذر و يخافون يوماً کان شره مستطيراً».انسان/ 7.
47. «و يطعمون الطعام علي حبه مسکينا و يتيما و اسيرا». انسان/ 8.
48. «انما نطعمکم لوجه الله لا نريد منکم جزاءً و لا شکورا». انسان/ 9.
49. ر.ک: الکشاف، ج1، ص 396 و 397؛ الکشف و البيان، ج3، ص 85 و 86.
50. «فمن حاجک فيه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علي الکاذبين». آل عمران/61.
51. مناقب الامام علي بن ابي طالب، ص 264، ح 362؛ شواهد التنزيل، ج1، ص 142، ح 194.
52. «اللهم هؤلاء اهلي»، ذخائر العقبي، احمد بن عبدالله طبري، ص 25.
53. «قل لا اسئلکم عليه اجرا الا المودة في القربي». شوري/ 23.
54. ينابيع المودة، ج1، ص 124؛ الطرائف، ص 112، ح 167؛ الکشف و البيان، ج8، ص 310؛ مجمع البيان، ج9، ص 48؛ مناقب الامام علي بن ابي طالب، ص 258، ح 352؛ فرائد السمطين، ج2، ص 13، ح 359؛ بحارالانوار، ج10، ص 196.
در جایی كه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام را به عنوان الگوی خویش مطرح میفرماید، تكلیف امثال ما در لزوم الگوگیری از آن وجود نورانی مشخص است.
از این رو ابتدا باید ملاحظه كرد این اولین و تنهاترین مدافع ولایت و امامت دارای چه منزلتی است و سیرهی عملی آن بزرگوار در مواجهه با حوادث روزگار و مسائل زندگی چه بوده است؛ تا بتوان از آن حضرت در زندگی فردی و اجتماعی خود الگو گرفت.
فتنه و فتنه گران از منظر امام خمینی (ره)
اصل اساسی تمام فتنهها
فرزندم! از خودخواهی و خودبینی به درآی كه این ارث شیطان است كه به واسطه خودبینی و خودخواهی از امر خدای تعالی به خضوع برای ولی و صفی او- جلّ و علا- سر باز زد و بدان كه تمام گرفتاریهای بنیآدم از این ارث شیطانی است كه اصل اصول فتنه است؛ و شاید آیه شریفه وَ قاتِلُوهُمْ حَتّی لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ یكُونَ الدِّینُ لِلَّه، در بعض مراحل آن، اشاره به جهاد اكبر و مقاتله با ریشه فتنه كه شیطان بزرگ و جنود آن كه در تمام اعماق قلوب انسانها شاخه و ریشه دارد، باشد و هركس برای رفع فتنه از درون و برون خویش باید مجاهده نماید و این جهاد است كه اگر به پیروزی رسید، همه چیز و همه كس اصلاح میشود.1
حیله شیطانی فتنه گران
فرصتطلبان از سویی و مفسدهجویان از سوی دیگر میخواهند وانمود كنند كه نهضت از پشتیبانی عظیم ملّت- پس از پیروزی- برخوردار نیست؛ و با این حیله شیطانی، مردم ناآگاه را به تردید بكشانند و به خیال خام خود از آب گلآلود، ماهی بگیرند؛ لهذا برای اثبات وحدت ملّی و ابطال باطل و احقاق حق و خاتمه دادن به دروغپردازیها و فتنه انگیزیهای مخالفین با اسلام و نهضت مقدس اسلامی، مقتضی است روز سهشنبه 26 تیر ماه 58 عموم اقشاری كه به اسلام و قرآن مجید و جمهوری اسلامی و استقلال كشور علاقه دارند، در راهپیمایی شركت كنند تا حساب گروههایی كه برخلاف مسیر انقلاب اسلامی هستند، روشن شود. در حقیقت این مانور اسلامی ملی، عرضه جنود حق و حزب اللَّه است در مقابل جنود شیطانی. از خداوند متعال عظمت اسلام و ملت را خواهانم.2
ائتلاف برای آشوب؟
این آقایانی كه با هم ائتلاف كردند، این آقایانی كه با این منافقین ائتلاف كردند، ائتلاف كردند كه مملكت ما را به هم بزنند، ائتلاف كردند كه آشوب به پاكنند؛ شمایی كه ائتلاف كردید، برای چه ائتلاف كردید؟ آقایان میگویند كه این بازی قبول نیست، از سر! دیروز من گفتم این را كه خوب، این را ملّت تعیین نكرده یا كرده؟ اگر ملت تعیین نكرده. خوب، ببینید كی تعیین كرده؟ از كجا آمدند و رأی دادند؟ آرا زیاد. قانون اساسی را [كه] آن قدر زیاد رأی دادند، آن طرفش، همین منافقین و اینها، رأی ندادند. همین مؤتلفین. همینها. البته نه آن جناح متدینشان. همه این چیزهایی كه پیدا شده است، از آرا همین مردم است. خوب، شما هی میگویید مردم را ما قبول داریم، مردم را قبول داریم. خوب، بسیار خوب، كی هست كه این مردم را قبول ندارد! این مردم تعیین كردند. خوب، قبول دارید، اگر میگویید میزان رأی مردم است؛ خوب، رأی مردم. حالا ائتلاف كردید كه به ضد رأی مردم عمل كنید؟ ائتلاف كردید كه مجلس شورای اسلامی را كنار بگذارید؟ ائتلاف كردید كه قوه قضائیه را كنار بگذارید؟ ائتلاف كردید دولت را كنار بگذارید؟ این ائتلاف برای چیست؟ این چه ائتلافی است؟3
فقط همین یک تکلیف مانده؟
آقایان تمام تكلیفها را به جا آوردند و عمل كردند، فقط یك تكلیف مانده و آن جمهوری اسلامی را به هم زدن؟! تمام تكلیفهایی كه بر ما و شما متوجه است، چه از قشر نویسندگان و روشنفكران و جبههها و نهضتها و سایرین، تمام تكالیف فقط منحصر به این شده است كه این جمهوری اسلامی را در خارج از كشور طور دیگری كه هست نمایش بدهید و مردم را دعوت كنید كه بر خلاف جمهوری اسلامی شورش كنند؟! دیگر همه چیز درست شده است، فقط این یكی مانده؟! در وقتی كه سرتاسر ایران آشوبگران مشغول آشوب هستند، منافقان مشغول فعالیت هستند و ابتلا به جنگ با قدرتهای بزرگ داریم و مملكت ما آنجا مبتلا به جنگ است و در داخل مبتلا به این دستجات مختلفی است كه به بهانه اسم شماها در خیابانها میریزند و جوانان ما را زخمی میكنند و گاهی هم میكشند، اینها نهی از منكر نمیخواهد؟ اینها را دعوت به شورش میكنید، این امر به منكر نیست؟ این امر به فساد نیست؟4
حیلهها را نقش بر آب کنید
ضمن تشكر از همه شما باید عرض كنم بیدار باشید، توجه داشته باشید! نقشههای محیلانه اینها را نقش بر آب كنید. نگذارید این فتنهگرها در بین مردم بیفتند و صفوف ما را متفرق كنند. صف واحد باشید: صَفاً كَأَنَّهُم بُنیانٌ مَرصُوصٌ [سوره صف، آیه4] این سد عظیمی كه آن سد عظیم را شكست، حفظ كنید. این قطرههایی كه به صورت سیل بنیانكن درآمد، این واحدهایی كه همچون سیل عظیمی تمام موانع را از سر راه برداشت، حفظ كنید. با این سیل عظیم به پیش بروید و همه بنیانهای ظلم و ستم را منهدم كنید. این دستهای خائن را قطع كنید. ...اینها از اسلام میترسند. اینها قدرت اسلام را لمس كردند؛ فهمیدند كه اسلام چیست؛ فهمیدند در مقابل اسلام، ابرقدرتها نمیتوانند بایستند. نمیخواهند این نهضت به آخر برسد، ولی باید شیاطین بدانند، تفرقهاندازها بدانند كه غلط فكر كردهاند! باید این ابلیسها و این شیاطین بدانند كه همچو قدرتی برای آنها نیست. آن قدرتی كه آن سد بزرگ را شكست، این قطرههای ضعیف را خواهد شكست.5
به اسلام برگردید
من باز به همه این آقایانی كه میخواهند نطق كنند و اعلامیه بدهند و نمیدانم نامه سرگشاده بفرستند و از این مزخرفات، به همه اینها اعلام میكنم كه برگردید به اسلام، برگردید به قانون، برگردید به قرآن كریم، بهانه درست نكنید كه اسباب این بشود كه شما همه به انزوا كشیده بشوید. من به بسیاری از شما علاقه دارم و میل دارم كه همه به قانون عمل كنند و همه درجای خود باشند وچنانچه اینطور نباشد، مسئله طور دیگر خواهد شد.6
هوای نفس نمیگذارد
شمایی كه امروز هستید در مجلس و در صحنه، شما هم این نصیحت عاجزانه من را قبول كنید و یك پا روی نفسانیت بگذارید و این گروههایی كه ایران را میخواهند به تباهی بكشند، قیام مسلحانه بر ضد اسلام كردند، اینها را از خود برانید و از آنها تبرّی كنید و آنهایی كه اسلام را برای حالا دیگر صحیح نمیدانند، آنها را هم از خودتان برانید و از آنها تبرّی كنید. جای توبه باز است. بزرگترین گناه این است كه انسان طرفداری بكند از كسانی كه به ضد اسلام قیام كردهاند یا به ضد اسلام اعلامیه میدهند. من خیر شما را میخواهم. من حق خودم را بخشیدم به شما. هرچه بد گفتید بخشیدم. لكن خیر شما را میخواهم كه از این خطاها كه تاكنون شده است دست بردارید و با ملت حسابتان را یكی كنید و با این گروههای مختلفی كه میخواهند از حیثیت شما برای خودشان كسب وجاهت كنند و هرچه آنها كسب وجاهت كنند، شما وجاهتتان را از دست میدهید. از اینها ببرید و به اسلام، به همان چیزی كه عقیده به آن دارید- لكن هوای نفس نمیگذارد- برگردید.7
نصیحت به بنی صدر
من الآن هم نصیحت میكنم آقای بنی صدر را به اینكه نبادا در دام این گرگهایی كه در خارج كشور نشستند و كمین كردند بیفتید و این آبرویی كه از دست دادید، بدتر بشود. من علاقه دارم كه تو بیشتر از این خودت را تباه نكنی. من علاقه دارم كه همه اشخاصی كه در این مملكت زندگی میكنند، یك زندگی انسانی- الهی باشد. نبادا یك وقت در دام اشخاصی بیفتی كه این ملت آنها را سر تا پا شناخته است؛ و آنها از تو پشتیبانی كنند و تو هم در دام آنها بیفتی؛ كه هم دنیا به باد رفته است تا آخر و هم آخرت.8
فهمیدیم شما فتنهگر هستید
ما تاكنون برای اینكه به مردم عالَم بفهمانیم و بفهمند مردم كه ما با چه اشخاصی مقابله داریم، ما آزادی دادیم به آنها، آزادی مطلق كه در ظرف این چند ماه قریب دویست حزب و گروه و مطبوعات زیاد و مجلات و روزنامهها منتشر شد! و هیچكس جلوگیری نكرد. در عین حالی كه به همه مقدسات ما توهین كردید، در عین حالی كه با حكومت آنطور رفتار كردید و با اسلام آنطور رفتار كردید در مطبوعاتتان، معذلك به شما تعرض نشد. تا آنكه فتنه را دیدیم و فهمیدیم شما فتنهگر هستید، شما منافقینی هستید كه میخواهید فتنه بكنید، منافقینی هستید كه توطئه كردید بر ضداسلام، توطئه كردید بر ضد كشور، توطئه كردید بر ضد ملت؛ شما اشخاصی هستید كه با سرحَدَّات و با خارج روابط دارید- رفت و آمد شما [تحت] كنترل است. اطلاع به ما دادند كه رفت و آمد دارید شما با اشخاصی كه در رژیم سابق بودند؛ با اشخاصی كه میخواهند مملكت ما باز به حال اول برگردد. بعد از اینكه توطئه شما ثابت شد و مردم فهمیدند شما چه اشخاصی هستید، دیگر نمیتوانیم اجازه بدهیم آزادانه هر كاری میخواهید بكنید، شما را سركوب خواهیم كرد!.9
همان طور که با محمدرضا عمل شد
شما هوشیار باشید كه مبادا این گروهكهای فرصتطلب به بهانه اینكه چه شده و چه شده، بخواهند راهپیمایی كنند و بخواهند آشوب كنند. محركین آشوب را، هركس میخواهد باشد، با قلم، با زبان، با هرچه بخواهد باشد، معرفی كنند، من او را خواهم منزوی كرد. بنابراین، من تا سر حد امكان، تا آنجایی كه اسلام را در خطر نبینم و بازیهای سیاسی نخواهد اسلام را و مسلمین را در خطر بیندازد، به آنها نصیحت میكنم و خاضعانه از آنها میخواهم كه دست بردارند از این شیطنتها و اگر احساس خطر بكنم، همانطوری كه با محمدرضا عمل شد، با همه آنطور عمل خواهد شد. امروز بازار بستن، راهپیمایی كردن، سخنرانیهای انحرافی كردن، تمام اینها بر خلاف مصالح اسلام و بر خلاف مصالح خدای تبارك و تعالی كه اسلام را برای ما الگو قرار داده است میباشد و حرام است.10
امروز و فردا روز شکست فتنه گران است
اینجانب از شما ملت شریف ایران متواضعانه میخواهم كه در عین حال كه در صحنه حاضرید، آرامش را حفظ كنید. حضور شما مردم عزیز و مسلمان در صحنه است كه توطئههای ستمگران و حیلهگران تاریخ را خنثی میكند. حضور شما در صحنه است كه گرد یأس و درماندگی بر چهرههای منافقین و متحدان بیآبرویش میپاشد. حضور شما مردم شجاع و با ایمان است كه خط اصیل اسلام را بر ایران و به امید خدا بر جهان حاكم خواهد نمود. حضور شما مردم مؤمن و از جان گذشته است كه روشنفكران غرب و شرقزده را برای همیشه رسوا میكند. حضور شما در صحنه، تمام «من»ها و منیتهای شیطانی را كوبیده و میكوبد و «ما» و اخوت اسلامی را جایگزین آن نموده و مینماید.حضور شما در صحنه به آمریكا و غرب و شرق و دنبالهروهای بیعقلشان هشدار داد كه این ما بودیم كه انقلاب نمودیم و این ما هستیم كه سرنوشت خود را خود تعیین مینماییم و از كلمات بیمحتوای شما گول نمیخوریم. حضور شما در صحنه، جبههها و سازمانها و جمعیتهایی را كه به اسم طرفداری از فرد و فردپرستی به مقابله با اسلام و احكام شرعی آن برخاسته بودند، رسوا نمود.
امروز و روزهای آینده روز شكست جریان دشمنان قسم خورده اسلام است. روز شكست فرد یا افراد نیست، روز شكست جریانی است كه به اسلام معتقد نیستند و اگر هم باشند، مسلماً تا حدودی است كه با قوانین غرب برنخورد و مخالفتی نداشته باشد؛ روز شكست جریانی است كه همیشه قلب مرا میآزارد، شكست جریانی است كه بسیار خطرناكتر از تمامی جنایتها و خیانتهای رژیم پهلوی در طول حكومت ننگینشان بود؛ روز شكست جریانی است انحرافی كه حضور به موقع شما، پایههای آن را لرزاند و فرو ریخت. دوستان عزیزم! بسیار دقت كنید و كاملاً بهوش باشید و هوشیارانه با آرامش كامل ولی با تمام توان در صحنه باشید كه بیشما هیچكس، هیچ نمیتواند كند و با شما همه دشمنان رسول اكرم و ائمه اطهار نابود خواهند شد.11
"... آرای همه باید با جمهوری اسلامی باشد.اگر چنانچه سایر اقشار مملكت حتی منحرفین از اسلام هم بدانند كه اسلام چیست، بدانندكه برنامههای اسلام چه هست، همه شان به اسلام روی میآورند مگر آنهایی كه دست نشانده آمریكا یا سایر ابرقدرتها هستند. اینهایی كه الان در ایران مشغول فتنه هستنداینها از اسلام هیچ اطلاع ندارند، و به حسب آنطوری كه من میفهمم، اینها مرتبط باامریكا هستند ولو اینكه اسمشان برخلاف است ! و ملت ما باید اینها را رد بكنند و اعتنایی به آنها نكنند، و خودشان در همین سیل جمعیت ایران منحل خواهند شد.... "
(صحیفه امام ج6-ص471)
"....این منطق، منطق آدم ناآگاه است، نگویید ما ولایت فقیه را قبول داریم لكن با ولایت فقیه اسلام تباه میشود! این معنایش تكذیب ائمه است. تكذیب اسلام است و شما من حیث لایشعر این حرف را میزنید.... "
(صحیفه امام ج10-ص59)
"....آقایان بعضی شان میگویند مسئله ولایت فقیه یك مسئله "تشریفاتی " باشد مضایقه نداریم. اما اگر بخواهد ولی، دخالت بكند در امور، نه، ما آن را قبول نداریم- حتما باید یك كسی از غرب بیاید دخالت بكند؟ ما قبول نداریم كه یك كسی اسلام تعیین كرده او دخالت بكند، اگر متوجه به لوازم این معنا باشند، مرتد میشوند! لكن متوجه نیستند.... "
(صحیفه امام ج10-ص223)
"...اینها میخواستند كه این منافقین هم آزاد بیایند توی مردم و بعد از یك سال دیگر بسیاری ازجوانهای ما را منحرف كنند آزادانه و بسیاری از كارهایی كه میخواهند مخفیانه انجام بدهند، آزادانه انجام بدهند، برای اینكه، آزادی است! بیجهت نیست كه در آن نطقهای با اجتماع زیاد روز عاشورا سوت میزنند و كف میزنند. امام مظلوم ما به شهادت رسیده، روز شهادت امام مظلوم ما، پای نطق و سخنرانی یك نفر آدمی كه با آنها دوست است كف میزنند و سوت میكشند و آمریكا را از یاد میبرند. خط این بود كه اصلا آمریكا منسی بشود.... "
(صحیفه امام ج15-ص29)
"...باید مردم را آشنا كنید به وظایف خودشان. و از مردم هم تقاضا میشود كه راهپیماییها به عنوان راهپیمایی نباشد، به عنوان دستجات باشد. همان دستجات سنتی باحفظ جهات شرعی اسلامی. و عاشورا را زنده نگه دارید كه با نگه داشتن عاشورا كشورشما آسیب نخواهد دید. شما گویندگان نقش مهمی در این باب دارید و مسئولیت بزرگی هم دارید؛ چنانچه تمام علما، هم نقش بزرگ دارند، هم مسئولیت بزرگ. هر كس به اندازه خودش مسئولیت دارد.... "
(صحیفه امام ج15-ص333)
پينوشتها:
1. صحیفه امام، ج20، ص 155.
2. صحیفه امام، ج9، ص 107.
3. صحیفه امام، ج14، ص 454.
4. صحیفه امام، ج14، ص 451.
5. صحیفه امام، ج7، ص 161.
6. صحیفه امام، ج14، ص 418.
7. صحیفه امام، ج14، ص 493.
8. صحیفه امام، ج14، ص 493.
9. صحیفه امام، ج9، ص 338.
10. صحیفه امام، ج14، ص 418.
11. صحیفه امام، ج14، ص 474.
از جمله شناخت هاي ضروري و مفيد در زندگي، «فتنه شناسي» است.
فتنه، معاني مختلفي دارد و در قرآن و حديث و تاريخ، کاربردهاي گوناگون آن قابل مطالعه و بهره گيري است. در اين پژوهش به برخي از ابعاد محتوايي آن اشاره مي شود و تحقيق بيشتر را برعهده ي شما خوانندگان گرامي مي گذاريم.
فتنه چيست؟
اصل و ريشه ي اين واژه، از «فتن، يفتن» به معناي آزمايش و امتحان است که به صورت هاي مختلف انجام مي گيرد. وقتي طلا را در آتش مي نهند و مي گدازند تا خوبي و بدي و عيار آن مشخص گردد، به اين کار، فتنه گفته مي شود.(1) اگر فتنه به معناي به آتش افکندن انسان به هم به کار رفته، با عنايت به اين ريشه ي لغوي است.
بر اساس اصل معناي ياد شده، اين کلمه در معاني مختلفي در قرآن و روايات به کار رفته است، مثل: گمراهي، آزمايش، حجت، شرک، کفر، سوزاندن با آتش، عذاب، قتل، بازداشتن از راه خدا، محنت و بلاي شديد، (2) که البته بسياري از اين ها معناي لغوي فتنه نيست، بلکه در اين مفاهيم به کار رفته و در آياتي که اين واژه آمده، به اين معاني تفسير شده است.
بيشترين کاربرد اين واژه در متون ديني در سه مورد است:
اول: امتحان و آزمون؛
دوم: آميختگي حق و باطل؛
سوم: آشوب و بلوا.
1-آزمايش و امتحان
از سنت هاي حتمي و استناناپذير خداوند، «امتحان» است. هر کس و هر قوم و هر جامعه اي با چيزي آزمايش مي شود تا ميزان صداقت و ادعا، ايمان و کفر، تحمل و ناشکيبي آنان مشخص شود. به آن چيزي که وسيله ي آزمايش است، «فتنه» گفته مي شود؛ مانند: اموال، اولاد، قحطي، کمبود، مرگ و ميرها، بلاها و شدايد.
در آيات ابتدايي سوره ي عنکبوت، با اشاره به اين برنامه ي الهي مي خوانيم:
«احسب الناس ان يترکوا ان يقولوا آمنا و هم لا يفتنون - و لقد فتنا الذين من قبلهم فليعلمن الله الذين صدقوا و ليعلمن الکاذبين؛(3) آيا مردم پنداشتند همين که گفتند ايمان آورديم، رهايشان مي کنيم و امتحان نمي شوند؟ ما مردم پيش از ايشان را آزموديم، پس بايد خدا روشن سازد کساني را که صادقند از کساني که دروغ مي گويند.»
در آيه اي ديگر سخن از اين است که مردم هر سال يک بار يا دو بار امتحان مي شوند.(4) و در آيه اي ديگر، ضمن بيان اين که هر کس مرگ را خواهيد چشيد، مي افزايد: «و نبلوکم بالخير و الشر فتنه؛(5) ما شما را به وسيله ي خير و شر امتحان مي کنيم.»
اين نشان مي دهد که ابزار امتحان، هميشه امور دشوار و ناراحت کننده نيست. گاهي مردم با ثروت امتحان مي شوند، گاهي با فقر، گاهي با قدرت، گاهي با ضعف، گاهي با مرگ و مير عزيزان، گاهي با تولد فرزند و افزايش افراد خانواده، گاهي با سلامتي و عافيت، گاهي با بيماري، گاهي با شهرت، گاهي با گمنامي، گاهي با زيبايي، گاهي با زشتي، گاهي با وفور نعمت، گاهي با قحطي و خشک سالي و نمونه هاي ديگر.
البته اقشار مختلف مردم هر کدام به نوعي امتحان مي شوند؛ مثلا امتحان حاکمان به گونه اي است و آزمون رعيت به گونه ي ديگر، کارمندان به نوعي است و پزشکان به گونه اي و عالمان و فقيهان به نوع ديگر.
در قرآن، حدود بيست مورد، فتنه به معناي امتحان به کار رفته است. آزمايش و امتحان، در سرگذشت اقوام پيشين هم بوده است. قرآن با نقل آن ها به مسلمانان درس و پيام مي دهد که خود را آماده ي تحمل بلاها و آزمون هاي سخت الهي در راه ايمان و مکتب بسازند.
چند نمونه را ياد مي کنيم:
الف) ناقه ي صالح: ناقه ي صالح، يکي از وسايل امتحان خدا بود. قوم حضرت صالح از او معجزه اي درخواست کردند که ناقه ي سرخ رنگي را از دل کوه بيرون آورد تا به او ايمان آورند. وي با اذن و قدرت الهي، شتر ماده اي را همراه با بچه اش از دل سنگ بيرون آورد. ويژگي هاي آن ناقه و فرزندش در آيات قرآن آمده است. قرار بر آن شد که آب آبشخورها و نهرها به طور کامل يک روز متعلق به شتر باشد وکسي آن روز آب بر ندارد و روز ديگر مخصوص مردم باشد و مردم به آن شتر کاري نداشته باشند و آزاد باشد تا هر جا خواست برود و بچرد.
سرانجام آن قوم مشرک، آن ناقه را کشتند و دچار عذاب الهي شدند. قرآن فرستادن آن شتر را يک فتنه و امتحان براي مردم بيان مي کند: «انا مرسلوا الناقه فتنه لهم».(6) داستان شتر حضرت صالح در آيات متعددي از قرآن آمده است(7) و بيان مي کند که آن قوم در اين آزمون الهي شکست خوردند و هم چنان به شرک خود پايدار ماندند.
از توصيه هاي پيامبر خدا (ص) به امت اين بود که: پس از من حوادث و قضايايي پيش خواهد آمد. پس هر کس بخواهد کار اين امت متحد و منسجم را برهم زند و تفرقه بيندازد، هر که باشد، گردن او را بزنيد.
ب) اصحاب سبت: نمونه ي ديگر، اصحاب سبت است. قومي از بني اسرائيل کنار دريا زندگي مي کردند و خوراک و درآمدشان از صيد ماهي بود. آن ها از خدا خواسته بودند يک روز مقدس را براي استراحت و تعطيلي شان قرار دهد. درخواستشان پذيرفته شد و روز شنبه روز تعطيلي معين گشت و قرار شد آن روز کسي ماهي صيد نکند. اين امتحاني بود براي سنجش ميزان اطاعت امر و فرمانبرداري شان از حکم خدا. ولي آنان روزهاي شنبه با ديدن ماهي ها که کنار آب مي آمدند، وسوسه مي شدند و با نيرنگ، کانال ها و آب راه هايي درست مي کردند تا ماهي ها در آن گير بيفتند و فردايش آن ها را صيد کنند. در واقع، اين نوعي تخلف از دستور با ظاهرسازي و فريب و نيرنگ بود.
قرآن کريم اين موضوع را هم يک آزمون الهي مي داند و از آن ياد مي کند: «کذلک نبلوهم بما کانوا يفسقون»(8) و اشاره دارد که آن قوم که در اين آزمون شکست خوردند و نتوانستند اطاعت خويش را ثابت کنند، دچار عذاب الهي گشتند.
ج)گوساله ي سامري: وسيله ي ديگر براي امتحان قوم بني اسرائيل، گوساله ي سامري بود. موساي کليم، امت خود را از چنگ فرعون نجات داد و از فرعون پرستي به خداپرستي هدايت کرد. اما در مدت زمان چهل روزه اي که براي مناجات با خدا به کوه طور رفت، «سامري» آنان را گمراه ساخت و با ساختن يک گوساله ي طلايي که بانگي از آن برمي آمد، ادعا کرد که اين خداي شماست. آن قوم، با آن که آن همه آيت و دلايل از موسي ديده بودند، در مقابل وسوسه هاي اغواگرانه ي سامري فريب خوردند و گوساله پرست شدند. قرآن کريم، ضمن بيان اين ماجرا در آيات مختلف، قوم بني اسرائيل را نکوهش مي کند که چرا در غياب موسي دست از دين حق و پرستش خداي يکتا کشيدند و گوساله را خدا پنداشتند. هارون (برادر موسي) هم به آنان گفته بود که اين يک امتحان است و شما فريب خورديد: «و لقد قال لهم هارون من قبل يا قوم انما فتنم به و ان ربکم الرحمن».(9)
داستان قوم طالوت و امتحان شدن آنان به نهر آب در مسير رفتن به جنگ جالوت، نمونه ي ديگري از اين آزمون است.
امتحان هايي که براي حضرت يوسف، حضرت ايوب، حضرت ابراهيم و ... پيش آمد، همه حاوي درس هايي گران بهاست. مهم آن است که انسان از آزمايش الهي پيروز بيرون بيايد. حضرت علي(ع) مي فرمايد: «هيچ کدام از شما نگويد که: خدايا من از فتنه (امتحان) به تو پناه مي برم، چرا که آزمايش، برنامه ي حتمي خدا براي همه است و گريزي از آن نيست. بلکه هر کس مي خواهد به خدا پناه ببرد، از آزمون گمراه کننده و لغزاننده پناه ببرد. خداي سبحان مي فرمايد: بدانيد که اموال و اولاد شما فتنه است؛ يعني مردم را با اموال و اولاد مي آزمايد تا روشن سازد که چه کسي به رزق و روزي خدا راضي است و چه کسي از آن ناراضي است. گرچه خداوند مي داند و از خود مردم بهتر آنان را مي شناسد، ليکن مي خواهد کارهايي که به سبب آن ها مستحق عذاب و ثواب مي شوند، براي خود مردم روشن گردد...»(10)
آن حضرت، در نهج البلاغه بارها به اين حقيقت پرداخته و صحنه هاي گوناگون امتحان را براي امت ترسيم کرده است. از جمله در جايي مي فرمايد که پيامبر خدا(ص) به من فرمود: «يا علي! مردم به زودي با اموالشان امتحان خواهند شد و با مسلماني خود بر خدا منت خواهد گذاشت و تمناي رحمت الهي را داشته و از خشم الهي احساس ايمني خواهند کرد، حرام هاي خدا را با شبهات دروغ و هواهاي نفساني حلال خواهند شمرد، شراب را به اسم نبيذ، حرام و رشوه را به نام هديه و ربا را به عنوان داد و ستد حلال خواهند شمرد». گفتم: يا رسول الله! اين وضع را چگونه تأويل و تحليل کنيم، آيا اين، «ارتداد» است يا «فتنه»؟ حضرت فرمود: «فتنه».(11)
«شرايط فتنه»، شرايطي است که حق و باطل معلوم نباشد و دو گروه يا دو فرد يا دو جريان فکري و سياسي در مقابل هم قرار گيرند و معلوم نباشد که حق با کيست؟ توصيه ي حضرت امير (ع) در چنين مواردي اين است که انسان به گونه اي رفتار کند که نه از قدرت جسمي او و نه از موقعيت اجتماعي اش به سود باطل بهره برداري نشود.
2-آميختگي حق و باطل
«شرايط فتنه»، شرايطي است که حق و باطل معلوم نباشد و دو گروه يا دو فرد يا دو جريان فکري و سياسي در مقابل هم قرار گيرند و معلوم نباشد که حق با کيست؟ توصيه ي حضرت امير (ع) در چنين مواردي اين است که انسان به گونه اي رفتار کند که نه از قدرت جسمي او و نه از موقعيت اجتماعي اش به سود باطل بهره برداري نشود. تعبير و تشبيه حضرت چنين است: «کن في الفتنه کابن اللبون، لا ظهر فيرکب و لا ضرع فيحلب؛(12) در فتنه، همچون بچه شتر باش که نه پشت محکمي دارد که بر آن سوار شوند و نه پستان پر شيري دارد که او را بدوشند.»
اين که در اوضاع فتنه آميز بايد خود را کنار کشيد تا حق روشن گردد، آن گاه طرفداري از حق کرد، يک تکليف ديني است. بعضي ها در زمان امام علي (ع) و در جريان جنگ صفين، خود را از معرکه کنار کشيده بودند و علي (ع) را ياري نمي کردند، به اين بهانه که فتنه اي پيش آمده و ما نمي دانيم حق با کيست. اين نشانه دهنده ي ضعف بينش آنان است، چرا که وقتي يک طرف نزاع، امام معصوم است که پيامبر خدا (ص) درباره ي او فرمود: علي با حق است و حق با علي است و اين دو از هم جدا نمي شوند، (13) و طرف ديگر معاويه است که خصومت ديرين آل اميه با اسلام، در وجود او تجسم يافته بود، بنابراين، شرايط فتنه نبود که کساني خود را کنار بکشند و به اسم دوري جستن از فتنه، امام حق را تنها بگذارند.
از سنت هاي حتمي و استناناپذير خداوند، «امتحان» است. هر کس و هر قوم و هر جامعه اي با چيزي آزمايش مي شود تا ميزان صداقت و ادعا، ايمان و کفر، تحمل و ناشکيبي آنان مشخص شود. به آن چيزي که وسيله ي آزمايش است، «فتنه» گفته مي شود؛ مانند: اموال، اولاد، قحطي، کمبود، مرگ و ميرها، بلاها و شدايد.
فته جايي است که حق با باطل
جور با عدل، خدا با طاغوت
گردد آميخته، آن گونه که مشکل بتوان باز شناخت
ليک در صحنه ي پيکار امام
با ستم پيشه و پيمان شکن و فاسق خارج از دين
حق، چنان روشن و بي ابهام است
همچو خورشيد، به پيشاني روز
در چنين کوره ي افروخته از ظلمت و نور
خائن آن است که خود را به کناري بکشد
چون که در صحنه ي درگيري حق با باطل
بي طرف بودن در جمع تماشاچي ها
خود گناهي است بزرگ...(14)
آن چه فتنه را پيش مي آورد، به هم ريختن مرزهاي حق و باطل، هوس هاي عده اي در پوشش حق و وظيفه و نيز نقاب حق زدن به چهره ي باطل و گمراهي است که جامعه اي را به اشتباه مي اندازد.
اميرمؤمنان علي (ع) در نهج البلاغه، ريشه ي بروز اين گونه «فتنه» ها را چنين ترسيم مي کند: «سرآغاز پيدايش فتنه ها، هواهاي نفس است که پيروي مي شود و احکام بدعت آميزي است که در دين پديد مي آيد؛ بدعت هايي که با کتاب خدا مخالف است، ولي عده اي بر سر آن ها بدون انگيزه ي ديني و خدايي، با يک ديگر هم بستگي پيدا مي کنند و در مقابل ديگران جبهه مي گيرند.اگر باطل از آميختن به حق خالص باشد، ترسي بر حق طلبان نيست (چون باطل را مي شناسند) و اگر حق با باطل در نياميزد، زبان معاندان از آن کوتاه مي شود. ليکن بخشي از حق و بخشي از باطل گرفته مي شود و به هم مخلوط مي گردد، در اين حال است که شيطان بر دوستان خود مستولي و مسلط مي شود، اما آنان که از سوي خدا، نيکي بر آنان رقم خورده و هدايت شده اند نجات مي يابند: «انما بدء وقوع الفتن اهواء تتبع...».(15)
در نزاع دو گروه مسلمان، به حکم آيه ي قرآن بايد ميان آنان آشتي داد. اگر يکي از آن دو گروه، تجاوز پيشه و اهل «بغي» باشد، بايد با گروه ياغي و متجاوز جنگيد تا به حکم خدا گردن نهد.(16)
شرايط فتنه تا وقتي است که حق يا باطل بودن يکي از دو طرف متخاصم روشن نباشد، يا در هر دو طرف حق و باطل به هم آميخته باشند.آن چه در زمان حضرت علي (ع) پيش آمد، از ديد کوته بينان بي بصيرت، شرايط فتنه بود. اما در نگاه بصيران تيزبين و مؤمن و حجت شناس، شرايطي بود که مي بايست در رکاب علي (ع) با باطل جنگيد. فتنه ي «خوارج نهروان» نيز همين گونه بود. عده اي فريفته ي ظاهر آراسته و پيشاني هاي پينه بسته و عبادت هاي ظاهري آنان مي شدند و جنگيدن با آنان را روا نمي دانستند. اما تيز بينان با بصيرت مي دانستند که بايد آن «فتنه» را ريشه کن ساخت. اين بود که در رکاب امام، با نهروانيان جنگيدند و آنان را به هلاکت رساندند.
شهيد مطهري تحليل عميق و زيبايي از آن جريان باطل که نقاب حق به چهره زده بودند ارائه مي دهد و اقدام شجاعانه ي اميرالمؤمنين(ع) را در ريشه کن ساختن آن خشکه مقدس هاي متحجر و مغرور، مي ستايد و مي نويسد:
«علي بر روي مردم اين چنين ظاهر الصلاح و آراسته، قيافه هاي حق به جانب، ژنده پوش و عبادت پيشه، شمشير کشيده و همه را از دم شمشير گذرانده است ... از درس هاي بسيار آموزنده ي تاريخ تشيع خصوصا و جهان اسلام عموما همين داستان خوارج است. علي خود به اهميت و فوق العادگي کار خود از اين جهت واقف است و آن را بازگو مي کند. مي گويد: فأنا فقات عين الفتنه...؛(17) من چشم اين فتنه را درآوردم، غير از من احدي جرأت چنين کاري را نداشت، پس از آن که موج درياي تاريکي و شبهه ناکي آن بالا گرفته بود و «هاري آن فزوني يافته بود.»(18)
آن جا هم که خوارج نهروان با شعار «لا حکم الا لله» به طغيان بر ضد حکومت علوي پرداختند، امام در رد آنان مي فرمود: «کلمه حق يراد بها الباطل؛(19) اين سخن حقي است که انگيزه ي باطل در پشت آن نهفته است». اين يعني همان فتنه؛ آميختن حق به باطل به قصد فريب مردم.
3-آشوب و هرج و مرج
کاربرد ديگر فتنه، در مورد بلواها و آشوب ها و هرج و مرج هايي است که ميان مردم پيش مي آيد و جان و مال و ناموس مردم به خطر مي افتد و امنيت و آسايش از آنان سلب مي گردد. به اين معنا «فتنه انگيز» به کسي گفته مي شود که اختلاف و بلوا پيش آورد و با گفتن حرف ها يا انجام برخي کارها وحدت جامعه را به هم بريزد و نا امني ايجاد کند.حتي گاهي ممکن است حرف حقي فتنه اي پديد آورد. سعدي گويد: «دروغ مصلحت آميز، به ز راست فتنه انگيز».
قرآن کريم به مسلمانان دستور مي دهد با کافراني که مسلمانان را از شهر و ديار خويش آواره ساختند مبارزه کنند و مي فرمايد: «و الفتنه اشد من القتل؛(20) فتنه از کشتن شديدتر است». در آيه اي ديگر ضمن دستور به مسلمانان براي جنگ با مشرکان حريم شکن که مسلمانان را از شهر و ديار خود بيرون کردند، مي فرمايد: «و الفتنه اکبر من القتل؛(21) فتنه از کشتن بزرگ تر است.»
از توصيه هاي پيامبر خدا(ص) به امت اين بود که : پس از من حوادث و قضايايي پيش خواهد آمد. پس هر کس بخواهد کار اين امت متحد و منسجم را برهم زند و تفرقه بيندازد، هر که باشد، گردن او را بزنيد.(22) اين حکم قاطع نشان مي دهد که فتنه انگيزي و بلوا افکني، رشته ي همه ي امور را درهم مي ريزد و جامعه را به هرج و مرج مي کشاند و در شرايط ناامني، هيچ قانوني را نمي شود اجرا کرد و کارهاي علمي و فرهنگي و عمراني هم تعطيل مي شود.
اين که توصيه شده «جز راست نبايد گفت، هر راست نشايد گفت»، اشاره به ضرورت مراقبت از زبان و حرف هاست که مفسده انگيز و فتنه خيز نباشد.
درباره ي سه معنايي که براي «فتنه» گفته شد، سخن بسيار است و شواهد تاريخي فراوان. سزاوار است که درباره ي اين موضوع، کاوش بيشتر شود و نمونه هايي از هر يک در جامعه ي کنوني و تاريخ معاصر و زندگي روزمره ، بررسي گردد.
پي نوشت :
1- راغب اصفهاني، مفردات، واژه ي «فتن».
2- شيخ عباس قمي، سفينه البحار، ج 2، واژه ي «فتن».
3- عنکبوت (29) آيه ي 2 و 3.
4- توبه (9) آيه ي 126. گرچه نزول اين آيه را درباره ي منافقان دانسته اند.
5- انبياء (21) آيه ي 35.
6- قمر(54) آيه ي 27.
7- مثل: اعراف، آيات 73 و 77؛ هود، آيه ي 64؛ اسراء ، آيه ي 59؛ شعراء، آيه ي 155؛ شمس، آيه ي 13.
8- اعراف (7) آيه ي 163. آيات ديگري که به موضوع اصحاب سبت اشاره مي کند عبارت است از: نساء، آيه ي 154؛ نحل، آيه ي 124؛ بقره، آيه ي 65.
9- طه(20) آيات 90-85. نيز در اين مورد ر.ک: بقره، آيات 51، 54 و 92؛ نساء، آيه ي 153؛ اعراف آيه ي 152-148.
10- صبحي صالح، نهج البلاغه، حکمت 93.
11- همان، خطبه ي 156، ص 220.
12- همان، حکمت 1.
13- «علي مع الحق و الحق مع علي ...»؛ احقاق الحق، ج 5، ص 623.
14- از نويسنده، برگ و بار، ص 258.
15- صبحي صالح، نهج البلاغه، خطبه ي 50.
16- حجرات (49) آيه 9.
17- نهج البلاغه، خطبه ي 92.
18- شهيد مطهري، جاذبه و دافعه ي علي (ع)، ص 154.
19- نهج البلاغه، خطبه 40.
20- بقره (2) آيه 191.
21- همان، آيه ي 217.
22- علامه اميني، الغدير، ج 10، ص 28.
شيوه رويارويي با فتنه ها ازديدگاه امام علي (عليه السلام)
براي بررسي دقيق راه هاي رويارويي با فتنه ها ازديدگاه امام علي (عليه السلام) ، وظايف سه ركن جامعه ، يعني رهبري (حكومت) ،خواص ، و مردم را جداگانه بيان مي كنيم.
الف )رهبري
دو ويژگي در رهبري جامعه اسلامي براي برخورد با فتنه ها در خور اهميت است:يكي ، شناخت دقيق جامعه و فتنه هاي هم بستر با آن ؛و ديگري ، جسارت و شجاعت در مقابله با آنها ، رهبري در هرم قدرت جامعه اسلامي ، جايگاه والا و خطير دارد و هر عمل و سخن رهبر ، در مقام پيش برنده اجتماع مسلمانان ، بسيار مهم است . از اين رو ، بينش استوار و شناخت همه جانبه و صحيح از عوامل فتنه ، شرط لازم و اساسي براي رهبري خردمندانه جامعه اسلامي است .
در هجوم اموال فتنه ها كه هر كدام به سويي پيش مي روند ، قدرت تفكر ، تدبر و اراده و عمل رهبري ، مي تواند تلاطم امواج را فرو نشاندو كشتي توفان زده جامعه اسلامي را به ساحل آرامش رساند.
حضرت علي (عليه السلام) شيوه رهبري خود را چنين بيان مي فرمايد :
آگاه باشيد كه شيطان حزب خود را فراهم ساخته و سوار و پياده اش را فرا خوانده و ـ به سوي شماـ تاخته . حقيقت بيني من با من است ، نه حق را از خود پوشيده داشته ام و نه بر من پوشيده بوده است . به خدا سوگند براي آنان آبگيري پر كنم كه چون بدان درآمدند ،برون شدن نتوانند و چون برون شدند خيال بازگشتن در سر نپرورانند.(1)
اميرمؤمنان ، علي (عليه السلام) در ادامه معرفي شيوه رهبري خود در برخورد با فتنه ها مي فرمايد:
به خدا چون كفتار نباشم كه با آهنگ خوابش كنند و فريبش دهند و شكارش كنند. من تا زنده ام به ياري جوينده حق ، روي گردان از آن [حق] را مي زنم ، و با فرمان بر يك دل ، نافرمان بددل را ؛ كه به خدا سوگند ، پس از رحلت رسول اكرم(صلي الله عليه و اله) تا امروز پيوسته حق مرا از من بازداشته اند ، و ديگري را بر من مقدم داشته اند.(2)
اگر نيروي عزم و اراده و قدرت انديشه و كياست ،در رهبري جمع گردد، جامعه مسير هدايت را مي پيمايد و سنگلاخ هاي پرپيچ و خم را در مي نوردد. چنانكه حضرت علي (عليه السلام) پس از واقعه نهروان ،با مردم چنين سخن مي گويد:
اما بعد ،اي مردم! من فتنه را فرو نشاندم و كسي جزمن دليري اين كار را نداشت ، از آن پس كه موج تاريكي آن برخاسته بود ، و گزندش ، همه جا را فرا گرفته بود.(3)
ب) مردم
مردم ،ركن اصلي و واحد ضروري تشكيل دهنده اجتماعند كه در دگرگوني هاي اجتماعي نقش اساسي دارند . هر چه افراد جامعه ، با نشاط تر ، پويا تر و هوشيارتر باشند ، جامعه ، سريع تر مسير پيشرفت را خواهد پيمود و كمتر دچار فتنه ها مي شود. اكنون پرسش اين است كه وظيفه مردم در رويارويي با فتنه ها چيست؟ با توجه به گستردگي و پيچيدگي فتنه ، شناخت و تجزيه و تحليل لايه هاي زيرين و دروني آن ،به طور معمول ، براي مردم دشوار است . از اين رو ،بايد با احتياط با آن روبرو شوندو تا آنجا كه مي توانند دامن خودرا از آن بركشند و به همراه رهبر عادل و زمان شناس جامعه اسلامي حركت كنند. البته اين، به معناي بي توجهي نسبت به حوادث روزگارو آنچه در جامعه مي گذرد ، يا به سر بردن حالت خمودگي نيست ، بلكه منظور ،فتنه گريزي است و اينكه پيش رفتن به سوي فتنه و خود را در آتش آن افكندن ، ناپسند است .پيشواي اول اسلام علي(عليه السلام) شيوه رويارويي مردم را با فتنه ، چنين ترسيم مي كند:
[در آن فتنه ] كشته اي است كه خونش رايگان است ، و ترساني كه پناه خواه از اين و آن است . فريبشان دهند با بستن پيمان ، و مغرورشان سازند به نام ايمان . پس
نمودارهاي فتنه و نشانه هاي بدعت مي باشيد ، و آن را كه پيوند جماعت مسلمان بدان استوار است و اركان اطاعت بر آن پايدار،برخود لازم شماريد و بر خود درآييد؛ ستمديده نه ستم شما به ديگران رسيده و بپرهيزيد از درافتادن به دامگاه هاي شيطان(4)
بنابراين ،ازديدگاه آن حضرت ، در رويارويي با فتنه ها بايد انديشناك و محتاطانه حركت كرد . ايشان در كلامي ديگر مي فرمايد : «هنگام فتنه چون شتر دو ساله باش ؛ نه پشتي [دارد] تا سوارش شوند و نه پستاني تا شيرش دوشند.»(5)
نكته ديگر آن است كه در رويارويي با فتنه ها ، بايد از شتاب بي جا دوري كرد واسير كمند احساسات بي ريشه نگرديد ؛ كه در غير اين صورت ، جز در افتادن در چاه عميق و خوفناك فتنه ، حاصلي نخواهد بود. به بيان ديگر فقط ، نيروي منطق و تفكر ، سخن سنجيده ،و اقدام بجاست كه مي تواند آتش فتنه را مهار كند. امير مؤمنان در اين باره با مردم چنين مي گويد:
بر جاي باشيد و بربلا ،شكيبا و دست ها و شمشيرهاي خودرا درهواي زبان هاي خويش به كار مداريد ؛ و در آنچه خدا شما را بدان نينگيخته ، شتاب مياريد.(6)
از ديگر وظايف مردم ،هشياري در انتخاب رهبر صالح ،سياسي، فكري و اجتماعي ، و اطاعت كامل از وي است . چنانچه در اين انتخاب ، به جاي بصيرت و دانايي ، بر پايه پندارها و سليقه ها و تعصبات بي اساس عمل شود ، فتنه ، سايه سنگين و شومش را مي گسترد و جامعه با بحران رو به رو خواهد شد. در حالي كه اگر مردم در گزينش رهبران ، مسيرصحيح را بپيمايند و با بينش استوار ، آنها را انتخاب كنند و در پشتيباني از آنان فرو گذار نكنند ، صلح و آرامش و سعادت و دين باوري اوج خواهد گرفت و فتنه سازان هر چه بكوشند ، كمتر بهره مي برند.(7)
ج) خواص
خواص و نخبگان ، حلقه واسطه ميان مردم و رهبري و حكومت را تشكيل مي دهند . آنان هر چه درايجاد رابطه دو جانبه ميان توده مردم و نهاد حكومت بيشتر بكوشند ،
نقش حقيقي خويش را بهتر ايفا كرده اند. خواص ، يعني كساني كه درك و بينش و آگاهي بالاتري نسبت به ديگران دارند ، وظيفه اي سترگ بر دوش مي كشند ؛ چرا كه وظيفه و كاركردي دو گانه ، بر عهده دارند. ازيك سو بايد در دفاع از حريم رهبر بكوشند و مردم را براي حمايت از نظام ، بسيج كنند،به پيوند رهبر و ملت بينديشند و مردم را به آينده جامعه اميدوار سازند؛ از سوي ديگر ،نيازها و خواسته هاي ملت را به رأس هرم ،يعني رهبر جامعه انتقال دهند ، نارسايي ها و نابساماني ها را گوشزد ، و بر اوضاع نظارت كنند. وظيفه ديگر خواص و نخبگان ،آن است كه همچون ياري دلسوز و ناصحي امين ،دركنار رهبري بمانند و در هنگامه هاي سخت ،بازوي پرتوان او باشند . وي را از جريان امور، خواسته هاي مردم و تحولات جامعه آگاه سازند و بر ستم و بي عدالتي در نهان و آشكار بخروشند و اين گونه ، هم با فتنه ها و فتنه گرها مبارزه كنند و هم پيدايش زمينه ها و اسباب آن پيش گيري كنند.
پی نوشت ها :
1.نهج البلاغه ، ترجمه : سيد جعفري شهيدي ، خطبه 10.
2. همان ، خطبه 6.
3. همان ، خطبه 93.
4. همان ، خطبه 151.
5. همان ، كلمات قصار ، ش1.
6. همان ، خطبه 191.
7. همان ، خطبه 5.
فتنه سازی از منظر مقام معظم رهبری
بيانات مقام معظم رهبرى در ديدار جمع كثيرى از سپاهيان و بسيجيان در مشهد، 10/6/78
امنيت سياسى معنايش اين است كه تفكرات و معارف سياسى در جامعه، معارف واضح و دور از نفاق و دوگونهگويى و دوگونهانديشى باشد. معنايش اين است كه كسانى كه متصدى بيان مسائل سياسى براى مردم هستند،نسبت به مردم امانت بهخرج دهند. معنايش اين است كه كسانى كه متصدى نوشتن و پخش كردن و منتشر كردن معارف فكرى جامعه هستند، دروغ نگويند، فريب ندهند، تقلب نكنند و در طعامى كه علىالظاهر شيرين هم هست، زهر مخلوط نكنند؛ اين امنيت سياسى است. آن قلمى كه برمىدارد بيست سال تلاش و مجاهدت مظلومانه و فداكارانهى اين ملت را در مقابلهى با قدرتهاى زورگوى چپاولگر دشمن ظالم انكار مىكند، اين امنيت سياسى كشور را به هم مىزند و ناامنى فكرى ايجاد مىكند. آن كسى كه در داخل كشور، با استفاده از امكاناتى كه قانون و بيتالمال اين مردم در اختيار او گذاشته است، برمىدارد خواستههاى دولتمردان و سياستمداران فلان كشور دشمن را توجيه مىكند و با قالبهاى علىالظاهر پسنديده، به خورد يك عده مىدهد، اين ناامنى سياسى و فكرى ايجاد مىكند. اين هم مثل همان دزد سرگردنه است - فرقى نمىكند - مثل همان اشرار لب مرز است. آنها مگر چه كار مىكنند؟ آنها هم جنس قاچاق مىآورند و جوانان مردم را دچار انواع بدبختيها و بيماريها و اعتياد مىكنند. آنكه اين كار را مىكند، از او كه كمتر نيست؛ اگر خطرناكتر نباشد! اينها ذهنها را منحرف و گمراه مىكنند. بنده دربارهى مطبوعات و نوشتنها، صحبتهاى زيادى كردهام. هيچكس هم نمىتواند منكر اين بشود كه بنده طرفدار فكر آزاد، قلم آزاد، بيان آزاد و معارف منتشر شدهى گونهگون در اين كشورم؛ اعتقاد من اين است. من مىگويم بايستى افكار و آراء و سلايق مختلف در كشور، به صورت صحيح و درست مطرح شود؛ اما گفتن معارف گوناگون يك حرف است، دروغ گفتن به مردم و دروغ نوشتن و تحريف كردن حقايق و بلندگوى دشمن شدن، حرف ديگرى است؛ آنچه كه من درباب مطبوعات نمىتوانم قبول كنم و بپذيرم، اين دومى است.
بيانات مقام معظم رهبرى در اجتماع بزرگ زائران در حرم امام رضا(علیه السلام)، 6/1/79
وحدت ملى چگونه تأمين مىشود؟ يكى از عواملى كه وحدت ملى را تأمين مىكند، اين است كه آن كسانى كه سخنشان در ميان مردم، حوزهى تأثيرى دارد - يا مسؤولند، يا چهرهى موجّه دينىاند؛ چهرهى روحانىاند، چهرهى سياسىاند - در اظهارات خودشان كارى نكنند كه يك گروه و جناح از مردم، دلهايشان نسبت به ديگران چركين شود. فتنهانگيزى نكنند. البته فتنهانگيختن و بد دل كردن مردم نسبت به يكديگر، يكى از مواد برنامهاى است كه دشمنان نسبت به اين ملت در نظر دارند. همين راديوهاى بيگانه و همين مراكز خبرى، شايد بشود گفت نصف حرفهايشان طراحى شده است، براى اينكه بتوانند دلهاى گروهى از مردم را نسبت به گروه ديگرى بدبين و مكدّر كنند. اصلاً مىنشينند طرّاحى مىكنند كه اين طور بگوييم كه اين اثر را بكند. كسانى كه زبان و قلمشان كار مىكند، در درجهى اوّل بايد اين را رعايت كنند كه آنچه مىگويند، ايجاد بدبينى نكند. مردم نسبت به يكديگر بدبين شوند، يا مردم نسبت به مسؤولان بدبين شوند؛ اين باز يك نوع فتنهسازى و گناه ديگرى است. بعضى افراد همهى همّتشان اين است كه با شايعهپردازى، با جعل خبر و با پرداختهاى تقلّبآميزِ خبر - ممكن است يك خبر اصلش هم راست باشد، اما به نوعى آن را پردازش كنند تا مطلب دروغ و خلاف واقعى را در ذهن مخاطب القاء كند - دلهاى مردم، جوانان و خوانندگان و شنوندگان خودشان را نسبت به مسؤولان نظام بدبين و آنها را دچار ترديد كنند. اين كار چه فايدهاى دارد؟ جز كُند كردن حركتِ پيشرفت ملت و كشور، هيچ فايدهى ديگرى ندارد. جز اينكه مسؤولان را در اين كار مردّد كند، مردم را نسبت به آينده نااميد سازد و نيروى عظيم اميد را از مردم بگيرد، هيچ فايدهاى ندارد. بعضى كسان سعى مىكنند افرادى را به همهى نظام و يا به برخى از مسؤولان نظام بدبين كنند؛ در حالى كه اگر حقيقتاً سخن حقّى وجود داشته باشد، آن سخن حق ممكن است از طريقى به گوش مسؤول يا مسؤول مافوق او منتقل شود كه آثار بسيار بهترى هم داشته باشد. حادثهاى اتّفاق مىافتد، ترورى مىشود، جنايتى در جايى انجام مىگيرد؛ آن قدر حرف خلاف، توهّمآميز و حيرتآور براى خواننده از زبان كسانى كه هيچ احساس مسؤوليتى نمىكنند، شنيده مىشود! آن كسانى كه از واقعيتها خبر دارند، مىبينند كه چقدر اينها يا دورند، يا خودشان را عمداً از واقعيت دور نگه مىدارند. اينها مسائلى است كه وحدت ملى را خدشهدار مىكند. بنابراين، وحدت ملى يكى از اساسىترين خواستههاى يك ملت است.
بيانات مقام معظم رهبرى در ديدار جمع كثيرى از بسيجيان كشور، 4/9/88
در اوائل همين حوادث بعد از انتخابات - اين فتنهى بعد از انتخابات - اولين كارى كه شد، ترديدافكنى در كار مسئولين رسمى كشور بود؛ در كار شوراى نگهبان، در كار وزارت كشور. اين ترديدافكنىها خيلى مضر است؛ دشمن اين را ميخواهد. جوانان بسيجى بايد ايمان را، بصيرت را، انگيزه را، رعايت موازين و معيارها را، اينها همه را با هم ملاحظه كنند.
بيانات مقام معظم رهبرى در ديدار مردم قم در سالگرد قيام 19 دى، 9/10/88
در شرائطى كه دشمن با همهى وجود، با همهى امكاناتِ خود درصدد طراحى يك فتنه است و ميخواهد يك بازى خطرناكى را شروع كند، بايد مراقبت كرد او را در آن بازى كمك نكرد. خيلى بايد با احتياط و تدبير و در وقت خودش با قاطعيت وارد شد. دستگاههاى مسئولى وجود دارند، قانون وجود دارد؛ بر طبق قانون، بدون هيچگونه تخطى از قانون، بايستى مُرّ قانون به صورت قاطع انجام بگيرد؛ اما ورود افرادى كه شأن قانونى و سمت قانونى و وظيفه ى قانونى و مسئوليت قانونى ندارند، قضايا را خراب ميكند. خداى متعال به ما دستور داده است: «و لايجرمنّكم شنئان قوم على ان لاتعدلوا اعدلوا هو اقرب للتّقوى». (سوره مائده، آیه 8)
بله، يك عدهاى دشمنى ميكنند، يك عدهاى خباثت به خرج ميدهند، يك عده اى از خباثتكنندگان پشتيبانى ميكنند - اينها هست - اما بايد مراقب بود. اگر بدون دقت، بدون حزم، انسان وارد برخى از قضايا بشود، بىگناهانى كه از آنها بيزار هم هستند، لگدمال ميشوند؛ اين نبايد اتفاق بيفتد. من برحذر ميدارم جوانهاى عزيز را، فرزندان عزيز انقلابىِ خودم را از اينكه يك حركتى را خودسرانه انجام بدهند؛ نه، همه چيز بر روال قانون.
بيانات مقام معظم رهبرى در ديدار مردم قم در سالگرد قيام 19 دى، 19/10/88
در شرائط فتنه، كار دشوارتر است؛ تشخيص دشوارتر است. البته خداى متعال حجت را هميشه تمام ميكند؛ هيچ وقت نميگذارد مردم از خداى متعال طلبگار باشند و بگويند تو حجت را براى ما تمام نكردى، راهنما نفرستادى، ما از اين جهت گمراه شديم. در قرآن مكرر اين معنا ذكر شده است. دست اشاره ى الهى همه جا قابل ديدن است؛ منتها چشم باز ميخواهد. اگر چشم را باز نكرديم، هلال شب اول ماه را هم نخواهيم ديد؛ اما هلال هست. بايد چشم باز كنيم، بايد نگاه كنيم، دقت كنيم، از همه ى امكاناتمان استفاده كنيم تا اين حقيقت را كه خدا در مقابل ما قرار داده است، ببينيم.
مهم اين است كه انسان اين مجاهدت را بكند. اين مجاهدت به نفع خود انسان است؛ خداى متعال هم در اين مجاهدت به او كمك ميكند. نوزده دىِ مردم قم در سال 56 از اين قبيل بود، نهم دىِ امسالِ آحاد مردم كشور - كه حقيقتاً اين حركت ميليونى فوقالعاده ى مردم حركت عظيمى بود - از همين قبيل است، و قضاياى گوناگونى كه ما در طول انقلاب از اين چيزها كم نداشتيم. اين مجاهدت، راه را به ما نشان ميدهد.
بیانات مقام معظم رهبرى در ديدار با اعضای شوراى هماهنگى تبليغات اسلامى، 29/10/88
دشمنان ملت از شفاف بودن فضا ناراحتند؛ فضاى شفاف را برنميتابند؛ فضاى غبارآلود را ميخواهند. در فضاى غبارآلود است كه ميتوانند به مقاصد خودشان نزديك شوند و به حركت ملت ايران ضربه بزنند. فضاى غبارآلود، همان فتنه است. فتنه معنايش اين است كه يك عدهاى بيايند با ظاهرِ دوست و باطنِ دشمن وارد ميدان شوند، فضا را غبارآلود كنند؛ در اين فضاى غبارآلود، دشمنِ صريح بتواند چهرهى خودش را پنهان كند، وارد ميدان شود و ضربه بزند. اينى كه اميرالمؤمنين فرمود: «انّما بدء وقوع الفتن اهواء تتّبع و احكام تبتدع»، تا آنجائى كه ميفرمايد: «فلو انّ الباطل خلص من مزاج الحقّ لميخف على المرتادين»؛ اگر باطل، عريان و خالص بيايد، كسانى كه دنبال شناختن حق هستند، امر برايشان مشتبه نميشود؛ ميفهمند اين باطل است. «و لو انّ الحقّ خلص من مزج الباطل انقطع عنه السن المعاندين»؛ حق هم اگر چنانچه بدون پيرايه بيايد توى ميدان، معاند ديگر نميتواند حق را متهم كند به حق نبودن. بعد ميفرمايد: «و ليكن يؤخذ من هذا ضغث و من ذاك ضغث فيمزجان»؛ فتنهگر يك تكه حق، يك تكه باطل را ميگيرد، اينها را با هم مخلوط ميكند، در كنار هم ميگذارد؛ «فحينئذ يشتبه الحقّ على اوليائه»؛ آن وقت كسانى كه دنبال حقند، آنها هم برايشان امر مشتبه ميشود. فتنه اين است ديگر.
خوب، حالا در مقابل يك چنين پديدهاى، علاج چيست؟ عقل سالم حكم ميكند و شرع هم همين را قاطعاً بيان ميكند: علاج عبارت است از صراحت در تبيين حق، صراحت در بيان حق. وقتى شما مىبينيد يك حركتى به بهانهى انتخابات شروع ميشود، بعد يك عامل «دشمن»ى در اين فضاى غبارآلوده وارد ميدان شد، وقتى مىبينيد عامل دشمن - كه حرف او، شعار او حاكى از مافىالضمير اوست - آمد توى ميدان، اينجا بايد خط را مشخص كنيد، اينجا بايد مرز را روشن كنيد. همه وظيفه دارند؛ بيشتر از همه، خواص؛ و در ميان خواص، بيشتر از همه، آن كسانى كه مستمعين بيشترى دارند، شنوندگان بيشترى دارند. اين وظيفه است ديگر: مرزها روشن بشود و معلوم بشود كه كى چى ميگويد. اينجور نباشد كه باطل، خودش را در لابهلاى گرد و غبارِ برخاستهى در ميدان مخفى كند، ضربه بزند و جبههى حق نداند از كجا دارد ضربه ميخورد. اين است كه حرف دو پهلو زدن، از خواص، مطلوب نيست. خواص بايد حرف را روشن بزنند و مطلب را واضح بيان كنند. اين، مخصوص يك گرايش سياسى خاص هم نيست. در داخل نظام اسلامى، همهى گرايشهائى كه در مجموعهى نظام قرار دارند، اينها بايد صريح مشخص كنند كه بالاخره آن حمايتى كه مستكبرين عالم ميكنند، مورد قبول است يا مورد قبول نيست. وقتى كه سران استكبار، سران ظلم، اشغالگران كشورهاى اسلامى، كُشندگان انسانهاى مظلوم در فلسطين و در عراق و افغانستان و خيلى جاهاى ديگر، مىآيند وارد ميدان ميشوند، حرف ميزنند، موضع ميگيرند، خوب، بايد معلوم بشود اين كسى كه در نظام جمهورى اسلامى است، در مقابل اين چه موضعى دارد؛ حاضر است تبرّى بجويد، بگويد من دشمن شمايم؟ من مخالف شمايم؟
... فتنهگر و دشمن هميشه هست؛ امروز يك دشمن است، فردا يك دشمن ديگر است، پسفردا يك كس ديگر است، يك جور ديگر است. يك ملت وقتى بيدار بود، آگاه بود، عازم بود، ايمان خودش را حفظ كرد، زنده بود، رويش داشت، با همهى اين معارضهها با آسانى - كه روزبهروز آسانتر هم خواهد شد - ايستادگى ميكند، دست و پنجه نرم ميكند، بر همهى اين معارضهها هم فائق مىآيد.
بيانات مقام معظم رهبرى در ديدار فرمانده و پرسنل نيروى هوائى ارتش، 19/11/88
آنچه كه مهم است، اين است كه ملت عزيز ما اتحاد خود را حفظ كنند، وحدت كلمه را حفظ كنند. اين وحدت كلمه، خارى در چشم دشمنان است. سعيشان اين است كه وحدت كلمهى ملت را به هم بزنند. به گمان من مهمترين هدف از حوادث دوران فتنهى بعد از انتخابات - اين چند ماه - اين بود كه بين آحاد ملت شكاف بيندازند؛ سعيشان اين بود. ميخواستند بين آحاد مردم شكاف بيندازند، و نتوانستند. امروز معلوم شده است كه آن كسانى كه در مقابل عظمت ملت ايران، در مقابل كار بزرگ ملت ايران در انتخابات ايستادند، آنها بخشى از ملت نيستند؛ افرادى هستند يا ضد انقلاب صريح، يا كسانى كه بر اثر جهالت خود، بر اثر لجاجت خود، كار ضد انقلاب را ميكنند؛ ربطى به تودهى مردم ندارند. تودهى مردم راه خود را ادامه ميدهد؛ راه خدا را، راه اسلام را، راه جمهورى اسلامى را، راه پياده كردن احكام الهى را، راه رسيدن به عزت و استقلال در پناه اسلام را. ملت حركتش اينجورى است.
بیانات مقام معظم رهبرى در ديدار جمعی از مردم آذربايجان، 28/11/88
در آن قضاياى فتنهى اول انقلاب كه در جاهاى مختلف فتنهانگيزى شد، از جمله در تبريز، امام فرمودند كه خود مردم تبريز جواب فتنهگران را خواهند داد، و دادند؛ همينجور شد. جز نيروى ايمان و غيرت و همت و آگاهى و بصيرت، چيز ديگرى نميتوانست آن فتنهها و آن آتشها را خاموش كند.
امروز هم همين جور است. جوانهاى عزيزى كه امام را نديدند، دوران دفاع هشت ساله را نديدند، «باكرى»ها را نديدند، شخصيتهاى فداكار آن روز را كه شهيد شدند، نديدند، اما با همان قدرت، با همان استقامت و با همان بصيرتى در صحنه حاضر ميشوند كه آن روز جوان تبريزى در بيست و نهم بهمن وارد ميدان شد و در طول دوران جنگ تحميلىِ هشت ساله، در جبهههاى مختلف از خود دلاورى و فداكارى نشان داد. امروز جوانهاى ما همين جورند. اين معنايش چيست؟ چرا؟ قضيه چيست؟ قضيه را در حقانيت اين سخن بايد جستجو كرد: «سخن انقلاب، سخن حق». اين، خاصيت حق است. «مثلا كلمة طيّبة كشجرة طيّبه»؛ اين يك درخت پاكيزه و سالم و خوشنهادى است كه در زمين سالم رشد ميكند. «اصلها ثابت و فرعها فى السّماء»؛ ريشهاش محكم است، شاخ و برگش هم رفته بالا. «تؤتى اكلها كلّ حين باذن ربّها» (سوره ابراهیم، آیه 25) ميوهى او هم هميشگى است و در هر فصلى ميوهى خود را ميدهد. يعنى يك بار مصرف نيست، مثل خيلى از اين حركاتى كه در دنيا انجام ميگيرد؛ به اسم انقلاب يا كودتا يا غير ذلك حكومتها را تغيير ميدهند، اما يك بار مصرفند؛ بعد در يك دورهى كوتاهى، قضيه به شكل قبل از آن حركت و نهضت يا گاهى بدتر برميگردد. كلمهى حق اينجور نيست؛ كلمهى حق ماندگار است.
بیانات مقام معظم رهبرى در ديدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى، 6/12/88
در اين فتنههاى بعد از انتخابات، آن چيزى كه اساس قضيه است، اين است كه رأى مردم و حضور مردم از نظر يك عدهاى نفى شد، مورد خدشه قرار گرفت، نظام تكذيب شد، مورد تهمت قرار گرفت. گناه بزرگى كه انجام دادند، اين بود. اينها بايست تسليم میشدند. بالاخره وقتى انتخابات با همين معيارهائى كه در اسلام وجود دارد - كه حالا بعضى از معيارها و شاخصهائى كه براى انتخابات در نظر ما معتبر است، كه نظر اسلام است، من عرض ميكنم - اتفاق افتاد، بايستى در مقابل قانون، در مقابل داورى قانون تسليم شد؛ همچنان كه بايد در مقابل آن داورى كه قانون او را معين ميكند، تسليم شد. اگر قانون در مسئلهى مهمى مثل مسئلهى انتخابات يك داورى را مشخص كرده است، يا يك شيوهى داورى را مشخص كرده است، بايد تسليم اين بشوند، ولو برخلاف ميلمان باشد؛ اين ميشود انتخابات سالم.
بیانات مقام معظم رهبرى در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی، 1/1/90
هر سالى از سالهائى كه دوران انقلاب گذرانده است، و در هر سالى هر ماهى، و در هر ماهى هر روزى، وزن و مقدارى دارد، ارزشى دارد؛ نبايد اين را از دست داد. ممكن است در هشت ماه از سال 88 كه اشتغالات فتنهانگيزان بعضى از ذهنها را به خود مشغول كرد، برخى از كارها نيمهكاره مانده باشد؛ بايد جبران بشود. بايد حركت، يك حركت سريعى باشد.
بيانات مقام معظم رهبرى در ديدار مسئولان نظام جمهورى اسلامى ايران، 16/5/90
اوضاع منطقه درست عكس سياستهاى قدرتهاى غربى و آمريكا و صهيونيسم بينالملل دارد پيش ميرود. آنها راجع به ايران برنامههائى داشتند؛ درست عكس آنچه كه آنها ميخواستند، خداى متعال مقدر كرد و پيش آمد. آنها ايران را تحريم كردند، اما بحران اقتصادى گريبان خودشان را گرفت. آنها فتنهى 88 را براى زمين زدن جمهورى اسلامى تقويت كردند - يا تدارك كردند، يا لااقل پشتيبانى و تقويت كردند - اما نظامها و رژيمهاى وابستهى به خودشان يكى پس از ديگرى زمين خورده يا متزلزل شده. آنها به عراق و افغانستان حمله كردند، براى اينكه ايران را محاصره كنند - بزرگانشان گفتند كه اين براى محاصرهى ايران است - اما خودشان محاصره شدند؛ پاشان در گل فرو رفته، به دام افتادند. آنچه كه آنها دربارهى ما تدبير و عمل كردند، خداى متعال عكسش را مقدر كرد و نشد.
بيانات مقام معظم رهبرى در اجتماع بزرگ مردم كرمانشاه، 20/7/90
در انتخابات، دو تا مسئله از همه مهمتر است: مسئلهى اول، حضور مردم، شركت مردم - كه بايستى وسيع و گسترده باشد - مسئلهى دوم، قانونگرائى در انتخابات، وفادارى به قانون، احترام به رأى مردم. اينجور نباشد كه اگر چنانچه انتخابات بر طبق نظر و ميل ما انجام گرفت، اين را ما قبول داشته باشيم؛ اگر برخلاف نظر ما بود، «و ان يكن لهم الحقّ يأتوا اليه مذعنين». اگر حق را به ما دادند، آنى كه ما ميخواهيم، سر كار آمد، قانون را قبول داريم؛ اگر آنى كه ما ميخواهيم، سر كار نيامد، ميزنيم زير قانون؛ نه قانون را قبول داريم، نه رأى مردم را قبول داريم؛ اين نميشود. فتنهى 88 همين جور بود. ادعا كردند كه قانونگرا هستند، بعد خب مردم به آنها رأى ندادند، اكثريت مردم به كس ديگرى رأى دادند؛ اينها بنا كردند دعوا راه انداختن كه چرا! كشور را، ملت را مدتى مضطرب كردند، دشمن را خوشحال كردند؛ البته آخرش هم در مقابل مردم ديگر تاب نياوردند و عقب نشستند.
گناه آتشافروزان فتنهى 88 همين بود كه به قانون تمكين نكردند، به رأى مردم تمكين نكردند. ممكن است كسى بعد از انتخابات اعتراض داشته باشد؛ خيلى خوب، اين اعتراض ايرادى ندارد؛ اما راهِ قانونى دارد كه چگونه بايد اين اعتراض را بيان و دنبال كرد. اگر قانون را قبول داريم، بايد از آن راه برويم. اين هم نكتهى اصلى است.
... يكى ديگر از چالشها - كه البته اين چالش پيچيدهترى بود - چالشهاى فتنهانگيزى بود كه در فتنهاى مثل هجدهم تير سال 78 و فتنهى سال 88، با فاصلهى ده سال، اينها در تهران راه انداختند. اميدوار بودند كه بتوانند با اين فتنه، نظام را شكست بدهند؛ ضربه وارد كنند؛ اما بعكس شد. در فتنهى هجدهم تير، پنج روز بعد از اينكه فتنهگران فتنهى خود را شروع كردند، مردم آن حركت عظيمِ 23 تير را، نه فقط در تهران، بلكه در ساير شهرها به راه انداختند. در فتنهى 88، دو روز بعد از حوادث عاشورا، آن قضيهى عظيم نهم دى به راه افتاد. همان وقت بعضى از ناظران خارجى كه از نزديك ديده بودند، در مطبوعات غربى نوشتند و ما ديديم، كه گفته بودند آنچه در نهم دى در ايران پيش آمد، جز در تشييع جنازهى امام، چنين اجتماعى، چنين شورى ديده نشده بود. اين را مردم كردند. حضور مردم اينجورى است.
اقتصاد مقاومتی از منظر مقام معظم رهبری
در چند سال اخیر و با شدت یافتن تحریم های یک جانبه و غیرانسانی غرب علیه جمهوری اسلامی ایران با هدف متوقف کردن برنامه های صلح آمیز هسته ای ایران، واژه ی جدید « اقتصاد مقاومتی » به ادبیات اقتصادی کشور اضافه و به فراخور حال و روز اقتصاد کشورمان مورد بحث قرار گرفته است. این واژه اولین بار در دیدار کارآفرینان با مقام معظم رهبری در شهریور سال 1389 مطرح گردید. در همین دیدار، مقام معظم رهبری « اقتصاد مقاومتی » را معنا و مفهومی از کارآفرینی معرفی و برای نیاز اساسی کشور به کارآفرینی نیز دو دلیل « فشار اقتصادی دشمنان » و « آمادگی کشور برایی جهش » را معرفی نمودند.1
برای مفهوم اقتصاد مقاومتی در همین مدت زمان کم، تعاریف متفاوتی ارائه شده که هر کدام از جنبه ای به این موضوع نگاه کرده اند. در این میان، تعریف جامع و کامل از اقتصاد مقاومتی را خود رهبر فرزانه انقلاب ارائه داده اند. ایشان در دیدار با دانشجویان فرمودند:
« اقتصاد مقاومتی یعنی آن اقتصادی که در شرایط فشار، در شرایط تحریم، در شرایط دشمنی ها و خصومت های شدید می تواند تعیین کننده ی رشد و شکوفایی کشور باشد. »2
این مقاله که مشتمل بر بیانات حکیمانه مقام معظم رهبری (مدظله العالی) درباره اقتصاد مقاومتی است به خوانندگان عزیز تقدیم می گردد.
ارکان اقتصاد مقاومتی
الف: مقاوم بودن اقتصاد
وظیفهی همهی ما این است که سعی کنیم کشور را مستحکم، غیر قابل نفوذ، غیر قابل تأثیر از سوی دشمن، حفظ کنیم و نگه داریم؛ این یکی از اقتضائات «اقتصاد مقاومتی» است که ما مطرح کردیم. در اقتصاد مقاومتی، یک رکن اساسی و مهم، مقاوم بودن اقتصاد است. اقتصاد باید مقاوم باشد؛ باید بتواند در مقابل آنچه که ممکن است در معرض توطئهی دشمن قرار بگیرد، مقاومت کند.3
ب: استفاده از همهى ظرفیتهاى دولتى و مردمى
بخش خصوصى را باید کمک کرد. اینکه ما «اقتصاد مقاومتى» را مطرح کردیم، خب، خود اقتصاد مقاومتى شرائطى دارد، ارکانى دارد؛ یکى از بخشهایش همین تکیهى به مردم است؛ همین سیاستهاى اصل 44 با تأکید و اهتمام و دقت و وسواسِ هرچه بیشتر باید دنبال شود؛ این جزو کارهاى اساسى شماست. در بعضى از موارد، من از خود مسئولین کشور میشنوم که بخش خصوصى به خاطر کمتوانىاش جلو نمىآید. خب، باید فکرى بکنید براى اینکه به بخش خصوصى توانبخشى بشود؛ حالا از طریق بانکهاست، از طریق قوانین لازم و مقرراتِ لازم است؛ از هر طریقى که لازم است، کارى کنید که بخش خصوصى، بخش مردمى، فعال شود. بالاخره اقتصاد مقاومتى معنایش این است که ما یک اقتصادى داشته باشیم که هم روند رو به رشد اقتصادى در کشور محفوظ بماند، هم آسیبپذیرىاش کاهش پیدا کند. یعنى وضع اقتصادى کشور و نظام اقتصادى جورى باشد که در مقابل ترفندهاى دشمنان که همیشگى و به شکلهاى مختلف خواهد بود، کمتر آسیب ببیند و اختلال پیدا کند. یکى از شرائطش، استفاده از همهى ظرفیتهاى دولتى و مردمى است؛ هم از فکرها و اندیشهها و راهکارهائى که صاحبنظران میدهند، استفاده کنید، هم از سرمایهها استفاده شود.
به مردم هم باید واقعاً میدان داده شود. البته در بیانات دوستان به برخى از این حوادثى که ناشى از پیگیرى مفسدین اقتصادى و مفاسد اقتصادى است، اشاره شد. واقعاً نمیشود ما کار اقتصادىِ درست و قوى بکنیم، اما با مفاسد اقتصادى مبارزه نکنیم؛ این واقعاً نشدنى است. همان چند سال پیش هم که من راجع به این قضیه بحث کردم و مطالبى را به مسئولین کشور گفتم، به همین نکته توجه داشتم، که تصور نشود ما میتوانیم سرمایهگذارى مردمى و کار سالم مردمى داشته باشیم، بدون مبارزهى با مفاسد اقتصادى؛ و تصور نشود که مبارزهى با مفاسد اقتصادى موجب میشود که ما مشارکت مردم و سرمایهگذارى مردم را کم داشته باشیم؛ نه، چون اکثر کسانى که میخواهند وارد میدان اقتصادى بشوند، اهل کار سالمند، مردمان سالمى هستند؛ حالا یکى دو نفر هم آدمهاى ناسالم پیدا میشوند. باید با چشمهاى تیزبین، ریزبین و دوربین مراقبت کنید که کسانى نیایند به عنوان ایجاد اشتغال و ایجاد کار و کارآفرینى تسهیلات بانکى بگیرند، اما کارآفرینىِ واقعى انجام نگیرد. این را باید مراقبت کنید؛ هم شما مراقبت کنید، هم قوهى قضائیه مراقبت کند. به نظر من همکارى قوهى مجریه و قوهى قضائیه در اینجا یک کار بسیار لازمى است.4
ج: حمایت از تولید ملى
یک رکن دیگر اقتصاد مقاومتى، حمایت از تولید ملى است؛ صنعت و کشاورزى. خب، آمارهائى که آقایان میدهند، آمارهاى خوبى است؛ لیکن از آن طرف هم از داخل دولت، خود مسئولین به ما میگویند که بعضى کارخانهها دچار مشکلند، اختلال دارند، در بعضى جاها تعطیلى صنایع وجود دارد - گزارشهاى گوناگونى به ما میرسد، خود شما هم گزارش میدهید؛ یعنى من گزارشهاى دیگر هم دارم، اما اتکاء من به گزارشهاى دیگران نیست؛ گزارشهاى خود شما هم هست که به دست ما میرسد - خب، باید این را علاج کرد. اینها طبعاً ایجاد اشکال میکند. اگر چنانچه همین بخش دوم قضیه - یعنى آن نیمهى خالى لیوان - نمیبود، شما امروز از لحاظ رونق اقتصادى، وضع بهترى را در کشور ارائه میکردید و کمکهاى بیشترى به مردم میشد. بالاخره حمایت از تولید ملى، آن بخشِ درونزاى اقتصاد ماست و به این بایستى تکیه کرد.
واحدهاى کوچک و متوسط را فعال کنید. البته خوشبختانه واحدهاى بزرگ ما فعالند، خوبند و سوددهىشان هم خوب است، کارشان هم خوب است، اشتغالشان هم خوب است؛ عمدهى واحدهاى بزرگ ما وضعشان اینجور است - لذا همان طور که گفتید، محصول سیمانمان، محصول فولادمان، محصولات عمدهى اینجورىمان خوب است - لیکن باید به فکر واحدهاى متوسط و کوچک باشید؛ اینها خیلى مهم است، اینها در زندگى مردم تأثیرات مستقیم دارد.5
د: مدیریت منابع ارزى
مسئلهى منابع ارزى هم مسئلهى مهمى است؛ که خب، حالا آقایان توجه دارید. روى این مسئله دقت کنید، خیلى باید کار کنید. واقعاً باید منابع ارزى را درست مدیریت کرد. حالا اشاره شد به ارز پایه؛ در این زمینه هم حرفهاى گوناگونى از دولت صادر شد. یعنى در روزنامهها از قول یک مسئول، یک جور گفته شد؛ فردا یا دو روز بعد، یک جور دیگر گفته شد. نگذارید این اتفاق بیفتد. واقعاً یک تصمیم قاطع گرفته شود، روى آن تصمیم پافشارى شود و مسئله را دنبال کنید. به هر حال منابع ارزى باید مدیریت دقیق بشود.6
ه: مدیریت مصرف
یک مسئله هم در اقتصاد مقاومتى، مدیریت مصرف است. مصرف هم باید مدیریت شود. این قضیهى اسراف و زیادهروى، قضیهى مهمى در کشور است. خب، حالا چگونه باید جلوى اسراف را گرفت؟ فرهنگسازى هم لازم است، اقدام عملى هم لازم است. فرهنگسازىاش بیشتر به عهدهى رسانههاست. واقعاً در این زمینه، هم صدا و سیما در درجهى اول و بیش از همه مسئولیت دارد، هم دستگاههاى دیگر مسئولیت دارند. باید فرهنگسازى کنید. ما یک ملت مسلمانِ علاقهمند به مفاهیم اسلامى هستیم، اینقدر در اسلام اسراف منع شده، و ما متأسفانه در زندگىمان اهل اسرافیم! بخش عملیاتىاش هم به نظر من از خود دولت باید آغاز شود. در گزارشهاى شماها من خواندم، حالا هم بعضى از دوستان اظهار کردند که دولت درصدد صرفهجوئى است و میخواهد صرفهجوئى کند؛ بسیار خوب، این لازم است؛ این را جدى بگیرید. دولت خودش یک مصرفکنندهى بسیار بزرگى است. شما از بنزین بگیرید تا وسائل گوناگون، یک مصرفکنندهى بزرگ، دولت است. حقیقتاً در کار مصرف، صرفهجوئى کنید. صرفهجوئى، چیز بسیار لازم و مهمى است.
به مصرف تولیدات داخلى هم اهمیت بدهید. در دستگاه شما، در وزارتخانهى شما، اگر کار جدیدى انجام میگیرد، اگر چیز جدیدى خریده میشود، اگر همین اقلام روزمرهاى که مورد نیاز وزارتخانه است، تهیه میشود، سعى کنید همهاش از داخل باشد؛ اصرار بر این داشته باشید؛ خود این، یک قلم خیلى بزرگى میشود. اصلاً ممنوع کنید و بگوئید هیچ کس حق ندارد در این وزارتخانه جنس خارجى مصرف کند. به نظر من اینها میتواند کمک کند. 7
تبیین اقتصاد مقاومتى
در زمینهى مسائل اقتصادى، «اقتصاد تهاجمى» را مطرح کردند؛ عیبى ندارد. بنده فکر اقتصاد تهاجمى را نکردم. اگر واقعاً یک تبیین دانشگاهى و آکادمیک نسبت به اقتصاد تهاجمى - به قول ایشان، مکمل اقتصاد مقاومتى - وجود دارد، چه اشکالى دارد؟ آن را هم مطرح کنیم. آنچه که به نظر ما رسیده، اقتصاد مقاومتى بوده. البته اقتصاد مقاومتى فقط جنبهى نفى نیست؛ اینجور نیست که اقتصاد مقاومتى معنایش حصار کشیدن دور خود و فقط انجام یک کارهاى تدافعى باشد؛ نه، اقتصاد مقاومتى یعنى آن اقتصادى که به یک ملت امکان میدهد و اجازه میدهد که حتّى در شرائط فشار هم رشد و شکوفائى خودشان را داشته باشند. این یک فکر است، یک مطالبهى عمومى است. شما دانشجو هستید، استاد هستید، اقتصاددان هستید؛ بسیار خوب، با زبان دانشگاهى، همین ایدهى اقتصاد مقاومتى را تبیین کنید؛ حدودش را مشخص کنید؛ یعنى آن اقتصادى که در شرائط فشار، در شرائط تحریم، در شرائط دشمنىها و خصومتهاى شدید میتواند تضمین کنندهى رشد و شکوفائى یک کشور باشد.8
اقتصاد مقاومتى شعار نیست
هم دانشگاهها، هم دستگاههاى دولتى، هم آحاد مردمى که خوشبختانه توانائى و استعداد این کار را دارند، چه از لحاظ علمى، چه از لحاظ توانائىهاى مالى، باید تلاش کنند مسئولیت زمان خود و مقطع تاریخى حساس خود را بشناسند و به آن عمل کنند. این که ما عرض کردیم «اقتصاد مقاومتى»، این یک شعار نیست؛ این یک واقعیت است. کشور دارد پیشرفت میکند. ما افقهاى بسیار بلند و نویدبخشى را در مقابل خودمان مشاهده میکنیم. خب، بدیهى است که حرکت به سمت این افقها، معارضها و معارضههائى هم دارد. بعضى از این معارضهها انگیزههاى اقتصادى دارد، بعضى انگیزههاى سیاسى دارد؛ بعضى منطقهاى است، بعضى بینالمللى است. این معارضهها در مواردى هم منتهى میشود به همین فشارهاى گوناگونى که مشاهده میکنید؛ فشارهاى سیاسى، تحریم، غیر تحریم، فشارهاى تبلیغاتى - اینها هست - لیکن در لابهلاى این مشکلات، در وسط این خارها، گامهاى استوار و همتها و تصمیمهائى هم وجود دارد که بناست از وسط این خارها عبور کند و خودش را به آن نقطهى مورد نظر برساند؛ وضع کشور الان اینجورى است. 9
نقش شرکتهاى دانشبنیان در اقتصاد مقاومتی
یک مسئلهى دیگر در سرفصل اقتصاد مقاومتى، اقتصاد دانشبنیان است... این بخش شرکتهاى دانشبنیان و فعالیتهاى اقتصادى دانشبنیان خیلى جادهى باز و امیدبخشى است. ما استعدادهاى برجستهاى داریم که میتوانند در این مورد کمک کنند. 10
ما باید هر کدام نقش خودمان را بشناسیم و آن را ایفاء کنیم. یکى از بخشهاى ما، اقتصاد است و خاصیت اقتصاد در یک چنین شرائطى، اقتصاد مقاومتى است؛ یعنى اقتصادى که همراه باشد با مقاومت در مقابل کارشکنى دشمن، خباثت دشمن؛ دشمنانى که ما داریم. به نظر من یکى از بخشهاى مهمى که میتواند این اقتصاد مقاومتى را پایدار کند، همین کار شماست؛ همین شرکتهاى دانشبنیان است؛ این یکى از بهترین مظاهر و یکى از مؤثرترین مؤلفههاى اقتصاد مقاومتى است؛ این را باید دنبال کرد.11
هدف دشمن از فشارهای اقتصادی
یک واقعیت دیگر هم این است که اگر کشور در مقابل فشارهاى دشمن - از جمله در مقابل همین تحریمها و از این چیزها - مقاومت مدبرانه بکند، نه فقط این حربه کُند خواهد شد، بلکه در آینده هم امکان تکرار چنین چیزهائى دیگر وجود نخواهد داشت؛ چون این یک گذرگاه است، این یک برهه است؛ کشور از این برهه عبور خواهد کرد. این چیزهائى که الان آنها تهدید میکنند، تحریم میکنند، جز آمریکا و جز رژیم صهیونیستى، هیچ کس ذىنفع از این تحریمها نیست. دیگران را با زور و با فشار و با رودربایستى و با این چیزها وارد میدان کردند. خب، پیداست که زور و فشار و رودربایستى نمیتواند خیلى ادامه پیدا کند - یک مدتى است - شاهدش هم این است که مجبور شدند بیست تا کشور را از همین تحریمهاى نفتى و امثال اینها استثناء کنند! دیگرانى هم که استثناء نشدند، خودشان مایل نیستند، و بیش از آنچه که ما بخواهیم یا همان اندازه که ما میخواهیم، آنها دنبال راهحل میگردند. بنابراین بایستى مقاومت کرد.
ما باید مسائل کشور را با این دید نگاه کنیم؛ آرمانها جلوى چشم ما باشد؛ واقعیتهاى تشویقکننده جلوى چشم ما باشد. در مورد واقعیتهاى منفى - که در واقع در بعضى موارد واقعیتسازى است، واقعیتنمائى است - دچار اشتباه نشویم. البته توان دشمن را دستکم نگیریم، سهلانگارى و سادهانگارى نکنیم. مسئله، مسئلهى اساسى و مهمى است. شما مثل یک ریاضیدانى که میخواهد یک مسئلهى مهم ریاضى را حل کند، بر سر این مسئله تلاشتان را به کار ببرید و مسئله را حل کنید. شما ریاضیدان بااستعدادى هستید؛ این هم یک مسئلهى ریاضى است. اینجورى باید با مسائل گوناگون برخورد کنید. خوشبختانه انسان مشاهده میکند که همین روحیه هم در دستگاههاى گوناگون وجود دارد. به مسئلهى اقتصاد باید با این دید نگاه کرد.
ما چند سال پیش «اقتصاد مقاومتى» را مطرح کردیم. همهى کسانى که ناظر مسائل گوناگون بودند، میتوانستند حدس بزنند که هدف دشمن، فشار اقتصادى بر کشور است. معلوم بود و طراحىها نشان میداد که اینها میخواهند بر روى اقتصاد کشور متمرکز شوند. اقتصاد کشور ما براى آنها نقطهى مهمى است. هدف دشمن این بود که بر روى اقتصاد متمرکز شود، به رشد ملى لطمه بزند، به اشتغال لطمه بزند، طبعاً رفاه ملى دچار اختلال و خطر شود، مردم دچار مشکل شوند، دلزده بشوند، از نظام اسلامى جدا شوند؛ هدف فشار اقتصادى دشمن این است، و این محسوس بود؛ این را انسان میتوانست مشاهده کند.12
منظومهى کامل اقتصادی
من سال ۸۶ در صحن مطهر علىبنموسىالرضا (علیه الصّلاة و السّلام) در سخنرانىِ اول سال گفتم که اینها دارند مسئلهى اقتصاد را پیگیرى میکنند؛ بعد هم آدم میتواند فرض کند که این شعارهاى سال حلقههائى بود براى ایجاد یک منظومهى کامل در زمینهى مسائل اقتصاد؛ یعنى اصلاح الگوى مصرف، مسئلهى جلوگیرى از اسراف، مسئلهى همت مضاعف و کار مضاعف، مسئلهى جهاد اقتصادى، و تولید ملى و حمایت از کار و سرمایهى ایرانى. ما اینها را به عنوان شعارهاى زودگذر مطرح نکردیم؛ اینها چیزهائى است که میتواند حرکت عمومى کشور را در زمینهى اقتصاد ساماندهى کند؛ میتواند ما را پیش ببرد. ما باید دنبال این راه باشیم.13
الزامات اقتصاد مقاومتى
مسئلهى اقتصاد مهم است؛ اقتصاد مقاومتى مهم است. البته اقتصاد مقاومتى الزاماتى دارد. مردمى کردن اقتصاد، جزو الزامات اقتصاد مقاومتى است. این سیاستهاى اصل ۴۴ که اعلام شد، میتواند یک تحول به وجود بیاورد؛ و این کار باید انجام بگیرد. البته کارهائى انجام گرفته و تلاشهاى بیشترى باید بشود. بخش خصوصى را باید توانمند کرد؛ هم به فعالیت اقتصادى تشویق بشوند، هم سیستم بانکى کشور، دستگاههاى دولتى کشور و دستگاههائى که میتوانند کمک کنند - مثل قوهى مقننه و قوهى قضائیه - کمک کنند که مردم وارد میدان اقتصاد شوند.
کاهش وابستگى به نفت یکى دیگر از الزامات اقتصاد مقاومتى است. این وابستگى، میراث شوم صد سالهى ماست. ما اگر بتوانیم از همین فرصت که امروز وجود دارد، استفاده کنیم و تلاش کنیم نفت را با فعالیتهاى اقتصادىِ درآمدزاى دیگرى جایگزین کنیم، بزرگترین حرکت مهم را در زمینهى اقتصاد انجام دادهایم. امروز صنایع دانشبنیان از جملهى کارهائى است که میتواند این خلأ را تا میزان زیادى پر کند. ظرفیتهاى گوناگونى در کشور وجود دارد که میتواند این خلأ را پر کند. همت را بر این بگماریم؛ برویم به سمت این که هرچه ممکن است، وابستگى خودمان را کم کنیم.14
اقتصاد مقاومتى و مدیریت مصرف
مسئلهى مدیریت مصرف، یکى از ارکان اقتصاد مقاومتى است؛ یعنى مصرف متعادل و پرهیز از اسراف و تبذیر. هم دستگاههاى دولتى، هم دستگاههاى غیر دولتى، هم آحاد مردم و خانوادهها باید به این مسئله توجه کنند؛ که این واقعاً جهاد است. امروز پرهیز از اسراف و ملاحظهى تعادل در مصرف، بلاشک در مقابل دشمن یک حرکت جهادى است؛ انسان میتواند ادعا کند که این اجر جهاد فىسبیلاللّه را دارد.
یک بُعد دیگرِ این مسئلهى تعادل در مصرف و مدیریت مصرف این است که ما از تولید داخلى استفاده کنیم؛ این را همهى دستگاههاى دولتى توجه داشته باشند - دستگاههاى حاکمیتى، مربوط به قواى سهگانه - سعى کنند هیچ تولید غیر ایرانى را مصرف نکنند؛ همت را بر این بگمارند. آحاد مردم هم مصرف تولید داخلى را بر مصرف کالاهائى با مارکهاى معروف خارجى - که بعضى فقط براى نام و نشان، براى پز دادن، براى خودنمائى کردن، در زمینههاى مختلف دنبال مارکهاى خارجى میروند - ترجیح بدهند. خود مردم راه مصرف کالاهاى خارجى را ببندند.
به نظر ما طرحهاى «اقتصاد مقاومتى» جواب میدهد. همین مسئلهى سهمیهبندى بنزین که اشاره کردند، جواب داد. اگر چنانچه بنزین سهمیهبندى نمیشد، امروز مصرف بنزین ما از صد میلیون لیتر در روز بالاتر میرفت. توانستند این را کنترل کنند؛ که خب، امروز در یک حد خیلى خوبى هست. حتّى باید جورى باشد که هیچ به بیرون نیازى نباشد، که الحمدللّه نیست. تحریم بنزین را در برنامه داشتند؛ اقتصاد مقاومتى تحریم بنزین را خنثى کرد. و بقیهى چیزهائى که مورد نیاز کشور است.
هدفمند کردن یارانهها هم در جهت شکل دادن به اقتصاد ملى است؛ که اینها میتواند هم رونق ایجاد کند - در تولید، در اشتغال - و هم موجب رفاه شود؛ اینها مایهى رشد تولید کشور، رشد اقتصادى کشور، مایهى اقتدار یک کشور است. با رشد تولید، یک کشور در دنیا اقتدار حقیقى و آبروى بینالمللى پیدا میکند. این کار بایستى به انجام برسد.15
استفادهى حداکثرى از زمان، منابع و امکانات
از زمان باید حداکثر استفاده بشود. طرحهائى که سالهاى متمادى طول میکشید، امروز خوشبختانه با فاصلهى کمترى انسان مىبیند که فلان کارخانه در ظرف دو سال، در ظرف هجده ماه به بهرهبردارى رسید. باید این را در کشور تقویت کرد.
حرکت بر اساس برنامه، یکى از کارهاى اساسى است. تصمیمهاى خلقالساعه و تغییر مقررات، جزو ضربههائى است که به «اقتصاد مقاومتى» وارد میشود و به مقاومت ملت ضربه میزند. این را، هم دولت محترم، هم مجلس محترم باید توجه داشته باشند؛ نگذارند سیاستهاى اقتصادى کشور در هر زمانى دچار تذبذب و تغییرهاى بىمورد شود.16
اهمیت تحقیق در زمینه اقتصاد مقاومتى
یکى از دوستان اطلاع دادند که یک ستاد دانشجوئى براى تحقیق در اقتصاد مقاومتى تشکیل شده. کار بسیار جالبى است. اینجور کارهاى عمیق، همان چیزى است که کشور به آن احتیاج دارد. شما باید فکر کنید، مطالعه کنید، تحقیق کنید. این تحقیقها اگر به درد آن دستگاه مسئول هم نخورد یا به کار او نیاید یا نپسندد، قطعاً به کار شما مىآید و به درد شما میخورد. این، کار بسیار جالبى است.
همچنین یکى دیگر از دوستان اطلاع دادند که در دانشگاه شریف مرکز مطالعاتىاى تشکیل شده و در این زمینهها کار میکنند. اینها بسیار کارهاى مهمى است. این انگیزهى جوان دانشجو و فکور، خیلى براى آیندهى کشور مهم است.
البته راهحلهائى که گفته شد، بعضى از آنها کاملاً درست است. این را هم من به شما عرض بکنم؛ در همین زمینهى مسائل اقتصادى، پارهاى از آنچه که پیشنهاد و مطرح شد، ما اطلاع داریم که مد نظر مسئولین هست؛ دربارهاش کار میکنند، تصمیمگیرى میکنند، اقدام میکنند؛ منتها همهى اقدامها یا به اطلاع نمیرسد، یا گفتنى نیست. به هر حال اینجور نیست که مسائل اقتصادى در مد نظر آن مسئولین نباشد.17
اقتصاد مقاومتی، معنا و مفهومی از کارآفرینی
دلیل دومِ ما که امروز کار برامان مهم است، کارآفرینى مهم است، این است که ما امروز در مقابل یک فشار جهانى قرار داریم. دشمنى وجود دارد در دنیا که میخواهد با فشار اقتصادى و با تحریم و با این کارهائى که شماها میدانید، سلطهى اهریمنى خودش را برگرداند به این کشور. هدف این است. یک کشور به این خوبى، با این همه منابع، منابع طبیعى، با این موقعیت سوقالجیشى، با همهى امکانات، زیر نگین یک قدرتى در دنیا بوده؛ یک روز انگلیسها بودند، یک روز آمریکائىها بودند - در واقع نظام سلطه، دستگاه سلطه، امپراتورى سلطه. حالا آمریکا یک گوشهاى از این امپراتورى است - اینها مسلط بودند بر این کشور؛ انقلاب دست اینها را کوتاه کرده. سلطه میخواهد برگردد به این کشور. همهى این تلاشها براى این است. مسئلهى انرژى هستهاى بهانه است. آن کسانى که خیال میکنند اگر ما مسئلهى انرژى هستهاى را حل کردیم، مشکلات حل خواهد شد، خطا میکنند. مسئلهى انرژى هستهاى را مطرح میکنند، مسئلهى حقوق بشر را مطرح میکنند، مسائل گوناگون را مطرح میکنند، که اینها بهانه است. مسئله، مسئلهى فشار است، میخواهند یک ملت را به زانو در بیاورند؛ میخواهند انقلاب را زمین بزنند. یکى از کارهاى مهم همین تحریم اقتصادى است. میگویند ما طرفمان ملت ایران نیست! دروغ میگویند؛ اصلاً طرف، ملت ایران است. تحریم براى این است که ملت ایران به ستوه بیاید، بگوید آقا ما به خاطر دولت جمهورى اسلامى داریم زیر فشار تحریم قرار میگیریم؛ رابطهى ملت با نظام جمهورى اسلامى قطع بشود. هدف اصلاً این است. البته ملت ما را نمیشناسند؛ مثل همهى موارد دیگر محاسباتشان غلط اندر غلط است. از نظر نظام سلطه، گناه بزرگ ملت ایران این است که خودش را از زیر بار سلطه آزاد کرده. میخواهند مجازات کنند به خاطر این گناه، که چرا خودت را از زیر بار سلطه، اى ملت! آزاد کردهاى. این ملت راه را پیدا کرده. اصلاً محاسباتشان اشتباه است؛ نمیفهمند چه کار باید بکنند و چه کار دارند میکنند. خب، اما فشار مىآورند؛ فشار اقتصادى از راه تحریمها.
ما باید یک اقتصاد مقاومتىِ واقعى در کشور به وجود بیاوریم. امروز کارآفرینى معناش این است. دوستان درست گفتند که ما تحریمها را دور میزنیم؛ بنده هم یقین دارم. ملت ایران و مسئولین کشور تحریمها را دور میزنند، تحریمکنندگان را ناکام میکنند؛ مثل موارد دیگرى که در سالهاى گذشته در زمینههاى سیاسى بود که یک اشتباهى کردند، یک حرکتى انجام دادند، بعد خودشان مجبور شدند برگردند، یکى یکى عذرخواهى کنند. چند مورد یادتان هست لابد دیگر. حالا جوانها نمیدانند. در این ده بیست سال اخیر، از این کارها چند بار انجام دادند. این دفعه هم همین جور است. البته تحریم براى ما جدید نیست، ما سى سال است تو تحریمیم. همهى این کارهائى که شده است، همهى این حرکت عظیم ملت ایران، در فضاى تحریم انجام گرفته؛ بنابراین کارى نمیتوانند بکنند. خب، ولى این دلیلى است براى همهى مسئولان و دلسوزان کشور که خود را موظف بدانند، مکلف بدانند به ایجاد کار، به تولید، به کارآفرینى، به پر رونق کردن روزافزون این کارگاه عظیم؛ که کشور ایران حقیقتاً امروز یک کارگاه عظیمى است. همه خودشان را باید موظف بدانند.18
پینوشتها:
1. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار جمعی از کارآفرینان سراسر کشور، 1389/6/16
2. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار دانشجویان، 1391/5/16
3. بیانات مقام معظم رهبری در حرم مطهر رضوی علیه السلام،1392/1/1
4 تا 7. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار رئیسجمهوری و اعضاى هیئت دولت، 1391/6/2
8 و 9. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار دانشجویان، 1391/5/16
10. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار رئیسجمهوری و اعضاى هیئت دولت، 1391/6/2
11. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار جمعی از پژوهشگران و مسئولان شرکتهای دانشبنیان، 1391/5/8
12 تا 16. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار کارگزاران نظام، 1391/5/3
17. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار جمعی از دانشجویان، 1390/5/19
18. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار جمعی از کارآفرینان سراسر کشور، 1389/6/16
۱۰ نکته درباره تحقق اقتصاد مقاومتی
در بخش نخست این مقاله تحت عنوان « اقتصاد مقاومتی؛ اقتصاد دفاعی یا ترمیمی؟ » چهار تعریف از اقتصاد مقاومتی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت. در بخش دوم، ده نکته دربارهی تحقق اقتصاد مقاومتی را میخوانید:
برای شناخت بسترها و زمینههای تحقق اقتصاد مقاومتی، ابتدا باید به آسیبشناسی اقتصاد کشور و موانع و نیازمندیهای تحقق اقتصاد مقاومتی پرداخت.
اولین نیاز این است که مرکزیت و محوریتی برای فعالیت در عرصهی اقتصاد مقاومتی داشته باشیم. فعالان این عرصه باید بتوانند اطلاعات و دستاوردهای خود را در جایی به اشتراک بگذارند. فرماندهی هوشمند و متمرکزی برای هدایت فعالیتهای این حوزه و شناسایی و آموزش نیروهای مستعد و مناسب برای فعالیت علمی و عملیاتی در این عرصه لازم است. افراد دغدغهمند و مراکز تحقیقاتی و اجرایی که به این موضوع ورود کردهاند، میباید در شبکهای فعال و مؤثر، از فعالیتهای مهم و مسائل جدید مطلع شوند و سامانهای پویا و هوشمند برای این مسأله وجود داشته باشد. مراکزی چون شورای عالی امنیت ملی که در این موضوع ورود خوبی داشتهاند، بایستی با عنایت به مسائل فوق در کمک گرفتن از دیگر نیروها پویا و چابک باشند.
نیاز دوم آن است که فعالیت در عرصهی اقتصاد مقاومتی نیاز به رصد و دیدهبانی فضای اقتصادی داخلی و بینالمللی و نیز گردآوری آمارهای دقیق و روزآمد دارد. بدون این دو، فعالیت برای تحقق اقتصاد مقاومتی امکان ندارد. ضمناً برای اینکه به این دو برسیم، به شاخصهای بومی نیاز داریم تا میزان مقاومت و آسیبپذیری اقتصادمان را بر اساس آنها شناسایی کنیم و بدانیم این اقتصاد ما تا چه اندازه میتواند در برابر فشارها مقاومت کند و این سد اقتصادی چه میزان فشار را میتواند تحمل کند؟ اقتصاد غربی برای خودش شاخص دارد و ما به شاخصهای بومی متناسب با این مسائل بومی خودمان نیاز داریم؛ کاری که از جوانان ما بهخوبی برمیآید.
۱۰ نکته درباره تحقق اقتصاد مقاومتی
مسألهی سوم، ضرورت طراحی یک الگوی مشخص از شیوهی زندگی متناسب با اقتصاد مقاومتی برای عموم مردم و بهویژه برای مدافعان انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران است؛ آنهایی که قائل به صحت و صدق ایدهی اقتصاد مقاومتی هستند. یعنی ما چه الگوی مشخصی را برای بدنهای از مردم ارائه میدهیم که بدانند نیازها و مقتضیات انقلاب چه نوع سبک زندگی را میطلبد؟ ابتدا باید دولت را در سبک ادارهی امور و سپس این بخش از مردم را به سبک زندکی متناسب با انقلاب تشویق و تأیید کرد تا بدینوسیله سبک زندگی متناسب با مقتضیات انقلاب را در جامعه پُررنگتر کنیم.
وقتی یک شیوهی زندگی را بر اساس سهگانهی «اعتماد بهنفس ملی، روحیهی جهادی، و پرهیز از لقمهی حرام» طراحی کردیم، میتوانیم به کارآمدی آن امیدوار باشیم. توجه به معنویت دینی در این سهگانه نقشی اساسی ایفا میکند. البته طبیعی است که جنگ نظامی برای مردم ملموس و باورپذیرتر باشد، اما جنگ نرمافرازی اینگونه نیست. بنابراین وجود روحیهی جهادی منبعث از آموزههای دینی در آن سبک زندگی بسیار مهم و کلیدی است. در روایات ما این عبارت وجود دارد که اگر کسى در میدان جنگ نبوده باشد یا در دلش حدیث جهاد نخواند، به گونهاى از نفاق زندگى را ترک میکند.۱
این شور و حماسهی زندگی مقاوم و جهادی را باید به عرصهی عموم علاقمندان انقلاب بکشانیم تا چهرهی زندگی را از اتراف و بیتفاوتی بزداییم. این مهم باید در نعلیم و تربیت رسمی و غیر رسمی اقتصادی متناسب با انقلاب اسلامی پیگیری شود و ما باید نظام تعلیم و تربیت اقتصادی خاص خودمان را برای مقاومت اقتصادی و جهاد اقتصادی، تبیین و طراحی و سپس اجرا کنیم.
بدیهی است اقتصاد مقاومتی بر پایه و اساس سرمایهی معنوی افراد و جامعه استوار است. بدون معنویت و سلامت معنوی، مقاومت شکننده است. مثال مهم اقتصادی در این زمینه، پرهیز از لقمهی حرام است. لقمهی حرام هر الگویی را که از شیوهی زندگی متناسب با اقتصاد مقاومتی ارائه بدهید، بیاستفاده و بیفایده میکند. کسی که شکمش از حرام پر باشد، پای هیچ مبارزه و مقاومتی حاضر نخواهد شد. لقمهی حرام مانند یک ویروس کشنده و خطرناک است که ایمنی دستگاه تشخیص و عملکرد افراد را بهکلی نابود میکند. لذا یکی از اهداف اساسی ما باید این باشد که مسیر لقمههای حرام و میزان آن را در اقتصاد کشورمان بررسی کنیم و سپس با کانونهای آن بهشدت مقابله نماییم.
مسألهی چهارم عبارت از این است که نظام آموزشی ما متناسب با اقتصاد مقاومتی عمل کند. کارکرد نظام آموزشی آن است که کودکان و نوجوانان و جوانان یک کشور را متناسب با شرایط و نیازهای تاریخی آن برهه تربیت کند. اما متأسفانه در کشور ما این اتفاق بهخوبی نمیافتد. به یک مثال از عملکرد آمریکا در دشمنسازی اشاره میکنم. وزارت دفاع آمریکا کتابی را در ۴۰۰ صفحه منتشر کرده که موضوعات امنیت ملی آمریکا را در آن برشمرده و توضیح داده است. مخاطبان کتاب هم عموماً معلمان دبیرستانهای آمریکا هستند و از آنها خواسته شده تا ضمن بحثهای خودشان به این موارد هم اشاره کنند. یعنی آمریکایی که مشکل امنیتی با همسایگان خود ندارد و اساساً خودش بحران ساز برای دیگران است، با استفاده از نظام آموزش و پرورش خود کاری کرده که در ذهن جوانان و نوجوانان این کشور همواره دغدغهی امنیت اقتصادی و دشمنان اقتصادی مطرح باشد.
حال این سؤال مطرح است که نظام آموزشی ما چه اندازه به دنبال جهادی بارآوردن مخاطبان خویش است و آیا اصلاً فکری برای این دارد که فرزندان این مرز و بوم را جهادگر باربیاورد؟! ما نیاز داریم که از سطح پیشدبستان برای این مسأله برنامه داشته باشیم. ما به شعر و داستان و کاریکاتورهایی احتیاج داریم که کودکانمان را به این سمت هدایت کنیم. بنابراین توجه به نظام آموزشی و تربیتی در این عرصه بسیار مهم است.
مورد پنجم هم دربارهی نظام رسانهای و تبلیغاتی ما برای رواج آموزههای اقتصاد مقاومتی است. ما به نظام تبلیغاتی هماهنگ و منسجمی احتیاج داریم که بتواند این آموزهها را از طریق رسانههای رسمی و غیر رسمی مختلف، بهخوبی و در بستهبندیهای مناسب به مردم عرضه کند؛ همانگونه که در دوران دفاع مقدس به هر حال دستگاههایی مسئول کاری شبیه این کار بودند و برای آن فکر میکردند. بنابراین ما باید از ظرفیت همایشها، سخنرانیها، اینترنت، شبکههای تلویزیونی و رادیویی و حتی مجالس مذهبی و هیئات برای رسیدن به این مقصود استفاده کنیم.
مسألهی ششم، امکان واکنش سریع نظام اقتصادی ما در برابر حملات اقتصادی است؛ اینکه چقدر توان واکنش به کنشها و حملاتی را داریم که به نظام اقتصادی ما وارد میشود و چقدر میتوانیم در این واکنش سریع استقامت داشته باشیم. اگر بحرانی پیش بیاید، تا چه میزان میتوانیم مصارف کشور را پایین بیاوریم؟ مردم تا چه اندازه و در چه مدتی میتوانند خودشان را با این تغییرات هماهنگ کنند؟ قوتهای ما در این زمینه میباید تکمیل و ضعفهایمان ترمیم شوند.
مسألهی هفتم، ایفای نقش پررنگ مردم در اقتصاد مقاومتی است. اقتصاد مقاومتی ماهیتاً اقتصادی مردمی است. دوباره به تعاریف ابتدای بحث برمیگردیم؛ اگر قرار باشد ما اقدام به نهادسازیهای موازی در اقتصاد مقاومتی کنیم، هیچ لزومی ندارد که این نهادسازی را دولت انجام دهد، بلکه ضروری است که مردم وارد این عرصه شوند تا از ورود رانتخوارها به اقتصاد جلوگیری کنند. الان که بحث تحریمها و مشکلات مبادلهی پول مطرح است، نهادهای اقتصادی مردمی و سازمانهای مردمنهاد میتوانند نقش بسیار پررنگ و تعیینکنندهای داشته باشند. اگر ما فضا را برای حضور جوانان مؤمن و خلاّق ایران اسلامی در عرصهی اقتصادی فراهم کنیم، قطعاً تحولات مثبتی را در این عرصه شاهد خواهیم بود.
در زمان جنگ جهانی دوم، اقتصاددانهای معروف آمریکا در واحد اقتصادی وزارت دفاع این کشور برنامهریزی کردند که چگونه میتوانند از شرایط موجود و ظرفیتهای مردمی برای جنگ استفاده کنند. امروز ما نیاز داریم که یک بار مهارتهای مردم خودمان را کاملاً رصد کنیم تا دریابیم که در روز مبادا مهارت چه کسانی برای این کشور به کار میآید و اگر کسانی چند مهارت دارند، کدام مهارتشان در اولویت استفاده قرار دارد.
به گمان من برای اینکه عملیات جهاد اقتصادی ما موفق باشد، باید بازیگران اصلی این اقتصاد را نه به صورت کلی، که کاملاً جزئی تعیین کنیم. یعنی تقسیمبندی خود را از حالت مردم و مسئولین به یک تقسیمبندی تخصصی تبدیل کنیم که شامل اساتید دانشگاه، اساتید حوزه، دانشجویان، طلاب، دانشآموزان، معلمان و زنان خانهدار و همهی اقشار دیگر بشود.
مسألهی هشتم، لزوم توجه و دلجویی و حمایت دولت از فعالان اقتصادی است. اگر دولت در شرایط عادی از فعالان اقتصادی و از کشاورزان و کارگران و کارمندان حمایت کند، آن وقت میتواند انتظار داشته باشد که آنها هم در روز مبادا به کمک کشور بیایند. اما اگر دولت آنها را رها کند و به مشکلات آنها اهمیتی ندهد و فقط به فکر خود باشد، دیگر توانی برای مقاومت در این اقشار نمیماند که بخواهند در روز مبادا مقاومت کنند؛ چنانچه حضرت امیرالمؤنین علیهالسلام در نامهشان به مالک اشتر به این معنا اشاره کردهاند.
نکتهی نهم، تحرک دستگاه دیپلماسی کشور برای فعال کردن ظرفیتهای بالقوه و فرصتهای جهانی در اقتصاد مقاومتی است. اقتصاد مقاومتی در شبکهای پویا از اقتصاد جهانی معنادار میشود و کشف و بکارگیری و ساخت ظرفیت این شبکه برعهدهی ماست. جهانی شدن اقتصاد موجب شده تا مقاومت اقتصادی نیز تعاریف جدید به خود بگیرد، لذا ما نیازمند بازیگرانی خاص در عرصهی اقتصاد جهانی و بازی در لایههای مختلف آشکار و پنهان آن هستیم. همچنین لازم است تا گردآوری و استفاده از تجارب اقتصادی دیگر کشورها در زمینههای مشابه را مجدانه پیگیری کنیم. به هر حال ممکن است هر کشوری در یک برههای با مشکلات اقتصادی مواجه بوده باشد؛ اگر دستگاه دیپلماسی کشور این تجربیات را گردآوری کند و در اختیار فعالان و محققان اقتصادی بگذارد، این مسأله برای اقتصاد کشور بسیار راهگشا خواهد بود.
نکتهی دهم و پایانی، لزوم تبدیل بحث اقتصاد مقاومتی به گفتمان رایج در دانشگاهها، مراکز علمی و مجامع مذهبی است. همین صحبت کردن و گفتوگو پیرامون این موضوع و توجه به ابعاد مختلف آن، در سرعت حرکت به سمت تحقق اقتصاد مقاومتی تأثیری بسزا خواهد داشت. این مسأله باید در کلاسهای درس و پروژههای علمی از محققان و نخبگان خواسته شود و از سوی استادان اقتصاد که درد دین دارند یا حداقل آزاده و میهندوست هستند، جدی گرفته شود.
مجموعهی این مطالب، درآمدی بود بر مسألهی اقتصاد مقاومتی برای آغاز بحثهای علمی. البته مطالب هر بند نیازمند تفصیل و نقشهی راهی مشروح است که با پیگیری دستگاههای مسئول در هر بخش، انشاالله ادامه مییابد.
پینوشتها:
استادیار دانشکدهی معارف اسلامی و اقتصاد دانشگاه امام صادق(علیه السلام)
حضرت آیت الله العظمی امام خامنهای با ابلاغ سیاستهای کلی «اقتصاد مقاومتی» بر اساس بند یک اصل 110 قانون اساسی که پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام تعیین شده است، تأکید کردند: پیروی از الگوی علمی و بومی برآمده از فرهنگ انقلابی و اسلامی، عامل شکست و عقب نشینی دشمن در جنگ تحمیلی اقتصادی علیه ملت ایران خواهد شد، همچنین اقتصاد مقاومتی خواهد توانست در بحرانهای رو به افزایش جهانی، الگویی الهامبخش از نظام اقتصادی اسلام را عینیت بخشد و زمینه و فرصت مناسب را برای نقش آفرینی مردم و فعالان اقتصادی در تحقق حماسه اقتصادی فراهم کند.
متن ابلاغیه رهبر معظم انقلاب به رؤسای قوای سه گانه و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام به شرح زیر است:
بسماللّه الرحمن الرحیم
ایران اسلامی با استعدادهای سرشار معنوی و مادی و ذخائر و منابع غنی و متنوع و زیرساختهای گسترده و مهمتر از همه، برخورداری از نیروی انسانی متعهد و کارآمد و دارای عزم راسخ برای پیشرفت، اگر از الگوی اقتصادی بومی و علمی برآمده از فرهنگ انقلابی و اسلامی که همان اقتصاد مقاومتی است، پیروی کند نه تنها بر همه مشکلات اقتصادی فائق میآید و دشمن را که با تحمیل یک جنگ اقتصادی تمام عیار در برابر این ملت بزرگ صفآرایی کرده، به شکست و عقبنشینی وا میدارد، بلکه خواهد توانست در جهانی که مخاطرات و بیاطمینانیهای ناشی از تحولات خارج از اختیار، مانند بحرانهای مالی، اقتصادی، سیاسی و … در آن رو به افزایش است، با حفظ دستاوردهای کشور در زمینههای مختلف و تداوم پیشرفت و تحقق آرمانها و اصول قانون اساسی و سند چشمانداز بیست ساله، اقتصاد متکی به دانش و فناوری، عدالت بنیان، درونزا و برونگرا، پویا و پیشرو را محقق سازد و الگوئی الهامبخش از نظام اقتصادی اسلام را عینیت بخشد.
اکنون با مداقه لازم و پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام، سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی که در ادامه و تکمیل سیاستهای گذشته، خصوصاً سیاستهای کلی اصل 44 قانون اساسی و با چنین نگاهی تدوین شده و راهبرد حرکت صحیح اقتصاد کشور به سوی این اهداف عالی است، ابلاغ میگردد.
لازم است قوای کشور بیدرنگ و با زمانبندی مشخص، اقدام به اجرای آن کنند و با تهیه قوانین و مقررات لازم و تدوین نقشه راه برای عرصههای مختلف، زمینه و فرصت مناسب برای نقشآفرینی مردم و همه فعالان اقتصادی را در این جهاد مقدس فراهم آورند تا به فضل الهی حماسه اقتصادی ملت بزرگ ایران نیز همچون حماسه سیاسی در برابر چشم جهانیان رخ نماید. از خداوند متعال توفیق همگان را در این امر مهم خواستارم.
سیّدعلی خامنهای
29/ بهمن ماه/ 1392
بسماللهالرحمنالرحیم
سیاست های کلی اقتصاد مقاومتی
با هدف تأمین رشد پویا و بهبود شاخصهای مقاومت اقتصادی و دستیابی به اهداف سند چشمانداز بیستساله، سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی با رویکردی جهادی، انعطاف پذیر، فرصت ساز، مولد، درونزا، پیشرو و برونگرا ابلاغ میگردد:
1 – تأمین شرایط و فعالسازی کلیه امکانات و منابع مالی و سرمایههای انسانی و علمی کشور به منظور توسعه کارآفرینی و به حداکثر رساندن مشارکت آحاد جامعه در فعالیتهای اقتصادی با تسهیل و تشویق همکاریهای جمعی و تأکید بر ارتقاء درآمد و نقش طبقات کمدرآمد و متوسط.
2 – پیشتازی اقتصاد دانش بنیان، پیادهسازی و اجرای نقشه جامع علمی کشور و ساماندهی نظام ملی نوآوری به منظور ارتقاء جایگاه جهانی کشور و افزایش سهم تولید و صادرات محصولات و خدمات دانشبنیان و دستیابی به رتبه اول اقتصاد دانشبنیان در منطقه.
3- محور قراردادن رشد بهرهوری در اقتصاد با تقویت عوامل تولید، توانمندسازی نیروی کار، تقویتِ رقابتپذیری اقتصاد، ایجاد بستر رقابت بین مناطق و استانها و به کارگیری ظرفیت و قابلیتهای متنوع در جغرافیای مزیتهای مناطق کشور.
4- استفاده از ظرفیت اجرای هدفمندسازی یارانهها در جهت افزایش تولید، اشتغال و بهرهوری، کاهش شدت انرژی و ارتقاء شاخصهای عدالت اجتماعی.
5- سهمبری عادلانه عوامل در زنجیره تولید تا مصرف متناسب با نقش آنها در ایجاد ارزش، بویژه با افزایش سهم سرمایه انسانی از طریق ارتقاء آموزش، مهارت، خلاقیت، کارآفرینی و تجربه.
6- افزایش تولید داخلی نهادهها و کالاهای اساسی(بویژه در اقلام وارداتی)، و اولویت دادن به تولید محصولات و خدمات راهبردی و ایجاد تنوع در مبادی تأمین کالاهای وارداتی با هدف کاهش وابستگی به کشورهای محدود و خاص.
7- تأمین امنیت غذا و درمان و ایجاد ذخایر راهبردی با تأکید بر افزایش کمی و کیفی تولید(مواد اولیه و کالا).
8- مدیریت مصرف با تأکید بر اجرای سیاستهای کلی اصلاح الگوی مصرف و ترویج مصرف کالاهای داخلی همراه با برنامه ریزی برای ارتقاء کیفیت و رقابت پذیری در تولید.
9- اصلاح و تقویت همهجانبه نظام مالی کشور با هدف پاسخگویی به نیازهای اقتصاد ملی، ایجاد ثبات در اقتصاد ملی و پیشگامی در تقویت بخش واقعی.
10- حمایت همه جانبه هدفمند از صادرات کالاها و خدمات به تناسب ارزش افزوده و با خالص ارزآوری مثبت از طریق:
- تسهیل مقررات و گسترش مشوقهای لازم.
- گسترش خدمات تجارت خارجی و ترانزیت و زیرساختهای مورد نیاز.
- تشویق سرمایه گذاری خارجی برای صادرات.
- برنامه ریزی تولید ملی متناسب با نیازهای صادراتی، شکلدهی بازارهای جدید، و تنوع بخشی پیوندهای اقتصادی با کشورها به ویژه با کشورهای منطقه.
- استفاده از ساز و کار مبادلات تهاتری برای تسهیل مبادلات در صورت نیاز.
- ایجاد ثبات رویه و مقررات در مورد صادرات با هدف گسترش پایدار سهم ایران در بازارهای هدف.
11- توسعه حوزه عمل مناطق آزاد و ویژه اقتصادی کشور به منظور انتقال فناوریهای پیشرفته، گسترش و تسهیل تولید، صادرات کالا و خدمات و تأمین نیازهای ضروری و منابع مالی از خارج.
12- افزایش قدرت مقاومت و کاهش آسیب پذیری اقتصاد کشور از طریق:
- توسعه پیوندهای راهبردی و گسترش همکاری و مشارکت با کشورهای منطقه و جهان بویژه همسایگان.
- استفاده از دیپلماسی در جهت حمایت از هدفهای اقتصادی.
- استفاده از ظرفیتهای سازمانهای بینالمللی و منطقهای.
13- مقابله با ضربه پذیری درآمد حاصل از صادرات نفت و گاز از طریق:
- انتخاب مشتریان راهبردی.
- ایجاد تنوع در روشهای فروش.
- مشارکت دادن بخش خصوصی در فروش.
- افزایش صادرات گاز.
- افزایش صادرات برق.
- افزایش صادرات پتروشیمی.
- افزایش صادرات فرآوردههای نفتی.
14- افزایش ذخایر راهبردی نفت وگاز کشور به منظور اثرگذاری در بازار جهانی نفت و گاز و تأکید بر حفظ و توسعه ظرفیتهای تولید نفت و گاز، بویژه در میادین مشترک.
15- افزایش ارزش افزوده از طریق تکمیل زنجیره ارزش صنعت نفت و گاز، توسعه تولید کالاهای دارای بازدهی بهینه(براساس شاخص شدت مصرف انرژی) و بالا بردن صادرات برق، محصولات پتروشیمی و فرآوردههای نفتی با تأکید بر برداشت صیانتی از منابع.
16- صرفه جویی در هزینههای عمومی کشور با تأکید بر تحول اساسی در ساختارها، منطقی سازی اندازه دولت و حذف دستگاههای موازی و غیرضرور و هزینههای زاید.
17- اصلاح نظام درآمدی دولت با افزایش سهم درآمدهای مالیاتی.
18- افزایش سالانه سهم صندوق توسعه ملی از منابع حاصل از صادرات نفت و گاز تا قطع وابستگی بودجه به نفت.
19- شفافسازی اقتصاد و سالمسازی آن و جلوگیری از اقدامات، فعالیتها و زمینههای فسادزا در حوزههای پولی، تجاری، ارزی و … .
20- تقویت فرهنگ جهادی در ایجاد ارزش افزوده، تولید ثروت، بهرهوری، کارآفرینی، سرمایه گذاری و اشتغال مولد و اعطای نشان اقتصاد مقاومتی به اشخاص دارای خدمات برجسته در این زمینه.
21- تبیین ابعاد اقتصاد مقاومتی و گفتمان سازی آن بویژه در محیطهای علمی، آموزشی و رسانهای و تبدیل آن به گفتمان فراگیر و رایج ملی.
22- دولت مکلف است برای تحقق سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی با هماهنگ سازی و بسیج پویای همه امکانات کشور، اقدامات زیررا معمول دارد:
- شناسایی و بکارگیری ظرفیتهای علمی، فنی و اقتصادی برای دسترسی به توان آفندی و اقدامات مناسب.
- رصد برنامههای تحریم و افزایش هزینه برای دشمن.
- مدیریت مخاطرات اقتصادی از طریق تهیه طرحهای واکنش هوشمند، فعال، سریع و به هنگام در برابر مخاطرات و اختلالهای داخلی و خارجی.
23- شفاف و روان سازی نظام توزیع و قیمتگذاری و روزآمدسازی شیوههای نظارت بر بازار.
24- افزایش پوشش استاندارد برای کلیه محصولات داخلی و ترویج آن.
اقتصاد مقاومتی؛ رنسانسی در اقتصاد ایران و جهان اسلام
ابلاغ سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی توسط رهبر معظم انقلاب حضرت آیتالله امام خامنهای (مدظله العالی) و استقبال سران سهقوه نوید بخش فصل نوینی از روند پیشرفت و حرکت رو به جلو ملت ایران است که میتواند ضمن الگوسازی به نوزایی اقتصادی در کشورهای حوزه غرب آسیا، شمال آفریقا و سایر ممالک مسلمان منجر گردد. ایران اگر چه به لحاظ وسعت سرزمینی یک درصد مساحت کل جهان را پوشش میدهد و یک درصد جمعیت جهان در آن ساکن هستند اما در عین حال 9درصد کل ذخایر نفت جهان، 16 درصد کل ذخایر گاز جهان، 3 درصد منابع معدنی جهان (6 درصد منابع مس، 3.5 درصد منابع سرب و روی، 10.5 درصد منابع زغال سنگ و 2 درصد منابع سنگ آهن جهان و...) را در خود جای داده است. نیاکان ما بخش اندکی از این ظرفیت عظیم و کمنظیر را به قدر بضاعت علمی خود در قرون گذشته در راستای این حدیث شریف پیامبر اعظم (صلّی الله علیه وآله وسلم) که «اگر علم آویخته به ستاره ثریا باشد مردانی از فارس- ایران- آن را به دست می آورند» به ثروت تبدیل کرده اند.
ایران مهد معادن و منابع طبیعی
بنابر شواهد باستان شناسی مهد استخراج فلزات توسط بشر، فلات ایران و آناتولی بوده است. نخستین اکتشافات مربوط به استفاده از فلزات توسط ایرانیان به حدود 6500 سال قبل از میلاد در علی کوش واقع در دشت دهلران مربوط میشود. در”کوخت یزد” و در "قلعه زری” در شمال دشت لوت و "چهل کوره” در سیستان شواهدی از بهره برداری معادن در دوران ساسانی مشاهده میشود. گلولههای متعدد آهنی از جنس هماتیت طبیعی از هزاره پنجم پیش از میلاد در تپه "سیلک” کاشان کشف شدهاند. ذوب آهن در ایران در اواخر هزاره دوم پیش از میلاد آغاز شده است. در هزاره سوم پیش از میلاد، کرمان یکی از منابع مهم طلای تمدن سومر بوده است. معادن سرب از هزاره چهارم قبل از میلاد تا هزاره اول بعد از میلاد همواره مورد توجه ایرانیان بوده است و ... .
اولین بیمارستان دانشگاه و رصدخانه در ایران
ایرانیان نقش بسزایی در اختراع خط داشتند و این میراث تمدن ساز بشری مرهون تلاشهای نیاکان ماست. اولین بیمارستان و دانشگاه جهان یعنی جندی شاپور توسط ایرانیان ابداع شد. اولین و بزرگترین رصدخانه جهان در مراغه توسط خواجه نصیرالدین طوسی در قرن هفتم هجری ساخته شد.
ابرشهر تجاری نیشابور
موقعیت جغرافیایی ایران در هارتلند جهان و یا به تعبیری قلب زمین قرار دارد و درست در شاه راه ارتباطی سه قاره مهم آسیا، آفریقا و اروپا محسوب میشود. نیشابور بر سر راه جاده ابریشم با حدود 4 میلیون جمعیت یکی از مهمترین مراکز تجاری و صنعتی ایران بوده است. در اواسط جنگهای صلیبی نیز مغولها به ایران حمله کردند و نیشابور آن زمان یک میلیون نفر جمعیت داشت و اولین «نظامیه» در آنجا تأسیس شد.
اولین شهرک صنعتی دانشبنیان
خواجه رشیدالدین فضلالله در قرون هفتم و هشتم هجری اولین شهرک صنعتی دانش بنیان را در ایران بنا نهاد.
مکتوب خواجه به فرزندش سعدالدین حاکم قناصرین که حاکی از اختتام ربع رشیدی است با 24 کاروانسرا و1500 دکان و سی هزار خانه، باغات، حمامات، انبارها، آسیاها، دکاکین کاغذ سازی، ضرابخانه باکارگران و صنعتگرانکه از هر شهر و مملکت در آنجا جمع کرده، با قراء قرآن و مؤذنین و حکما و دانشمندان که در کوچه علماء به آنها منزلداده شده بود، باشش یا هفت هزار نفر طلبه علم و پنجاه نفر طبیب هندی و چینی و مصری و شامی که هر یک از اینهاملزم هستند ده شاگرد تربیت نمایند با مریضخانه (دارالشفاء) با کحالها و جراحها و شکسته بندها که هر یک از ایشانپنج نفر شاگرد از نوکران خواجه دارند و به آنها تعلیم میدهند، و شرح حقوقی که نقدا و جنسا به تمام آنها دادهمیشود که البته برخی از این موقوفات در گسترهی سرزمینهای اسلامی پخش شدهبودند.
غفلت از 65 درصد اراضی زراعی کشور
90 میلیون هکتار از اراضی کشور ما اراضی مرتعی، 4/12 میلیون هکتار اراضی جنگلی، 51 میلیون هکتار مستعد برای زراعت و باغبانی و 4/11 میلیون هکتار سایر اراضی است. در حال حاضر فقط از 35 درصد پتانسیل اراضی کشور استفاده میکنیم.
ظرفیت انرژیهای پاک در کشور
به لحاظ انرژیهای پاک در داخل کشورمان ظرفیتهای عظیمی از انرژی خورشیدی، بادی، آبی و... وجود دارد. فقط به عنوان نمونه در حد فاصل شهرهای خواف و سمنان یک دالان بادی وجود دارد که می توان با نصب توربینهای بادی چیزی بالغ بر 50 هزار مگاوات برق تولید کرد.
ایران رتبه دهم جاذبههای تاریخی و رتبه پنجم جاذبههای طبیعی
صنعت گردشگری در ایران از ظرفیتهای بسیار بالایی برای رشد و توسعه برخوردار است. بر اساس گزارش سازمان جهانی گردشگری، ایران رتبه دهم جاذبههای باستانی و تاریخی و رتبه پنجم جاذبههای طبیعی را در جهان دارا است و یکی از امنترین کشورهای منطقه و جهان از لحاظ امنیت برای گردشگران خارجی است. با این حال درآمدهای حاصل از ظرفیت های توریسم در ایران بسیار اندک و ناچیز است.
اقتصاد مقاومتی اقتصاد ریاضتی نیست
اقتصاد مقاومتی که مقام معظم رهبری سیاست های کلی آن را ابلاغ فرمودند: یعنی تکیه بر این ظرفیت و منابع درونی کشور و ملت ایران که موارد فوق تنها شمای کوچکی از آن محسوب میشود. اقتصاد مقاومتی به معنای انزوای سیاسی و یا اقتصاد ریاضتی نیست بلکه این اقتصاد نقطه عطفی در شکوفایی ظرفیت های داخلی با تکیه بر ساخت درونی قدرت است.
اراده ملی و توافق نخبگی در اقتصاد مقاومتی
یکی از مهمترین الزامات اقتصاد مقاومتی عزم ملی و بسیج همگانی است. تنها و فقط یک اراده ملی و توافق نخبگی میتواند زمینههای باروری ظرفیت های درونی کشور را فراهم کند. اگر بخشی از نخبگان ما به جای توجه به این همه ظرفیت درونی شیفته زرق و برق های توخالی بیرون از کشور شوند و این شیفتگی به نوعی خودباختگی منجر شود نمی توان به تحقق اهداف روشن اقتصاد مقاومتی امیدوار بود. فضیل بن عیاض گوید: از امام صادق در مورد معامله با خلفای عباسی سوال کردم. حضرت جواب دادند: ای فضیل! [با اینان معامله نکن زیرا] به خدا قسم، ضرر اینان از کفار بیشتر است.در جای دیگری می فرمایند: "لَوْ لَاأَنَّ بَنِی أُمَیَّةَ وَجَدُوا مَنْ یَکْتُبُ لَهُمْ، وَ یَجْبِی لَهُمُ الْفَیْءَ، وَ یُقَاتِلُ عَنْهُمْ، وَ یَشْهَدُ جَمَاعَتَهُمْ، لَمَا سَلَبُونَا حَقَّنَا، وَ لَوْ تَرَکَهُمُ النَّاسُ وَ مَا فِی أَیْدِیهِمْ، مَا وَجَدُوا شَیْئاً إِلَّا مَا وَقَعَ فِی أَیْدِیهِم ؛ اگر کسانی پیدا نمی شدند که برای بنی امیه بنویسند و مالیات جمع کنند و برایشان بجنگند و در اجتماعات آنان حاضر شوند، هرگز نمی توانستند حق ما را بگیرند. اگر مردم آنان را با اموال و دارایی هایشان رها می کردند، چیزی جز آنچه در دستانشان بود به دست نمی آوردند.” یعنی نگاه صرف به بیرون و تکیه بر منابع دشمنان که در نهایت منجر به تقویت آنها می شود در شریعت اسلامی هم به لحاظ اقتصادی و هم به لحاظ سیاسی مردود است.
بخش خصوصی خط مقدم اقتصاد مقاومتی
از سویی یکی دیگر از الزامات اقتصاد مقاومتی اعتماد به بخش خصوصی بر اساس سیاستهای کلی اصل 44 قانون اساسی باید باشد. این مردم هستند که می توانند برنامهها و اهداف اقتصاد مقاومتی را محقق کنند و دولت تنها باید در مقام نظارت و تنظیم کنندگی قرار بگیرد. امروز با احیای سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور انتظار این است که قانون برنامه پنج ساله ششم توسعه کشور با در نظر گرفتن الزامات توامان سیاست های کلی اقتصاد مقاومتی و همچنین سیاست های کلی اصل 44 قانون اساسی تدوین و تنظیم شود. مجلس شورای اسلامی نیز بایستی همسو و همدل با دولت با پایش قوانین و اصلاح مواد و تبصره های قانونی که مانع از تحقق اهداف اقتصاد مقاومتی می شوند نرم افزارهای قانونی و پشتوانه اجرایی این سیاست های کلی را فراهم کند. اجرای صحیح و بی وقفه اقتصاد مقاومتی در عین الگوسازی در منطقه قادر است جهان اسلام را نیز به حرکت درآورد. چرا که این الگو از اقتصاد در واقع یک شعبه از اقتصاد اسلامی است و ساخت درونی حکومت اسلامی را مستحکم می نماید.
انشاءالله ابلاغ این سیاست های کلی و حیاتی با ایجاد یک اراده نخبگی و عزم ملی در داخل کشور و با همگرایی قوای سه گانه به نقطه عطفی در اقتصاد ایران و به تبع آن اقتصاد جهان اسلام تبدیل شود.
اقتصاد مقاومتی؛ رنسانسی در اقتصاد ایران و جهان اسلام
ابلاغ سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی توسط رهبر معظم انقلاب حضرت آیتالله امام خامنهای (مدظله العالی) و استقبال سران سهقوه نوید بخش فصل نوینی از روند پیشرفت و حرکت رو به جلو ملت ایران است که میتواند ضمن الگوسازی به نوزایی اقتصادی در کشورهای حوزه غرب آسیا، شمال آفریقا و سایر ممالک مسلمان منجر گردد. ایران اگر چه به لحاظ وسعت سرزمینی یک درصد مساحت کل جهان را پوشش میدهد و یک درصد جمعیت جهان در آن ساکن هستند اما در عین حال 9درصد کل ذخایر نفت جهان، 16 درصد کل ذخایر گاز جهان، 3 درصد منابع معدنی جهان (6 درصد منابع مس، 3.5 درصد منابع سرب و روی، 10.5 درصد منابع زغال سنگ و 2 درصد منابع سنگ آهن جهان و...) را در خود جای داده است. نیاکان ما بخش اندکی از این ظرفیت عظیم و کمنظیر را به قدر بضاعت علمی خود در قرون گذشته در راستای این حدیث شریف پیامبر اعظم (صلّی الله علیه وآله وسلم) که «اگر علم آویخته به ستاره ثریا باشد مردانی از فارس- ایران- آن را به دست می آورند» به ثروت تبدیل کرده اند.
ایران مهد معادن و منابع طبیعی
بنابر شواهد باستان شناسی مهد استخراج فلزات توسط بشر، فلات ایران و آناتولی بوده است. نخستین اکتشافات مربوط به استفاده از فلزات توسط ایرانیان به حدود 6500 سال قبل از میلاد در علی کوش واقع در دشت دهلران مربوط میشود. در”کوخت یزد” و در "قلعه زری” در شمال دشت لوت و "چهل کوره” در سیستان شواهدی از بهره برداری معادن در دوران ساسانی مشاهده میشود. گلولههای متعدد آهنی از جنس هماتیت طبیعی از هزاره پنجم پیش از میلاد در تپه "سیلک” کاشان کشف شدهاند. ذوب آهن در ایران در اواخر هزاره دوم پیش از میلاد آغاز شده است. در هزاره سوم پیش از میلاد، کرمان یکی از منابع مهم طلای تمدن سومر بوده است. معادن سرب از هزاره چهارم قبل از میلاد تا هزاره اول بعد از میلاد همواره مورد توجه ایرانیان بوده است و ... .
اولین بیمارستان دانشگاه و رصدخانه در ایران
ایرانیان نقش بسزایی در اختراع خط داشتند و این میراث تمدن ساز بشری مرهون تلاشهای نیاکان ماست. اولین بیمارستان و دانشگاه جهان یعنی جندی شاپور توسط ایرانیان ابداع شد. اولین و بزرگترین رصدخانه جهان در مراغه توسط خواجه نصیرالدین طوسی در قرن هفتم هجری ساخته شد.
ابرشهر تجاری نیشابور
موقعیت جغرافیایی ایران در هارتلند جهان و یا به تعبیری قلب زمین قرار دارد و درست در شاه راه ارتباطی سه قاره مهم آسیا، آفریقا و اروپا محسوب میشود. نیشابور بر سر راه جاده ابریشم با حدود 4 میلیون جمعیت یکی از مهمترین مراکز تجاری و صنعتی ایران بوده است. در اواسط جنگهای صلیبی نیز مغولها به ایران حمله کردند و نیشابور آن زمان یک میلیون نفر جمعیت داشت و اولین «نظامیه» در آنجا تأسیس شد.
اولین شهرک صنعتی دانشبنیان
خواجه رشیدالدین فضلالله در قرون هفتم و هشتم هجری اولین شهرک صنعتی دانش بنیان را در ایران بنا نهاد.
مکتوب خواجه به فرزندش سعدالدین حاکم قناصرین که حاکی از اختتام ربع رشیدی است با 24 کاروانسرا و1500 دکان و سی هزار خانه، باغات، حمامات، انبارها، آسیاها، دکاکین کاغذ سازی، ضرابخانه باکارگران و صنعتگرانکه از هر شهر و مملکت در آنجا جمع کرده، با قراء قرآن و مؤذنین و حکما و دانشمندان که در کوچه علماء به آنها منزلداده شده بود، باشش یا هفت هزار نفر طلبه علم و پنجاه نفر طبیب هندی و چینی و مصری و شامی که هر یک از اینهاملزم هستند ده شاگرد تربیت نمایند با مریضخانه (دارالشفاء) با کحالها و جراحها و شکسته بندها که هر یک از ایشانپنج نفر شاگرد از نوکران خواجه دارند و به آنها تعلیم میدهند، و شرح حقوقی که نقدا و جنسا به تمام آنها دادهمیشود که البته برخی از این موقوفات در گسترهی سرزمینهای اسلامی پخش شدهبودند.
غفلت از 65 درصد اراضی زراعی کشور
90 میلیون هکتار از اراضی کشور ما اراضی مرتعی، 4/12 میلیون هکتار اراضی جنگلی، 51 میلیون هکتار مستعد برای زراعت و باغبانی و 4/11 میلیون هکتار سایر اراضی است. در حال حاضر فقط از 35 درصد پتانسیل اراضی کشور استفاده میکنیم.
ظرفیت انرژیهای پاک در کشور
به لحاظ انرژیهای پاک در داخل کشورمان ظرفیتهای عظیمی از انرژی خورشیدی، بادی، آبی و... وجود دارد. فقط به عنوان نمونه در حد فاصل شهرهای خواف و سمنان یک دالان بادی وجود دارد که می توان با نصب توربینهای بادی چیزی بالغ بر 50 هزار مگاوات برق تولید کرد.
ایران رتبه دهم جاذبههای تاریخی و رتبه پنجم جاذبههای طبیعی
صنعت گردشگری در ایران از ظرفیتهای بسیار بالایی برای رشد و توسعه برخوردار است. بر اساس گزارش سازمان جهانی گردشگری، ایران رتبه دهم جاذبههای باستانی و تاریخی و رتبه پنجم جاذبههای طبیعی را در جهان دارا است و یکی از امنترین کشورهای منطقه و جهان از لحاظ امنیت برای گردشگران خارجی است. با این حال درآمدهای حاصل از ظرفیت های توریسم در ایران بسیار اندک و ناچیز است.
اقتصاد مقاومتی اقتصاد ریاضتی نیست
اقتصاد مقاومتی که مقام معظم رهبری سیاست های کلی آن را ابلاغ فرمودند: یعنی تکیه بر این ظرفیت و منابع درونی کشور و ملت ایران که موارد فوق تنها شمای کوچکی از آن محسوب میشود. اقتصاد مقاومتی به معنای انزوای سیاسی و یا اقتصاد ریاضتی نیست بلکه این اقتصاد نقطه عطفی در شکوفایی ظرفیت های داخلی با تکیه بر ساخت درونی قدرت است.
اراده ملی و توافق نخبگی در اقتصاد مقاومتی
یکی از مهمترین الزامات اقتصاد مقاومتی عزم ملی و بسیج همگانی است. تنها و فقط یک اراده ملی و توافق نخبگی میتواند زمینههای باروری ظرفیت های درونی کشور را فراهم کند. اگر بخشی از نخبگان ما به جای توجه به این همه ظرفیت درونی شیفته زرق و برق های توخالی بیرون از کشور شوند و این شیفتگی به نوعی خودباختگی منجر شود نمی توان به تحقق اهداف روشن اقتصاد مقاومتی امیدوار بود. فضیل بن عیاض گوید: از امام صادق در مورد معامله با خلفای عباسی سوال کردم. حضرت جواب دادند: ای فضیل! [با اینان معامله نکن زیرا] به خدا قسم، ضرر اینان از کفار بیشتر است.در جای دیگری می فرمایند: "لَوْ لَاأَنَّ بَنِی أُمَیَّةَ وَجَدُوا مَنْ یَکْتُبُ لَهُمْ، وَ یَجْبِی لَهُمُ الْفَیْءَ، وَ یُقَاتِلُ عَنْهُمْ، وَ یَشْهَدُ جَمَاعَتَهُمْ، لَمَا سَلَبُونَا حَقَّنَا، وَ لَوْ تَرَکَهُمُ النَّاسُ وَ مَا فِی أَیْدِیهِمْ، مَا وَجَدُوا شَیْئاً إِلَّا مَا وَقَعَ فِی أَیْدِیهِم ؛ اگر کسانی پیدا نمی شدند که برای بنی امیه بنویسند و مالیات جمع کنند و برایشان بجنگند و در اجتماعات آنان حاضر شوند، هرگز نمی توانستند حق ما را بگیرند. اگر مردم آنان را با اموال و دارایی هایشان رها می کردند، چیزی جز آنچه در دستانشان بود به دست نمی آوردند.” یعنی نگاه صرف به بیرون و تکیه بر منابع دشمنان که در نهایت منجر به تقویت آنها می شود در شریعت اسلامی هم به لحاظ اقتصادی و هم به لحاظ سیاسی مردود است.
بخش خصوصی خط مقدم اقتصاد مقاومتی
از سویی یکی دیگر از الزامات اقتصاد مقاومتی اعتماد به بخش خصوصی بر اساس سیاستهای کلی اصل 44 قانون اساسی باید باشد. این مردم هستند که می توانند برنامهها و اهداف اقتصاد مقاومتی را محقق کنند و دولت تنها باید در مقام نظارت و تنظیم کنندگی قرار بگیرد. امروز با احیای سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور انتظار این است که قانون برنامه پنج ساله ششم توسعه کشور با در نظر گرفتن الزامات توامان سیاست های کلی اقتصاد مقاومتی و همچنین سیاست های کلی اصل 44 قانون اساسی تدوین و تنظیم شود. مجلس شورای اسلامی نیز بایستی همسو و همدل با دولت با پایش قوانین و اصلاح مواد و تبصره های قانونی که مانع از تحقق اهداف اقتصاد مقاومتی می شوند نرم افزارهای قانونی و پشتوانه اجرایی این سیاست های کلی را فراهم کند. اجرای صحیح و بی وقفه اقتصاد مقاومتی در عین الگوسازی در منطقه قادر است جهان اسلام را نیز به حرکت درآورد. چرا که این الگو از اقتصاد در واقع یک شعبه از اقتصاد اسلامی است و ساخت درونی حکومت اسلامی را مستحکم می نماید.
انشاءالله ابلاغ این سیاست های کلی و حیاتی با ایجاد یک اراده نخبگی و عزم ملی در داخل کشور و با همگرایی قوای سه گانه به نقطه عطفی در اقتصاد ایران و به تبع آن اقتصاد جهان اسلام تبدیل شود.
بیانات علامه جوادی آملی درتببین الگوی نظری اقتصاد مقاومتی
چندی پیش جمعی از مسئولین و اعضای انجمن اسلامی وزارت اقتصاد و دارایی با حضرت آیت الله جوادی آملی دیدار و گفتگو کردند. وی در این دیدار به تشریح مبانی نظری و عملی اقتصاد مقاومتی پرداختند که مشروح آن از نظرتان می گذرد.
مسئله اقتصاد بعد از اعتقاد جزء مهمترین عناصر استقلال سیاسی یک مملکت است وقتی شما عهدهدار دریافت مالیات هستید این مالیات بر درآمد است باید راه درآمد را هم ـ انشاءالله ـ به ملّت بزرگ و بزرگوار ایران اسلامی ارائه کنید تا در تحصیل درآمد هم تلاش و کوشش بکنند و آنگاه آنها مشتاقانه این مالیات را بپردازند. سرّ اینکه اقتصاد بعد از اعتقاد سهم تعیین کننده دارد این است که مال را ذات اقدس الهی عامل قیام یک ملّت قرار داده است ملّتی میتواند مقاوم باشد و مقاومت کند که بتواند بایستد ایستادگی یک عامل قیام میخواهد همان طوری که ایستادن یک عامل قیام میخواهد ایستادگی هم یک عامل قیام میخواهد الآن که فرمودند اقتصادِ مقاومتی این سخنی است حق لکن این دو مطلب باید کاملاً توضیح داده شود تا فرق این دو مطلب روشن شود و رسالتی که برای اعضای محترم انجمنهای اسلامی است هم روشن شود.
مطلب اول این که کسی میتواند بایستد که ستون فقراتش سالم باشد وگرنه باید به عصا تکیه کند یا باید بنشیند اگر ستون فقرات کسی سالم نباشد به او میگویند فقیر، فقیر یعنی فقیر نه یعنی ندار، آن که ندار است به او میگویند فاقد آن که ستون فقراتش شکسته است به او میگویند فقیر چون کسی که ستون فقراتش شکسته است قدرت قیام ندارد این زمینگیر است این مطلب اول درباره ایستادن فیزیکی.
ایستادن متافیزیکی یعنی مقاومت هم به اقتصاد وابسته است اگر ستون فقرات ملّتی که همان مسائل مالی و امکانات مالی آنهاست شکسته بود این قدرت مقاومت ندارد و از پا در میآید هرگز فقیر را فقیر نگفتند برای اینکه او مال ندارد برای اینکه در صدر اسلام این همه افراد بیمال بودند که بدر و احد را اداره کردند فقیر را فقیر میگویند برای اینکه ستون فقراتش شکسته است اگر ستون فقرات ملتی که دین آنهاست آسیب ببیند این ملّت قدرت مقاومت ندارد یعنی اقتصاد مقاومتی که فرمودند توفیقش نصیب اینها نمیشود توفیقش نصیب کسانی میشود که تکیهگاهی دارند ستونی دارند و ستونشان را با دین حفظ کردند،
بنابراین ما باید دو کار کنیم یکی اعتقاد را که آن ستون اصلی است حفظ کنیم یکی اقتصاد را که یک ستون فرعی است حفظ کنیم اگر ما میشنویم فلان کارخانه کارگرها را بیرون کردند باید راهحل پیدا کنیم یا فلان کارخانه در آستانه تعطیلی است باید راهحل پیدا کنیم. ما زیارت عاشورا میخوانیم دعای کمیل میخوانیم نمازهای مستحبی میخوانیم و مانند اینها، اینها همه وظیفه است و ثواب الهی را به همراه دارد اما آنکه مشکل جامعه را حل میکند آن درایت اقتصادی است این دعای کمیل را شخص کمیل از وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) نقل کرد خب کمیل از اصحاب خاصّ حضرت بود وجود مبارک حضرت امیر که به خیلیها وقت ملاقات خصوصی نمیداد دست همین کمیل را از مسجد کوفه بیرون برد و آن بیانات نورانی را به کمیل آموخت که «إِنَّ هذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِیَةٌ فَخَیْرُهَا أَوْعَاهَا»[1] تا پایان آن بیانات نورانی و این دعای معروف کمیل را به او آموخت و آن کمیل هم این دعا را نقل کرد.
بعد از این که وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) به مقام خلافت ظاهری رسیدند آن طوری که در نهجالبلاغه هست منطقهای است به نام هیت مسئولیت آن منطقه را وجود مبارک حضرت امیر به کمیل داد امویان ریختند آنجا غارت کردند زدند بردند و کمیل نتوانست اداره کند وجود مبارک حضرت امیر نامهای نوشت این نامه در نامههای مکتوب نهجالبلاغه است به کمیل اعتراض کرد که من همه امکانات را به تو دادم نتوانستی آنجا را اداره کنی[2] خلاصه اعتراض حضرت امیر این است که بعضیها فقط به درد دعای کمیل میخورند! اداره مملکت یعنی اداره مملکت! اگر ما بشنویم فلان کارخانه کارگرها را بیرون کرده آن با نمازِ زیارت عاشورای شما حل نمیشود حواستان جمع باشد و دامنگیرتان خواهد شد! کسی گرسنه بخوابد، فقیر باشد، به زندان برود، هزاران چک برگشتی وجود داشته باشد اینها با دعای کمیل حل نمیشود! شما بررسی کنید ببینید چندتا چک برگشتی دارید، معلوم میشود که اقتصاد و دارایی نتوانست رسالتش را انجام بدهد.
اقتصاد مقاومتی یک ستون فقرات میخواهد و آن دین است
بنابراین مطلب اول این است که فقیر غیر از فاقد است دوم آن است که اقتصاد مقاومتی یک ستون فقرات میخواهد و آن دین است برخی از این جانبازان عزیز نزدیک سی سال است که به عنوان قطع نخاعی در آسایشگاه هستند که من یک بار رفتم به عیادت اینها بلکه به زیارت اینها بعد آمدم کنار و قدری گریه کردم و بعد دیگر رویم نشد بروم به عیادت اینها! اینها مردان الهیاند اینها به مراتب قویتر از شهدای صدر اسلاماند این روحیه این کشور را حفظ میکند اما مادامی که ما با عُرضه نه بیراهه رفته باشیم نه راه کسی را بسته باشیم! اما اگر اختلاس و امثال آن پیش بیاید اگر ـ خدای ناکرده ـ فشاری بیاید تحملش سخت است برای اینکه اقتصاد مقاومتی، ستون مقاومت میخواهد ستون مقاومت هم همان اعتقاد است، وقتی کسی این فساد را ببیند این ناهنجاری را ببیند خب تحمل نمیکند، بنابراین ما باید مواظب باشیم که بعضیها فقط به درد دعای کمیل میخورند در برابر جنگها و حملهها نمیتوانند بایستند ما اگر توانستیم اقتصاد مقاومتی را در کنار اعتقاد پیوند بزنیم راه درآمد را توسعه میدهیم بعد مالیات میگیریم حقّ مشروع دولت هم است مردم هم کاملاً جانانه تسلیم میکنند اگر هم یک وقت نبود، همه تحمل میکنند اما اگر باشد و نابسامان باشد تحملپذیر نیست!
در همین راستا مرحوم کلینی(رضوان الله علیه) در کتاب شریف کافی بیانی را از وجود مبارک پیغمبر(صلّی الله علیه و آله) نقل میکنند که وجود مبارک پیغمبر به خدای سبحان عرض میکند «اللهمّ بارک لنا فی الخبز و لا تفرّق بیننا و بینه فلولا الخبزُ ما صُمنا ولا صَلَّیْنا ولا أدَّینا فرائضَ ربِّنا عزّوجلّ»[3] یعنی خدایا بین ما و نان ما جدایی نینداز منظور از نان، اقتصاد است نان یعنی اقتصاد مملکت عرض کرد خدایا بین مسلمانها و نان آنها، اقتصاد آنها جدایی نینداز زیرا اگر بین مسلمین و نان آنها جدایی افتاد دیگر دینداری مشکل است بنابراین ما قبل از اینکه از درآمد، مالیات بگیریم باید راه تحصیل درآمد را هموار کنیم نباید بگوییم ما مسئول گرفتنیم دیگری مسئول تغییر است هر دو یک واقعیت است این گردهماییها این مشورتها این شورای اداریها برای همین است که انسان با هماهنگی کشور را اداره کند اگر ما مشکلی دیدیم به مسئولان دیگر هم گزارش بدهیم طوری باشد که دیگر کسی در کارخانه را نبندد و عدهای از کارگرها را بیرون بکند.
در سوره مبارکه نساء فرمود عامل قیام و مقاومت ملت همان مسائل اقتصادی است فرمود: ﴿وَلاَ تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ قِیَاماً﴾[4] فرمود مال، عامل مقاومت است عامل قیام است عامل استقامت است شما این را حفظ بکنید به دست هر کسی ندهید اگر این مال، عامل قیام است به دست سفیهان جامعه ندهید ﴿وَلاَ تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ قِیَاماً﴾
ملت اگر بخواهد اقتصاد مقاومی داشته باشد باید مالش را به دست عقلا بدهد نه به دست سفیهان خب اگر این اصول رعایت شد هم درآمد محفوظ است و هم هزینهها متعادل است هم مالیات بر درآمد و اگر ـ خدای ناکرده ـ در اثر امتحانهای الهی یا علل و عوامل دیگر مقداری مسئله اقتصاد اُفت کرد این ملت کاملاً تحمل میکند چون اعتقاد، اصل است بر خلاف بساط کمونیستی که اقتصاد در رأس است اقتصاد نزد ما مسلمانها در صف دوم است آن اعتقاد است که اصل است از صدر اسلام تاکنون هم همین طور بود حالا نیازی به تاریخ گذشته ندارد این جنگ ده ساله را ـ برای اینکه هشت سال دفاع مقدس بود دو سال جنگ داخلی بود ـ مردم تحمل کردند و این به سبب اعتقاد بود و اما اگر ـ خدای ناکرده ـ این اعتقاد آسیب ببیند، ببینند با دین دارد بازی میشود اگر آدم آن اصل را آن ستون فقرات را از دست داد به آدمِ کمرشکستهای که ستون فقراتش را از دست داد با نصیحت نمیشود گفت قیام کنید؛ انسانِ کمرشکسته، با سخنرانی بلند نمیشود باید حواسمان جمع باشد!
بنابراین آن عقل و درایت است که هم قرآن سفارش کرده هم روایات سفارش کرده و شما بزرگواران تلاش و کوششتان ـ انشاءالله ـ مشکور باشد و بکوشید در کنار این آداب و سنن دینی و مستحبّاتی که دارید ـ انشاءالله ـ آن هوش اقتصادی را هم خودتان داشته باشید هم به دیگران منتقل کنید که این کشور روی پای خود بایستد برای اینکه اگر نایستد، مغبون شده و بد کرده یک وقت کشوری است که امکاناتی در اختیار ندارد اما بیان نورانی حضرت امیر(سلام الله علیه) این است که «مَن وجدَ ماءً و تُراباً ثم افتقر فأبعده الله»[5] فرمود کشوری که آب دارد خاک دارد مع ذلک فقیر و محتاج باشد خدا آن را از رحمت دور بدارد این نفرین علی است!
نفرین علی دیگر به مراتب بالاتر از دعای ماست صریح فرمود: «مَن وجدَ ماءً و تُراباً ثم افتقر فأبعده الله» ملّتی که آب دارد خاک دارد ولی محتاج است خدا او را از رحمت خود دور کند! حالا شما بیا قرآن به سر بکن در برابر نفرین علی، نمیشود!
این ملت، ملت بزرگی است و اسلام اینها را بزرگ کرده این استعداد را دارد منتها کسی میخواهد که از این استعداد حداکثر بهره را ببرد. داستانی است که معروف است عمرو بن مَعدی کرب از سلحشوران بنام بود شمشیری داشت به نام صمصامه، صمصامه عمرو بن مَعدی کرب در جنگها معروف بود خلیفه وقت از او خواست که شما این صمصامه را این شمشیر برنده را برای من بفرستید او فرستاد آن خلیفه چند بار آزمود دید که این شمشیر خیلی کارآیی ندارد و کارآمد نیست برای او نامهای نوشت که این شمشیر آنطور که شهرت دارد نیست او در جواب این مضمون را نوشت که «بَعثت إلیک بالسیف لا بالساعد»[6] من شمشیر دادم بازو که ندادم! بازوی عمرو بن مَعدی کرب میخواهد که از این شمشیر حداکثر استفاده را ببرد. ایرانی منهای اسلام همان شمشیر معدی کرب است ایرانیِ با اسلام همان بازوست. توضیحش این است که ما در جنگ جهانی اول همین ایرانی بودیم هر چه به ما گفتند، گفتیم چشم در جنگ جهانی دوم همین ایرانی بودیم هر چه به ما گفتند، گفتیم چشم، در کودتای ننگین 28 مرداد همین ایرانی بود، اما وقتی صحبت از اسلام شد و روحانیت شد و مراجع شد و مسجد و حسینیه شد و امام، رهبری را به عهده گرفته شانزده شهریور گفتند «مرگ بر شاه» هفده شهریور آن همه شهید دادند و گفتند «مرگ بر شاه» هجده شهریور گفتند «مرگ بر شاه»، گفتند «تا مرگ شاه خائن نهضت ادامه دارد» همین ایرانی بود دیگر، تا این شمشیر به دست چه کسی باشد! با بازی کردن نمیشود مملکت را حفظ کرد مردم همان مردماند اسلام همان اسلام است الآن هم ـ معاذ الله ـ اگر بیگانه حمله کند این مردم همان مردماند.
الآن هم ـ معاذ الله ـ حادثه پیش بیاید همان است از آن جهت که مسلماناند یعنی این ایران این قدرت شمشیری که هست این باید با بازوی اسلامی کار کند بازوی اسلامی نباشد این شمشیر کار نمیکند. اینکه بیگانه با همه قدرتی که دارد میترسد و واقعاً این جرأت را ندارد که اجازه چنین فضولی را به خودش بدهد که به ایران حمله کند برای همین اسلامی بودن این کشور است این را باید حفظ کنیم این اصل است در کنارش درایت است امانت است عقل است هوش است فهم است و فهم است و فهم! که چگونه ما از درآمد مملکت استفاده کنیم و بفهمیم بین سرمایه و درآمد فرق است نفت، سرمایه است نه درآمد کسی با نفتفروشی بخواهد مملکت را اداره کند یعنی با سرمایهفروشی، نفت را باید تبدیل کرد به یک سرمایه دیگر از آن درآمدش باید استفاده کرد.
پینوشتها:
1. نهجالبلاغه، حکمت 147.
2. نهجالبلاغه، نامه 61.
3. الکافی، ج 6، ص 287.
4. سورهٴ نساء، آیهٴ 5.
5. قرب الاسناد، ص 55.
6. ر . ک: نهایة الارب، ج 6، ص 200.
اقتصاد مقاومتی راهکار بیاثر کردن تحریمها
در این نوشتار، ابتدا مسائلی را مطرح می کنیم که دغدغهی عمومی آحاد ملت در حوزهی مسائل اقتصادی است؛ مسائلی مانند تورم روزافزون و افزایش قیمت ها، تحریم و اثرات آن بر وضعیت کنونی و آتی کشور و اینکه آیا تحریم ها بر تورمی که بر پیکره ی این بیمار نشسته تأثیری دارد یا نه. در ادامه به این موضوع خواهیم پرداخت که تحریم ها تا چه اندازه می تواند به اقتصاد کشور ضربه بزند و از آن مهمتر، اینکه اقتصاد ما تا چه اندازه قدرت استقامت و ایستادگی در برابر این تحریم ها را دارد و بنابراین موضوع اقتصاد مقاومتی و نقش آن در بیاثرسازی تحریمها پررنگ میشود.
عوامل اقتصادی بروز تورم
در ادبیات اقتصادی، تورم ناشی از علل و عوامل اقتصادی را به دو دستهی عمده تقسیم میکنند؛ تورم سمت عرضه و تورم سمت تقاضا. در تورم سمت عرضه، زمانی که میزان تولیدات کمتر از میزان تقاضا برای یک محصول باشد، افزایش قیمت کاملاً طبیعی خواهد بود. خواه این کاهش عرضه به دلیل مشکلات تولیدی داخل باشد یا به علت افزایش قیمت کالاهای واسطهای یا مصرفی که در این حالت هزینهی تولید کالا افزایش مییابد و در پی آن، برای ابقا در بازار، تولیدکننده رویه ی افزایش قیمت را در پیش خواهد گرفت. در حدود 80 درصد واردات ما متعلق به کالاهای واسطهای است و این بدان معنی است که اگر التهابی در بازار ارز رخ دهد یا به سبب تحریم، واردات این کالاها با مشکل روبهرو شود، در ابتدای امر هزینهی تولید برای تولیدکنندگان ما به واسطهی افزایش در مواد اولیه که با کاهش عرضه روبهرو شده است، افزایش خواهد یافت و این افزایش در هزینه قاعدتاً افزایش در قیمت نهایی را نیز به دنبال دارد و این گونه است که وابستگی به واردات، در عین بالا بودن احتمال تحریم، یعنی انتظار کشیدن برای تورم.
در سمت تقاضا، تورم زمانی اتفاق میافتد که فشار تقاضا بر بازار به گونهای باشد که عرضه پاسخگوی آن نباشد. عکسالعمل ما در قبال این نوع افزایش قیمتها، که معمولاً در زمانهای خاصی مثل ایام ماه مبارک، عید و... اتفاق میافتد، نباید صرفاً وارد کردن کالاهایی باشد که در آن دچار کمبود عرضه هستیم؛ بلکه اگر در صدد شناسایی پتانسیلهای داخلی برای تأمین بازار داخلی خود باشیم، موفقیت کسب کردهایم و میتوانیم رویه را برای سالهای آتی ادامه دهیم و با یک فشار روانی تحریم، بخش عرضهی ما با مشکل روبهرو نخواهد شد.
این کمبود تقاضا اگر به واسطهی چاپ پول بیشتر جبران شود، میتوان تورم را پدیدهای پولی دانست. در واقع این حجم پول زمانی موجب تورم میشود که رشد آن متناسب با رشد تولید اتفاق نیفتد. به عبارتی اگر این انتشار با پشتوانهی تولید انجام پذیرد، مشکلساز نخواهد شد؛ اما مسئله اینجاست که برای تحقق این امر (با توجه به اینکه بانک مرکزی زیر نظر دولت فعالیت میکند)، دولت باید بدهیهای خود به بانک مرکزی را مدیریت کند و کسری بودجهی خود را از طرق دیگری تأمین نماید و به عبارتی، دست خود را به سمت صندوق ذخیرهی ارزی و بانک مرکزی دراز نکند.
عوامل غیراقتصادی بروز تورم
علاوه بر عوامل اقتصادی که در بالا ذکر شد، عوامل دیگری نیز در بروز تورم اهمیت دارند. از جملهی این عوامل میتوان به انتظارات تورمی و بسترهای نهادی حاکم بر جامعه نیز اشاره نمود. انتظارات تورمی ناشی از فشارهای روانی حاکم بر جامعه است و این در شرایطی اتفاق میافتد که یک اقدام ناگهانی از هر عامل داخلی و خارجی منجر به ایجاد نگرانی در اذهان عمومی مبنی بر افزایش قیمتها شود. حال این اقدام میتواند تهدید به حملهی نظامی و اقتصادی از جانب کشورهای دیگر باشد یا یک حرکت یا یک حرف از یک مسئول که بتواند عموم جامعه را نسبت به شرایط اقتصادی موجود، نگران و نسبت به آینده بدبین کند. این بدبینی و نگرانی باعث ایجاد حرکاتی در مردم میشود که خود اینها تورمزاست و به قولی، انتظار تورم، تورم را در پی خواهد داشت.
عوامل نهادی نیز مجموعه عوامل محیطی و نهادی جامعه است که مانع از ایجاد رشد در اقتصاد میشود. از جملهی این عوامل میتوان به فرهنگ مصرفی در یک کشور اشاره کرد. به عنوان مثال، اگر در کشور ما فرهنگ استفاده از کالاهای خارجی باب شود و فرهنگ چشم و همچشمی بین مصرف کنندگان رایج شود، در پی آن قاعدتاً میزان واردات ما افزایش پیدا خواهد کرد و این همان مشکلی را در پی دارد که به آن اشاره شد.
در مجموع ماهیت تورم در ایران تا اندازهی زیادی پولی است و مطالعات زیادی که در این مورد انجام شده، مؤید این نکته است. در نتیجه، یکی از راههای مؤثر کاهش تورم در ایران نیز «کنترل مؤثر حجم نقدینگی» است. دیگر عاملی که در شرایط کنونی میزان تورم را رو به فزونی سوق میدهد، تحریمهای اعمالشده علیه کشورمان است.
نقش تحریمها در افزایش تورم
از آنجایی که اقتصاد کشور ما تا حد زیادی به فروش نفت وابسته است و در این شرایط، زمانی که تحریمها علیه ما معطوف به محدود کردن خرید نفت از کشورمان شده و از طرفی، ارتباط ارزی ما نیز نسبت به قبل محدودتر گردیده است (به طوری که اگر نفتی صادر کنیم، ارز آن را نمیتوانیم در حال حاضر از سیستم بانکی دریافت کنیم)، تحریم به چند طریق بر تورم کشور تأثیرگذار خواهد بود. اول اینکه تحریم باعث شده است که عرضهی ارز در کشور کاهش یابد و خود این نیز منجر به افزایش نرخ ارز خواهد شد و به تبع آن، کالاهای وارداتی برای ما گران تمام خواهد شد و از آنجایی که هنوز فرهنگ مصرف داخلی در کشور نهادینه نشده است، مردم باز هم احساس نیاز میکنند که از کالای خارجی استفاده کنند و در نتیجه، تقاضای آن در مقابل افزایش قیمت آن، چندان کاهش نمییابد و این سیر، خود میتواند تشدیدکنندهی روند افزایشی قیمتها باشد.
موردی که در بالا اشاره شد تنها زمانی است که کالا وارد شود، اما با قیمت بالاتر این کار صورت گیرد، ولی موقعیتی را تصور نمایید که علاوه بر افزایش قیمت ارز، به سبب تحریم، واردات نیز با مشکل روبهرو شود که این مسئله مشکل را سختتر میکند، زیرا افزایش قیمت کالا حاصل از افزایش قیمت ارز، با کاهش عرضهی کالاهای وارداتی دوچندان میشود که عامل مهمی در بروز تورمهای شدید است. البته این را نیز نباید از نظر دور داشت که بخش مهمی از تورم ما، به علت انتظارات تورمی و فشارهای روانی بر اذهان عمومی است.
لازم به ذکر است «صندوق بینالمللی پول در تازهترین گزارش خود، پیشبینی کرده است که با وجود تحریمهای اعمالشده علیه ایران، تورم در این کشور کاهش یابد و ایران از سال آینده به رشد اقتصادی بازگردد. صندوق بینالمللی پول همچنین اعلام کرده است که هرچند تحریمها به میزان فروش نفت ایران ضربه زده، اما نهایتاً به فروپاشی اقتصاد این کشور منجر نخواهد شد.» این قسمتی از متن خبری است که خبرگزاری رویترز منتشر کرده است و همان گونه که در متن خبر به آن اشاره شده، تحریمها با وجود تأثیرات مقطعی که بر اقتصاد کشورمان داشته است، نمیتواند راهی برای به زانو درآوردن ایران در بلندمدت باشد.
توانایی و نقش اقتصاد مقاومتی در بیاثرسازی تحریمها
روندی که تا به حال در زمینهی رفع اثرات تحریم در پیش گرفتهایم (دور زدن تحریمها)، منفعلانه، کوتاهمدت و پرهزینه است. اما راهکاری که اقتصاد مقاومتی به ما پیشنهاد میکند همان راهکاری است که هم میتواند اهداف روشهای قبل را پوشش دهد و هم ما را برای مقابله با تحریمهای سنگینتر آماده کند. این روش تقویت زیرساختهای اساسی اقتصاد و حمایت از تکتک تولیدکنندگان و فعالین اقتصادی در داخل است که در پی تحقق آن، نیاز به واردات کاهش مییابد که در این صورت،اهرم فشاری به دست دشمنان باقی نخواهد ماند که در صدد تحریم برآیند و ما را زیر فشار قرار دهند.
هماکنون ما در زمینههایی ضربه میخوریم که در آنها ضعف داریم. برای مثال، همان طور که گفته شد، 80 درصد واردات ما از کالاهای واسطهای است که به نظر نمی رسد آنچنان فناوری پیچیدهای برای تولید آنها نیاز نباشد و تنها با یک مقدار همت و تلاش و مدیریت در این راستا، میتوانیم خودمان بخش اعظم آنها را تولید کنیم و نیازهای خود را از داخل تأمین نماییم و این گونه خواهد بود که اقتصاد مقاومتی نتیجهاش را نمایان خواهد کرد.
اگر اقتصاد مقاومتی را هر فعالیتی بدانیم که اقتصاد کشور را در برابر تحریم ها و دشمنان اقتصادی حفظ میکند و در عین حال، سیستمی صرفاً دفاعی به کشور نمیدهد، میتوان پیشنهاداتی برای مقابله با تحریم ها در الگوی اقتصاد مقاومتی ارائه داد که عبارتاند از:
- حمایت از تولیدکنندگان برای بهبود وضعیت تولید و بخش عرضه، بالاخص در قسمت هایی از تولید که در آن بخش، با واردات مواجه هستیم.
- استفاده از تولیدات دانش بنیان برای تأمین کالاهای واسطه ای و مصرفی در جهت جلوگیری از واردات بی رویه ی کالاهای واسطه ای و حمایت از دانش آموختگان در بخش های مختلف.
- افزایش میزان صادرات بر اساس توانمندی های تولیدی کشور؛ مانند بخش های مختلفی از جمله انرژی، محصولات کشاورزی (البته در صورتی که نیاز داخلی تأمین شده باشد)، محصولات و خدمات پزشکی و درمانی و... که اگر این مهم اتفاق بیفتد و در زمینهی صادرات به کشور-های دیگر بتوانیم حرفی برای گفتن داشته باشیم، می توان گفت توانسته ایم در برابر تحریم راه مقابله ی خوبی پیدا کنیم؛ چرا که وقتی کشور های دیگر به ما نیاز داشته باشند، برای تأمین نیازهای خود، دیگر برای تحریم نمیتوانند کاری کنند، چون خودشان نیز به ما وابسته هستند.
- از جمله دیگر راه ها برای مقاومتی پویا در برابر تحریم ها، می-توان به فرهنگسازی برای مصرف داخلی اشاره نمود که البته این کار زمانی ممکن است که به طور همزمان و موازی، کیفیت تولیدات داخلی را افزایش داده باشیم تا مردم برای این تغییر رویه در مصرف انگیزه ی کافی را داشته باشند.
- همان طور که گفته شد، یکی از دلایل تورم در کشور، سوءمدیریت سیستم پولی کشور از جانب دولت است. با توجه به این موضوع، می-توان گفت که یکی از زمینه های فعالیت اقتصاد مقاومتی در حوزه ی مدیریت کلان کشور است و به قولی اگر مدیران کشور در این راستا گام بردارند و در صدد اصلاح این سیستم، از جمله نظام مالی و پولی کشور برآیند، در واقع قسمت اعظم تحول در اقتصاد را به سوی اقتصاد مقاومتی صورت داده اند.
تعداد صفحات : 4