loading...
کانون فرهنگی رضوی
admin2 بازدید : 555 شنبه 18 آبان 1392 نظرات (0)

 

مقام حضرت عباس (ع)

مقام علمی عباس(علیه السّلام)

حضرت عباس(علیه السّلام) در خانه اي زاده شد كه جايگاه دانش و حكمت بود. آن جناب از محضر اميرمومنان، امام حسن و امام حسين(علیه السّلام) كسب فيض كرده است. لذا از علی بن ابیطالب(ع) در مورد حضرت عباس (علیه السّلام) نقل شده است كه فرموده اند: "ان ولدى العباس زق العلم زقا، يعني همان طور كه پرنده به جوجه خود مستقيماً غذا مي دهد، اهل بيت(ع) نيز مستقيماً به آن حضرت علوم و اسرار را آموختند."

و همچنین روایتی بدین مضمون از امامان معصوم (ع) نقل شده است که فرموده اند: "همانا عباس بن علی علم را چون غذا از پدرش وارد جان خویش نموده است."

علامه شيخ عبدالله ممقاني در كتاب نفيس تنقيح المقال، در مورد مقام علمي و معنوي ايشان گفته است: "آن جناب از فرزندان فقيه و دانشمندان ائمه (ع) و شخصيتي عادل، مورد اعتماد، با تقوا و پاك بود."

مقام عرفانی قمر بنی هاشم(ع)

اگر به زندگي و حالات حضرت ابوالفضل‌(ع) از اين منظر نگريسته شود، مشخص می شود كه آن حضرت نماد راستين عرفان است. و مقامات سلوك را به بهترين شيوه طي نموده است. مخصوصا وقتی در حالات آن حضرت در روز عاشورا دقت می شود، برخي از مقامات عرفاني آن حضرت نمود پیدا می کند كه به برخي از آن مقامات اشاره ای داریم:

مقام اخلاص

يكي از منازل مهم عرفاني منزل اخلاص است. اخلاص داراي سه درجه است:

1 - انجام خالصانه عمل بدون چشمداشت پاداش.

2 - كافي ندانستن سعي و عمل خود.

3 - آنكه خود و كار و عمل خود را در مسير اراده حق هيچ نداند و همه چيز را از خداوند بداند.

حضرت ابوالفضل‌(ع) جان خويش را در راه خدا در طبق اخلاص مي‌نهد و از هيچ رنج و زحمتي هراس به دل راه نمي‌دهد. اين شهامت و ايثار وي حكايت از ميزان اخلاص او دارد در آن رجز زيباي حضرت اين نكته به روشني نهفته است: "والله ان قطعتموا يميني / اني احامي ابدا عن ديني." که هدف او در اين بيت نهفته است چرا كه او حاضر نيست از هدف خويش دست بردارد و اين نهايت اخلاص است.

مقام صبر

يكي دیگر از منازل مهم در عرفان عملي منزل صبر است. صبر در عرفان عملي عبارت است از آنكه سالك نفس خويش را با وجود جزع و گله‌مندي از شكايت به غير باز دارد. يكي از درجات بلند عرفاني حضرت ابوالفضل‌(ع) درجه او در صبر است. او در صحنه كربلا برادران خود عبدالله و جعفر و عثمان را پيش از خود به ميدان مي‌فرستد و شهادت آنان را نظاره گر است اما هيچ اظهار شكوه نمي‌كند و با ايماني راسخ تا پاي جان از مولايش دفاع مي‌كند. به همین خاطر است که در زیارت نامه آن عالیمقام آمده است که:"السلام عليك ايها العبد الصالح المطيع لله و لرسوله، اشهد انك جاهدت و نصحت و صبرت حتي اتيك اليقين."

مقام شكر

شكر سه درجه دارد: نخست شكر بر اشياي محبوب و دلخواه، درجه دوم شكر بر امور ناگوار و درجه سوم آنكه بنده فقط منعم را شهود نمايد. بي‌گمان اگر عباس بن علی را چنين شهودي دست نداده بود، چگونه مي‌توانست كه مرگ در كام او از عسل هم شيرين‌تر باشد. ابوالفضل آن جرعه نوش شهادت بي‌گمان در آن لحظه‌هايي كه آب دستانش را بريده بودند، جز شهد اين شهود در جان نداشت.

مقام صدق

صدق نیز مراتبی دارد: صدق در نیت، صدق در زندگی و صدق دیگر این است که بنده در شناخت و معرفت قصد صادق باشد.حضرت ابوالفضل العباس(ع) در قصد خويش صادق بود و حيات خود را جز براي خدا نمي‌خواست. از اين رو در زيارتنامه آن حضرت صفت صدق نيز به وي نسبت داده شده است.

مقام فتوت

فتوت به این معناست که دشمني با مردمان را ترك گويي، و به كسي كه به تو آزار رسانده محبت نمايي و مرتبه والای فتوت این است که در سلوك الي‌الله به دليل عقل تمسك نجويي. که همه یاوران حضرت اباعبدالله(ع) مخصوصا حضرت اباالفضل اگر مي‌خواستند به دلايل عقل توجه نمايند، طريقي ديگر پيش‌رو بود اما آنان عاشق محبوب بودند و جز معشوق هيچ نمي‌ديدند.

عباس و ائمه اطهار(ع)

* امیرالمؤمنین علی(ع) در خطابی به همسر گرانقدرش ام‏البنین می فرماید: "نور دیده‏ات نزد خداوند منزلتى سترگ دارد و پروردگار در عوض آن دو دست بریده، دو بال به او ارزانى مى‏دارد كه با فرشتگان خدا در بهشت به پرواز درآید؛ آن سان كه پیشتر این لطف به جعفربن ابى‏طالب شده است." سپس خطاب به فرزند گرامی خود عباس فرمود: جلوتر بیا. عباس پیش روى پدر ایستاد و امام با دست خود، شمشیری را بر قامت بلند او حمایل نمود. سپس نگاهى طولانى به قامت او نمود و اشك در چشمانش حلقه زد و فرمود: "گویا مى‏بینم كه دشمن پسرم را احاطه كرده و او با این شمشیر به راست و چپ دشمن حمله مى‏كند تا این كه دو دستش قطع مى‏گردد."

* در زمان امام حسن مجتبی(ع) و پس از صلح و بازگشت امام به مدینه، عباس در كنار امام به دستگیرى از نیازمندان پرداخت و هدایاى كریمانه برادر خود را بین مردم تقسیم مى‏كرد. او در این دوران بود که لقب «باب الحوائج» یافت و وسیله دستگیرى و حمایت از محرومین جامعه گردید. او در تمام این دوران، در حمایت و اظهار ارادت به امام خویش كوتاهى نكرد.

* امام حسین بن علی(ع) هنگام خروج از مدینه به طرف کربلا ندا داد: " كجاست‏ برادرم ... كجاست ماه بنى‏هاشم؟ پس عباس جواب داد: بله بله اى آقاى من! آنگاه امام حسین فرمود: اى برادر، اسبم را حاضر كن، پس عباس اسب حضرت را حاضر نمود."

در عصر تاسوعا شمر با چهار هزار نفر وارد كربلا شد. یكى از نقشه‏هاى او براى كاستن از یاران امام حسین امان دادن به عباس و برادران او بود. وقتى جناب عباس شنید كه شمر امان نامه آورده اصلا به او اعتنا نكرد و جواب او را نداد، تا این كه امامش به او فرمان داد كه جواب شمر را بگوید، عباس فرمود: "چه مى‏گویى؟" عرض كرد: "شما و برادرانت در امانید." عباس غیرتمند سراسر وجودش آتش گرفت و فریاد او بلند شد: " دست‌هایت ‏بریده باد و لعنت بر آنچه كه از امان نامه آورده‏اى. اى دشمن خدا! آیا دستور مى‏دهى كه ما برادرمان و آقایمان حسین پسر فاطمه را رها كنیم و داخل اطاعت لعنت‏شدگان و فرزندان لعنت‏شدگان شویم؟ آیا به ما امان مى‏دهى در حالى كه فرزند رسول خدا در امان نیست."

* امام سجاد(ع) می فرماید: " خداوند حضرت عباس(ع) را رحمت كند كه به حق ايثار كرد و امتحان شد و جان خود را فداي برادرش كرد تا آنكه دو دستش قطع شد. لذا خداوند عزوجل در عوض،‌ دو بال به او عطا كرد تا همراه ملائكه در بهشت پرواز كند، همان طور كه به جعفر بن ابي طالب (ع) هم دو بال عطا فرمود و به تحقيق، حضرت عباس (ع) نزد پروردگار مقام و منزلتي دارد كه روز قيامت همه شهدا به آن مقام و منزلت غبطه مي خورند."

* امام صادق(ع) همواره از عمویش عباس تجلیل به عمل مى‏آورد و با درود و ستایش از او یاد مى‏كند و مواضع قهرمانانه‏اش در روز عاشورا را بزرگ مى‏داشت. از جمله سخنانى كه امام درباره قمر بنى‏هاشم(ع) فرموده است این است که: "عمویم عباس بن على بصیرتى نافذ و ایمانى محكم داشت. همراه برادرش حسین جهاد كرد، به خوبى از بوته آزمایش بیرون آمد و شهید از دنیا رفت..." امام صادق(ع) از برترین صفات مجسم در عمویش یعنی تیزبینی، ایمان محکم و جهاد، پرده بر می دارد.

در جای دیگر نیز امام صادق فرموده است: " شهادت مى‏دهم كه تو براى خدا و رسولش و برادرت خیرخواهى نمودى، پس تو چه نیكو برادر فداكار بودى."

* بقیة الله الاعظم، امام زمان(عج) در بخشى از سخنان پرمعنای خود در زیارت ناحیه مقدسه درباره عمویش عباس (ع) چنین مى‏گوید: "سلام بر ابوالفضل، عباس بن امیرالمؤمنین، همدرد بزرگ برادر كه جانش را فداى او ساخت و از دیروز بهره فردایش را برگزید، آنكه فدایى برادر بود و از او حفاظت كرد و براى رساندن آب به او كوشید و دستانش قطع گشت..."

منابع

- وقایع الایام

- نفس المهموم

- مفاتیح الجنان

- مولد العباس بن على

- زندگانى حضرت ابوالفضل العباس

- بخش "مقام عرفانی قمر بنی هاشم" برگرفته از تحقیقی ازدكتر محمد اخگري

 

 

ماه بني هاشم

قمر بني هاشم پس از امام حسين (عليه السلام) اثرگذارترين شهيد واقعه عاشورا است. با اين حال، در آثار مکتوب درباره محرم 61 هـ.ق اطلاعات دقيقي از زندگي ايشان موجود نيست. در اين نوشتار، نخست فرزندان آن حضرت از منابع گوناگون معرفي شده اند که شامل عبيدالله بن عباس، حسن بن عبدالله و پنج فرزند او مي شود. سپس به چند امام زاده از نسل آن حضرت اشاره خواهد شد.

اجداد مادري حضرت ابالفضل

 حضرت عباس (عليه السلام) فرزند بزرگ اميرمؤمنان علي (عليه السلام) و فاطمه دختر خزام است. فاطمه که بعدها حضرت علي (عليه السلام) او را ام البنين ناميد، از قبيله بني کلاب بود که اهل آن قبيله به دليري و شجاعت معروف بودند. مادر فاطمه ثمامه از خانواده سهيل بن عامر بن مالک است و عامر به «ملاعب الأسنّه»؛ يعني کسي که سرنيزه ها را به بازي مي گيرد، مشهور شد. به گواهي تاريخ، پدران و دايي هاي امّ البنين دليرترين افراد در زمان پيش از اسلام بودند و در عين شجاعت، بزرگ و سرور قوم و قبيله خود به شمار مي آمدند، آن گونه که سلاطين هم عصر آنها در برابرشان سر تعظيم فرود مي آوردند. (1)

زمان ازدواج حضرت ابالفضل (عليه السلام) مشخص نيست، ولي از آنجا که او در هنگام شهادت پدرش حضرت علي (عليه السلام) 14 سال بيشتر نداشت، مي توان گفت سردار رشيد کربلا در دوره امام حسن (عليه السلام) و بين سال هاي 40 تا 45 ق ازدواج کرده است.

همسر حضرت ابالفضل (عليه السلام) بانويي به نام لبابه دختر عبيدالله بن عباس، دختر عموي پيامبر بود. اين بانوي پاک دامن پس از شهادت حضرت عباس (عليه السلام)، با زيد بن حسن (عليه السلام) ازدواج کرد.

تاريخ درباره فرزندان قمر بني هاشم قول هاي گوناگوني دارد. برخي نسب شناسان او را صاحب دو فرزند به نام هاي عبيدالله و فضل مي دانند و مي گويند فضل در زمان خردسالي در گذشته و نسلي از او باقي نمانده است. (2) در کتاب سردار کربلا ترجمه العباس آمده است: «حضرت عباس (عليه السلام) پنج فرزند به نام هاي عبيدالله، فضل، حسن، قاسم و يک دختر داشت که نامش را بيان نکرده اند. مادر عبيدالله و فضل، لبابه بود و علماي نسب شناس معتقدند نسل قمر بني هاشم از عبيدالله بوده است. از ميان علما فقط شيخ فتوني، حسن بن عباس را از ادامه دهندگان نسل حضرت عباس (عليه السلام)مي داند. (3)

$ شهادت فرزندان قمر بني هاشم در واقعه کربلا

در تعداد فرزدان حضرت اباالفضل (عليه السلام) اختلاف بسياري وجود دارد. تاريخ حتي درباره اينکه فرزندان آن حضرت در کربلا بوده اند و آيا به شهادت رسيده اند يا نه، قول هاي متفاوتي دارد. در اين باره نوشته اند: در کربلا سه تن از فرزندان حضرت عباس (عليه السلام) محمد را از همه بيشتر دوست مي داشت و او را از خود جدا نمي کرد. او نوجواني پارسا و خدا ترس بود و در ميان ابروانش اثر سجده ديده مي شد. وقتي حضرت عباس (عليه السلام) برادر بزرگوارش امام حسين (عليه السلام) را بي ياور ديد، فرزند خود محمد را صدا زد و با دست خود، لباس جنگ بر تن او پوشاند و شمشير به کمر او بست. سپس دست او را گرفت و نزد امام حسين (عليه السلام) رفت و خود از امام اجازه پيکار او را گرفت. محمد دست امام را بوسيد و پس از خداحافظي با زنان خيمه، به ميدان رفت و مبارز طلبيد و پس از ساعتي نبرد، به شهادت رسيد. (4)

در روايتي ديگر آمده است: هنگامي که حضرت عباس (عليه السلام) از روي اسب خود بر زمين افتاد و در درگيري با دشمنان به شهادت رسيد، امام حسين (عليه السلام) خود را به او رسانيد و وقتي که حال رقت انگيز او را ديد، فرياد برآورد: «به تو پناه مي برم اي خدا! واي از کمي ياران!» در اين لحظه، محمد و قاسم صداي امام را شنيدند، نزد ايشان رفتند و در پاسخ امام، فرياد زدند: «ما در خدمت توايم و مي خواهيم ياري ات کنيم. مي خواهيم به ميدان برويم و در راه شما بجنگيم». امام حسين (عليه السلام) رو به آنان کرد و فرمود: «شهادت پدرتان بس است». ولي آنان اصرار کردند تا اينکه از امام اجازه گرفتند و به ميدان نبرد شتافتند و پس از پيکار با دشمن، نخست محمد و پس از او قاسم به شهادت رسيد. (5)

علامه سيد محسن امين، تراجم نويس مشهور، عبدالله بن عباس (عليه السلام) را نيز در شمار شهيدان کربلا دانسته، (6) ولي به گزراش برخي ديگر از تاريخ نگاران، فقط محمد در کربلا به شهادت رسيده است. (7)

همه تاريخ نگاران درباره عبيدالله هم عقيده هستند و نسل حضرت ابالفضل (عليه السلام) نيز از همين فرد ادامه يافته است.

عبيدالله بن عباس، دانشمندي برجسته بود که در سال 155 در گذشته است. او با سه زن بزرگوار به نام هاي رقيه، دختر امام حسن (عليه السلام)، دختر معبد بن عبدالله بن مطلب و دختر مسرور بن مخرمه زبيري ازدواج کرد. در نزد امام سجاد (عليه السلام) منزلتي بزرگ داشت و حضرت وقتي او را مي ديد، اشک مي ريخت و مي گفت: «موقف پدرش در روز عاشورا به خاطرم مي آيد و نمي توانم از گريه خودداري کنم.» (8)

نسل عبيدالله از فرزندش حسن ادامه يافت. حسن بن عبيدالله پنج فرزند به نام هاي فضل، حمزه، ابراهيم، عباس و عبيدالله داشت که همه آنها بزرگاني صاحب کمال و دانشمنداني برجسته بودند. فضل سخنور، با تقوا، دين دار و شجاع بود و به لقب «ابن الهاشميه» شهرت داشت و خلفا به او احترام بسياري مي کردند. نسل او از سه فرزندش باقي ماند. از جمله آنها ابوالعباس فضل بن محمد بن فضل بن حسن بن عبيدالله است که سخن سرا و شاعر بود و بازماندگانش در قم و طبرستان پراکنده شدند.

حمزه شبيه جدش اميرمؤمنان علي (عليه السلام) بود و مأمون به اين دليل هزار درهم براي او هديه فرستاد. او با يکي از نوادگان عبدالله بن جعفر طيار معروف به زينبي ازدواج کرد. نوه اش محمد بن علي بن حمزه، شاعري مورد احترام و ساکن بصره بود که از امام رضا و ديگر ائمه روايت نقل کرده است. او را از راويان مورد اعتماد دانسته اند.

 ابراهيم که به «جردقه» مشهور بود، در رديف فقها و زهاد و ادبا قرار داشت و فرزندش علي از سخاوتمندان دوران بود. (9)

عباس بن حسن بن عبيدالله بن عباس که او را شيخ بن شيخ مي ناميدند، در زمان خودش شجاع ترين افراد بود و صراحت لهجه حيرت آوري داشت. وي در دوران خلافت هارون به بغداد رفت و همنشين او شد و به دليل فضل و ادب و کمالي که داشت، او را نزد هارون با کنيه و با احترام خطاب مي کردند. عباس بن حسن بن عبيدالله بن عباس، در زمان مأمون از دنيا رفت و مأمون درباره اش گفت: «پس از تو اي فرزند عباس! همه مردم در نظرم مساوي شدند». (10)

عبيدالله بن حسن بن عبيدالله بن عباس، در زمان مأمون امير و قاضي دو شهر مکه و مدينه بود و در همان زمان توليت امور حجاج را نيز به او سپردند. (11)

بيان ديگر اعقاب قمر بني هاشم در اين نوشتار نمي گنجد و علاقه مندان براي آگاهي در اين زمينه مي توانند کتاب حضرت اباالفضل مظهر کمالات و کرامات را مطالعه کنند.

امام زادگان منسوب به حضرت عباس (عليه السلام)

 فرزندان حضرت عباس (عليه السلام) نيز مانند ديگر فرزندان امير مؤمنان، به ممالک و شهرهاي اسلامي مهاجرت کرده اند. اين مهاجرت ها بيشتر به دليل تنگناهاي سياسي بود. خلفا و سران حکومت در زمان هاي مختلف، براي علويان محدوديت هاي فراواني ايجاد مي کردند تا هم از قدرتشان کاسته شود و هم آنها را تحت کنترل کنند. مهاجرت اين امام زادگان بيشتر به سود مسلمانان بود. مردم شهرهاي مختلف، اسلام و آموزه هاي آن را به طور مستقيم از اين امام زادگان مي آموختند. مهاجرت علويان به شهرهاي گوناگون مايه رشد علمي و اعتقادي مردم شهرهاي اسلامي بود. فرزندان حضرت عباس (عليه السلام) نيز اين گونه بودند. صاحب کتاب حضرت اباالفضل مظهر کمالات و کرامات، 46 شهر را نام مي برد که فرزندان قمر بني هاشم به آن مکان ها مهاجرت کرده اند. از جمله اين شهرها مي توان به اصفهان، گرگان، قم، مراغه، مازندران، ري، قزوين و از کشورهاي ديگر به سمرقند، صعده، مغرب، حران، کوفه، بغداد، سامرا، يمن ينبع و نجران اشاره کرد. (12)

در اين بخش به برخي امام زاده ها از فرزندان حضرت عباس (عليه السلام)، اشاره اي مختصر خواهد شد.

ابراهيم بن محمد بن عبدالله

 ابراهيم بن محمد بن عبدالله از برجستگان شيعه و از مبارزان عليه خليفه عباسي است. او با حسين کوکبي، از نوادگان امام سجاد (عليه السلام) عليه مستعين خروج کرد و در سال 255 هـ.ق نواحي قزوين، ابهر و زنجان را به تصرف خود درآورد و در اين نواحي، حکومت مستقل تشکيل داد. سرانجام طاهر بن عبدالله از امراي عباسي به جنگ او رفت و ابراهيم را در حوالي قزوين به شهادت رساند. قبر او در دامنه کوه هاي طالقان قزوين قرار دارد. (13) گروهي او را از فرزندان موسي بن جعفر (عليه السلام) مي دانند، ولي به احتمال قوي او از نوادگان حضرت عباس (عليه السلام) است. (14)

امام زاده حمزه بن قاسم

 ابويعلي حمزه بن قاسم، سيد بزرگواري است که گنبد و بارگاه با شکوهش در مدحتيه نزديک حله قرار دارد. نسب اين امام زاده با پنج نسل به حضرت عباس (عليه السلام) مي رسد. ميرزا محمدعلي اردوبادي درباره او نقل کرده است: «ابويعلي از علماي اهل بيت (عليهم السلام) است و از مشايخ روايت محسوب مي شود.» او را يکي از علماي دوره غيبت صغري و هم عصر ثقه الاسلام کليني مي دانند. کتاب هاي التوحيد، الزيارات و المناسک، الرد علي محمد بن جعفر الاسدي و من روي عن جعفر بن محمد (عليه السلام) از آثار اوست. بزرگاني مانند نجاشي، علامه مجلسي، علامه مامقاني و حاج شيخ عباس قمي او را از علماي برجسته و مورد اعتماد مي دانند. (15)

امام زاده ابوالعباس محمد

 هشتمين جد ابوالعباسبه قمر بني هاشم (عليه السلام) مي رسد. او در زمان عبدالله مستکفي بيست و دومين خليفه عباسي که جديت خاصي در دستگيري و کشتن علويان داشت، وارد ايران شد و با پسر عموهايش به اصفهان رفت و شاگرد آهنگري در آن شهر شد. يکي از شاگردان آهنگر به نسب ابوالعباس پي برد و به مأموران خليفه گزارش داد. ابوالعباس شبانه به جي رفت و روز بعد مأموران خليفه او را شناسايي، دستگير و شهيد کردند. مردم جي او را در همان جايي که به شهادت رسيده بود دفن کردند. اين امام زاده در سال 342 هـ.ق اتفاق به شهادت رسيده است. (16)

ابوجعفر محمد بن عبيدالله

 محمد بن عبيدالله بن عبدالله بن عبيدالله بن ابي الفضل العباس (عليه السلام) سر سلسله نسب عباسيان و علويان در اطراف يمن است. يحيي بن حسين بن قاسم رسي، ابوجعفر را به سمت حاکم نجران برگزيد. او در سال 296 در نجران و در خانه اش به شهادت رسيد. پسرش علي در قصيده اي از برخي قبايل نام برده است که در قتل پدرش شرکت داشته اند. او در رثاي پدرش سروده است: قبيله حارث بن کعب، شخصيت بزرگي را به قتل رساندند که بهترين نمازگزاران و روزه داران بود. دستشان را به قتل او آلوده کردند، در حالي که مي دانستند حق او را پايمال کرده اند. او پناه و مايه اميد مسلمانان بود. خداوند قبيله مذحج را با بدترين وضع بکشد و آنها را به کيفر کارشان برساند. (17)

 

 

امام زاده شاه سيد علي

 امام زاده شاه سيد علي از سخاوتمندان بني هاشم بود و جايگاهي ويژه در ميان مردم زمان خود داشت. نسب شاه سيد علي را «علي بن ابراهيم بن ابي جعفر حسن بن عبيدالله بن ابوالفضل العباس (عليه السلام) نوشته اند. (18) وي نويسنده کتاب جعفريات است که دوره کامل فقه به شمار مي رود. شاه سيد علي در سال 312 در گذشته و آرامگاهش پس از بارگاه فاطمه معصومه (سلام الله عليها) مورد توجه ويژه مردم قم بوده است. (19)

پي‌نوشت‌ها:

 1. عبدالرزاق موسوي المقرم، العباس (سردار کربلا)، ترجمه : ناصر پاک پرور، ج 3، ص 153.

2. سيد عبدالمجيد الحسيني الحايري، ذخيره الدراين، ص 271.

3. العباس (سردار کربلا)، ص 241.

4. صدرالدين واعظ القزويني، رياض القدس (حدائق الانس)، ج 2، ص 63.

5. عبدالواحد المظفر، بطل العلقمي، ج 3، ص 433.

6. سيد محسن الامين، اعيان الشيعه، ج 1، ص 610.

7. بحارالانوار، ج 45، ص 62.

8. العباس (سردار کربلا)، ص 342.

9. همان.

10. مير سيد علي ابطحي حضرت اباالفضل مظهر کمالات و کرامات، ج 2، ص 96.

11. همان، ص 97.

12. همان، ص 155.

13. دايره المعارف تشيع، ج 1، ص 278، ذيل ابراهيم بن محمد بن عبدالله.

14. علي رباني خلخالي، چهره درخشان قمر بني هاشم، ج 2، ص 170.

15. حضرت اباالفضل مظهر کمالات و کرامات، ص 111.

16. چهره درخشان قمر بني هاشم ابوالفضل العباس (عليه السلام)، ج 2، ص 127.

17. همان.

18. برخي پژوهشگران او را از نوادگان محمد بن حنفيه مي دانند. محمد حسن ناصر الشريعه، تاريخ قم، ص 130، ذيل شاه سيد علي.

19. چهره درخشان قمر بني هاشم ابوالفضل العباس (عليه السلام)، ص 196.

منابع

1.اصفهاني، عماد الدين حسين 1333. زندگاني قمر بني هاشم. تهران: کتاب فروشي اسلاميه.

2. رباني خلخاني، علي. 1378. چهره درخشان قمر بني هاشم. قم: مکتب الحسين.

3. المظفر، عبدالواحد، 1371. يطل العلقمي. قم: شريف رضي.

4. موحد ابطحي، سيد مرتضي. 1376. حضرت اباالفضل مطهر کمالات و کرامات. قم: مؤلف.

5. موسوي المقرم، سيد عبدالرزاق. 1416 ه.ق. سردار کربلا. ترجمه: ناصر پاک پرور. ترجمه: العباس. قم: مولود کعبه.

6. ـــــــــــ. 1950. قمر بني هاشم العباس بن اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب. نجف الاشرف: المطبعه الحيدريه. 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری